نقدی بر استناد به نامه ششم نهج‌البلاغه بر خلافت خلفا

  • 1394/11/04 - 12:17
خالی بودن دست معتقدان خلافت ابوبکر باعث گردیده تا آنان به برخی متون شیعه روآورده، امّا غافل از این که به خواست خداوند و همچون همیشه از همین دلایل بر علیه خود آنها استفاده خواهیم کرد؛ از این رو به نامه 6 نهج‌البلاغه استناد کردند که در پاسخ آنان می‌گوییم: در کتاب‌های خودتان دیدگاه امیرمؤمنان نسبت به ابوبکر چنین آمده: «دروغ‌گو، فریب‌کار و خائن».

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خالی بودن دست معتقدان خلافت ابوبکر باعث گردیده تا آنان به برخی متون شیعه روآورده و آنها را دلیل بر حقانیت خلافت ابوبکر قرار دهند، امّا غافل از این که به خواست خداوند و همچون همیشه از همین دلایل بر علیه خود آنها استفاده خواهیم کرد؛ از باب نمونه به یک مورد از دلایل آنان به همراه پاسخ آن اشاره می‌کنیم.
نامه 6 نهج‌البلاغه: مشروعیت خلافت ابوبکر، عمر و عثمان در نهج‌البلاغه؛ وهّابیت برای اثبات خلافت ابوبکر به نامه 6 نهج‌البلاغه استناد کرده‌اند: «همانا کسانی با من، بیعت کرده‌اند که با همان شرایط با ابوبکر، عمر و عثمان، بیعت نمودند، پس آن که در بیعت حضور داشت، نمی‌تواند خلیفه‌ای دیگر برگزیند و آن که غایب است نمی‌تواند بیعت مردم را نپذیرد، همانا شورای مسلمانان، از آن مهاجرین و انصار است، پس اگر بر امامت کسی گرد آمدند و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است. حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند یا بدعتی پدید آورد، او را به جایگاه بیعت قانونی باز می‌گردانند، اگر سر باز زد با او پیکار می‌کنند؛ زیرا که به راه مسلمانان درنیامده، خدا هم او را در گمراهیش وامی‌گذارد.»[1] از این متن چنین استفاده نموده‌اند: بر خلاف ادّعای شیعه از این نامه، مشروعیت خلافت ابوبکر، عمر و عثمان استفاده می‌شود.
پاسخ:
الف) نظر امیرمؤمنان (علیه السّلام) درباره ابوبکر و عمر در کتاب بخاری و مسلم؛ در صحیح‌ترین متن اهل‌سنت و مورد قبول وهّابیت به صورت آشکار و صریح، دیدگاه امیرمؤمنان (علیه السّلام) و عباس عموی پیامبر، نسبت به عمر و ابوبکر چنین آمده که آن‌دو: «دروغ‌گو، گنه‌کار، فریب‌کار و خائن» بوده‌اند: «پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ابوبکر گفت: من خلیفه پیامبر هستم؛ امّا شما دو نفر برای مطالبه میراثتان آمدید؛ ابوبکر به شما گفت: پیامبر فرموده: ما چیزی را به عنوان صدقه به جای نمی‌گذاریم؛ امّا شما دو نفر ابوبکر را دروغ‌گو، گنه‌کار فریب‌کار و خائن دانستید و همچنین پس از فوت ابوبکر، من (عمر) گفتم که خلیفه پیامبر و ابوبکر هستم، امّا شما دو نفر، مرا نیز دروغ‌گو، گنه‌کار، فریب‌کار و خائن دانستید...»[2] گفتنی است روایت بالا را بخاری نیز در کتاب خود آورده با این تفاوت که او سعی نموده تعبیرات تند مسلم را حذف نموده و به جای آن از کلمات «کذا و کذا» استفاده نماید.[3] امّا غافل از آن‌ که هم شاگرد او مسلم نیشابوری همان‌گونه که در بالا آمد به این تعابیر تصریح نموده.
ب) استبداد ابوبکر در حق اهل‌بیت (علیهم السّلام) در کتاب بخاری و مسلم؛ همچنین در صحیح بخاری، صحیح‌ترین کتاب مورد قبول وهّابیت پس از قرآن کریم به صراحت درباره استبداد ورزیدن ابوبکر نسبت به اهل‌بیت (علیهم السّلام) سخن به میان آمده: «ولکنّک استبددت علینا بالأمر و کنّا نری لقرابتنا من رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نصیبا حتی فاضت عینا أبی بکر... ولکنّا نری لنا فی هذا الأمر نصیبا فاستبدّ علینا[4] در حالی که ما به خاطر نسبت و قرابتی که با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) داشتیم، در خلافت، صاحب حق بودیم؛ امّا تو ای ابوبکر در حق ما اهل‌بیت استبداد ورزیدی! با این سخن، اشک از چشمان ابوبکر جاری شد!... ما خلافت را سهم و نصیب خود می‌دانستیم، امّا ابوبکر بر ما استبداد ورزید.»
ج) کراهت امیرمؤمنان (علیه السّلام) از مجالست با عمر در کتاب بخاری و مسلم؛ و نیز در کتاب بخاری درباره کراهت امیرمؤمنان (علیه السّلام) از حضور عمر بن خطّاب در مجلس او گزارش شده: «فأرسل إلی أبی بکر أن ائتنا و لا یأتنا أحد معک کراهیة لمحضر عمر فقال عمر لا والله لا تدخل علیهم وحدک.[5] علی (علیه السّلام) دنبال ابوبکر فرستاد و به او فرمود: حضور ما شرفیاب شو! امّا از آن‌جا که ما از حضور عمر در مجلس خویش کراهت داشته و او را ناخوشایند می‌داریم، هیچ‌ کس را همراه خود نیاور. عمر [بر خلاف خواست علی (علیه السّلام)] ابوبکر را قسم داد که تنها نرو.»

پی‌نوشت:
[1]. إنّه بایعنی القوم الّذین بایعوا أبا بکر و عمر و عثمان علی ما بایعوهم علیه فلم یکن للشّاهد أن یختار و للغائب أن یردّ و إنّما الشّوری للمهاجرین و الأنصار فإن اجتمعوا علی رجل و سمّوه إماما کان ذلک لله رضا فإن خرج عن أمرهم خارج بطعن أو بدعة ردّوه إلی ما خرج منه فإن أبی قاتلوه علی اتّباعه غیر سبیل المؤمنین وولاه الله ما تولّی.» نهج‌البلاغة، نامه 6.
[2]. قال أبو بكر: أنا ولي رسول اللّه ، ... فقال أبو بكر: قال رسول اللّه صلى الله عليه وسلم : نحن معاشر الأنبياء لا نورث، ما تركناه فهو صدقة، فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً ،... ثمّ توفّي أبو بكر فقلت: أنا وليّ رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم و ولي أبي بكر، فرأيتماني  كاذباً آثماً غادراً خائناً... صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 3، ص 1378.
[3] صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 5، ص 2049.
[4]. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 4، ص 1549.
[5]. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 4، ص 1549.
نویسنده: طه محسن

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.