امام جماعت بودن دلیلی بر تصدی خلافت نیست
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله مهمترین دلایلی که در عرصه روایات، به عنوان دلیل خلافت ابوبکر مورد استناد قرار میگیرد، ادّعای امامت نماز جماعت ابوبکر از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در واپسین روزهای حیات آن حضرت است. بر اساس این ادّعا، هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با این کار خود ابوبکر را برای امری دینی که نماز جماعت بود شایسته دیده، چرا ما او را برای دنیای خود شایسته ندانیم؟
پاسخ:
الف) اگر پیشنمازی، ملاک شایستگی برای خلافت است باید با همین ملاک، عبدالرحمن بن عوف، سالم مولی حذیفه، ابن مکتوم نابینا و تعدادی دیگر از صحابه بر ابوبکر مقدّم باشند، چرا که بر اساس روایات خودشان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بارها افراد دیگری را نیز به پیشنمازی به جای خود برگزیده و گرچه در این رابطه دیدگاه شیعه خلاف آن است، امّا طبق روایات خودشان حتی در برخی موارد خود حضرت نیز به برخی از آنها اقتدا نموده است: عبد الرحمن بن عوف؛ «فی غزوة تبوک هذه صلّی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) خلف عبد الرّحمن بن عوف صلاة الفجر...[1]در جنگ تبوک، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پشت سر عبدالرحمن بن عوف نماز صبح خواند.» سالم مولی ابی حذیفه؛ «قال لمّا قدم المهاجرون الأوّلون العصبة موضع بقباء قبل مقدم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) کان یؤمّهم سالم مولی أبی حذیفة و کان أکثرهم قرآنا[2] هنگامی که نخستین گروه از مهاجرین به منطقه قباء رسیدند تا قبل از آن که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه بیاید سالم مولی ابیحذیفه امامت جماعت را به عهده داشت.» ابن امّ مکتوم نابینا؛ «أنّ النّبی (صلی الله علیه و آله و سلم) إستخلف إبن أمّ مکتوم ثلاث عشرة مرّة[3] پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) 13 مرتبه این ام مکتوم را به جای خود به امامت جماعت گماردند...»
ب) اعتراف عمر بر خلاف ادّعای مدّعیان؛ با وجود نص و اعتراف صریحی که هم در صحیحترین کتاب موجود نزد اهلسنت و مورد قبول وهّابیت بیان شده و هم وقایع خارجی و روایات متعدد، آن را تأیید میکند، آیا باز هم میتوان به دلایلی همچون آنچه در مورد نماز ابوبکر آمده استناد کرد؟ بخاری و مسلم از عبد الله بن عمر روایت میکنند: «به عمر گفته شد: چرا برای پس از خود خلیفه تعیین نمیکنی؟ عمر در پاسخ گفت: اگر خلیفه تعیین کنم، کار کسی بهتر از خود ابوبکر را کردهام و اگر خلیفه تعیین نکنم، کار انسانی بهتر از خود، یعنی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را انجام دادهام.»[4] نووی شارح صحیح بخاری در شرح این روایت گوید: «این حدیث دلیلی است بر این که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر هیچ خلیفهای برای پس از خود نصّ و تصریحی نداشته و همین نظر اهلسنت نیز میباشد.»[5] نظر ابن کثیر هم جالب به نظر میرسد؛ وی میگوید: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ نصّی برای جانشینی پس از خود نداشته، نه آنگونه که گروهی از اهلسنت برای ابوبکر میپندارند و نه آنگونه که برخی شیعیان برای علی (علیه السّلام) میپندارند.»[6] اگر چه شیعه معتقد است پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بارها به مناسبتهای مختلف، امیرمؤمنان (علیه السّلام) را به عنوان خلیفه بر حق پس از خود معرفی نموده، با این وجود دستکم این حدیث میتواند دلیل محکم و قاطعی برای ردّ استدلال معتقدان به نماز ابوبکر به عنوان جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد.
ج) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با حال وخیم به مسجد میرود! به راستی اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ابوبکر را مأمور ساخته تا به جای خویش به نماز ایستد و او را شایسته چنین کاری دیده، چه چیز باعث میشود تا حضرت، با وجود ضعف شدید و با کمک دو نفر از یاران خود در حالی که پاهای حضرت به زمین کشیده میشود به هر شکلی شده خود را به مسجد برساند و خود به نماز بایستد و ابوبکر ناچار شود به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اقتدا کند؟! «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از منزل به طرف مسجد خارج شد در حالی که دو نفر زیر بغلهای حضرت را گرفته و در حالی که پاهای حضرت از شدت بیماری به زمین کشیده میشد خود را به مسجد رساند... و در حالی که ابوبکر به نماز ایستاده بود خود جلو آمد و به نماز ایستاد.»[7]
پینوشت:
[1]. البدایة و النهایة، ابن کثیر قریشی، مکتبة المعارف، بیروت، ج 5، ص 22.
[2]. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 1، ص 246.
[3]. الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، بیروت، ج 4، ص 601.
[4]. عن عبدالله بن عمر قال قیل لعمر ألا تستخلف قال إن أستخلف فقد استخلف من هو خیر منّی أبوبکر و إن أترک فقد ترک من هو خیر منّی رسول الله. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 6، ص 2638.
[5]. و فی هذا الحدیث دلیل علی أنّ النّبی (صلی الله علیه و آله و سلم) لم ینصّ علی خلیفة، و هو إجماع أهل السّنّة و غیرهم. شرح النووی علی صحیح مسلم، نووی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 12، ص 205.
[6]. إنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) لم ینصّ علی الحلافة عینا لأحد من النّاس، لا لأبی بکر کما قد زعمه طائفة من أهل السّنّة، و لا لعلی کما یقوله طائفة من الرافضة. البدایة و النهایة، ابن کثیر قریشی، مکتبة المعارف، بیروت، ج 5، ص 250.
[7]. فخرج یهادی بین رجلین کأنّی أنظر رجلیه تخطّان من الوجع... و کان النبیّ (صلی الله علیه و آله و سلم) یصلّی و أبوبکر یصلّی بصلاته... . صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 1، ص 236.
افزودن نظر جدید