فرض کنیم مرده بعد از مرگ نمیشنود...!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فرض كنيم مردگان پس از وفات (آن گونه كه وهابيان مىپندارند) همانند بتهاى جامدِ بى جان شوند اما تفاوت اساسى در ديدگاههاى مؤمنان با مشركان، هرگز به ما اجازه نخواهد داد آيات درباره مشركان را به مؤمنان سرايت دهيم.
ارزيابى و شرح:
اگر بناست عقايد مؤمنان را با استناد به اين آيات كه دربارهى باورهاى مشركان و پندارهاى باطل آنهاست، مورد نقد قرار دهيم بايد دقيقاً مختصات فكرى مشركان را تحليل كنيم (هر چند مشركان از يك دستگاه فكرى منطقى برخوردار نيستند چون ماهيت شرك بدون دليل و برهان است) تا مشخص گردد تا چه اندازه امكان دارد عمل مشركان را با مسلمانان در اين امور تطبيق داد. در اين مقايسه خواهيم ديد آياتى كه درباره عقايد مشركان سخن مىگويد يا مشركان را مورد خطاب قرار مىدهد، هرگز در هيچ بُعد قابل تطبيق با اعمال مؤمنان يا باورهاى آنان نيست. از جمله:
اولًا: خدايى كه مشرك به زعم خود مىپرستيد يا مىخواست با پرستش بتها به او تقرّب جويد، اساساً وجود حقيقى و خارجى ندارد چون خداى مشرك خدايى است كه معاد ندارد، براى بشر رسول از جنس خودشان نمىفرستد، بشر را مكلّف به تكاليف نمىكند، او را هدايت نمىنمايد؛ از اين رو، مشركان به معاد واقعى اعتقاد نداشتند به انبيا كفر مىورزيدند، نزول كتب را انكار مىكردند؛ مقيّد به هيچ تكليفى از ناحيه خدا براى خود نبودند و ... خداوند از پندارهاى باطل آن در آياتى متعدد پرده برداشته است از جمله فرمود: «فَقالُوا أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا فَكَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا [تغابن/ 6] پس آنان گفتند: آيا بشر ما را هدايت مىكند؟! پس كفر ورزيدند و روى گرداندند».
یا در آيه دیگر میخوانیم: «وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلى رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ.[سبا/7] آنان كه كفر ورزيدهاند، از روى استهزا به هم كيشان خود گفتند: آيا مردى را به شما نشان دهيم كه شما را خبر مىدهد كه چون مُرديد و بدنهايتان كاملًا متلاشى و پراكنده گشت، قطعاً در آفرينشى جديد قرار مىگيريد و حياتى دوباره مىيابيد؟!»
از اين رو، خداى مشركین در رديف ساير الههاست. قرآن مىفرمايد: «وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ [ص/5-6] و از آن كه بيم دهندهاى از [جنس] خودشان براى آنان آمد، در شگفت درآمدند و كافران گفتند اين جادوگر دروغگوست. آيا همه معبودان را يك معبود قرار داده؟! اين چيزى بسيار شگفتآور است.» بنابراين، چنين خدايى كه مشركان باور داشتند، خداى موهومى است كه وجود خارجى ندارد تنها يك وجود مصنوعِ پندارى در ذهن مشركان است. به همين رو مىتوان گفت: قول آنان درباره پرستش بتها كه مىگفتند: «ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى [زمر/3] ما بتها را نمىپرستيم جز آن كه ما را به خدا نزديك كنند.» چيزى جز يك بهانه نبود آنان به الله واقعى ايمان نداشتند تا به او تقرّب جويند. شايد از همين روست كه خداوند آنان را دروغگو و كافر مىداند و در ادامه همين آيه مىفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ . همانا خداوند هر كسى كه كافِر دروغگوست، هدايت نمىكند».
چون مشرك به خداى موهوم تقرب مىجويد نه به خداى حقيقى كه واحد و أحَد است، مدَبّر، مالك و مَلِك هستى است، مُبدء و مُعيد است، معاد دارد، به حساب انسان رسيدگى مىكند هيچ چيز از او پنهان نيست، براى انسانها رسولانى از جنس خودشان مىفرستد تا تكاليف وى را به او بياموزند و او را هدايت كنند و ... پس كار موحِّد در تبرك، توسل، زيارت و ... براى تقرب به خداى واقعىِ حقيقى است و با اذن اوست، همان خدايى كه انبيا معرفى كردهاند. اما كار مشرك براى تقرب به خداى موهوم در ذهن اوست.
ثانیا: موحِّد، عزّت را تنها از خدا مىداند و از او مىطلبد چون قرآن فرمود: «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً [فاطر/10] پس همه عزت از آنِ خداست» اما مشرك الهههاى ديگر را بر مىگزيند تا به زعم خود به او عزّت بخشد: «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا [مریم/8] و غير خدا را معبود گرفتند تا براى آنان مايه عزّت شود».
موحد نصرت را تنها از خدا مىداند. اگر هم عزتی برای اولیای خدا میداند، به این اعتقاد است که عزت دهنده اصلی خدای واحد است. قرآن میفرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَعْلَمُون [منافقون/8] در حالى كه عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولى منافقان نمىدانند![1]
پینوشت:
[1]. «پاسخ به شبهات مطرح شده توسط توحيد قريشي در مورد سماع، زیارت، شفاعت اموات» و «جستجوی مدخل سماع اموات در مقالات پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب»
افزودن نظر جدید