تاج‌گذاری یا امامت امام زمان (عج)؟!

  • 1394/10/03 - 18:35
یکی از مسائلی که سبب اختلاف شدید بعد از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) شد مساله خلافت یا امامت بود. عده‌ای که برای جانشینی ایشان شرط خاصی را مدنظر نداشتند و تنها به ادله ای موهون تمسک می‌کردند، افرادی را برای این امر انتخاب کرده و صلاحیت آنها را تایید کردند. در مقابل برخی دیگر به علت وجود آموزه‌ها و هشدارهای متعدد...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مسائلی که سبب اختلاف شدید بعد از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) شد مساله خلافت یا امامت بود. عده‌ای که برای جانشینی ایشان شرط خاصی را مدنظر نداشتند و تنها به ادله ای موهون تمسک می‌کردند، افرادی را برای این امر انتخاب کرده و صلاحیت آنها را تایید کردند. در مقابل برخی دیگر به علت وجود آموزه‌ها و هشدارهای متعدد نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) افراد خاصی را برای تصدی این منصب شایسته می‌دانستند. گروه دوم برای این جانشینان که از آنها به ائمه اثنی عشر (علیهم السلام) تعبیر می‌کردند، شئون متعددی قائل نیز بودند که از جمله آن خلافت و حکومت بر مردم بود. 
در این روزها برخی اوقات می‌بینیم اطلاق تاج‌گذاری بر امامت حضرت بقیة‌الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء می‌شود که این امر در غایت اشتباه است. کسانی که مبادرت به این امر می‌کنند چه از روی عدم توجه و تفتن و چه از روی مقاصد دیگر، شان عظیم امامت را به خلافت تنزل داده و ناخواسته در مسیری اشتباه قدم می‌گذارند که همان مسیر گروه اول است. به‌بیان‌دیگر وقتی ما از امامت تنها به بحث تاج‌گذاری و اوامری این‌چنینی تعبیر کردیم، سایر شئون عملاً تحت‌الشعاع قرارگرفته و از بین می‌روند درحالی‌که خلافت ظاهری یکی از شئون ائمه معصومین علیهم‌السلام است.
مبحث عظیم و بلندمرتبه امامت با بحث تاج‌گذاری و پادشاهی ملوک تفاوت‌های متعدد دارد که از آن جمله می‌توان گفت که تاج‌گذاری پادشاهان منصوص از طرف خداوند متعال نیست بلکه به‌صورت موروثی یا به ملاکات دیگر به افراد منتقل می‌شود ولی در امامت ائمه معصومین علیهم‌السلام، این مقام از طرف خداوند متعال به ایشان اعطا می‌شود و امری منصوص است. در بعضی موارد مشاهده می‌شود که به برخی امامزادگان اطلاق شاهزاده نیز می‌شود که این امر هم ناشی از همین اشتباه در بین مردم است. 
مثلاً در مورد حضرت علی‌اکبر (علیه‌السلام) چنین متداول است که از ایشان به شاهزاده علی‌اکبر یا از فرزند بزرگوار امام حسن (علیه‌السلام) به شاهزاده قاسم بن الحسن در بین مردم تعبیر می‌شود. همچنین در مورد سایر امامزادگان که از آن جمله می‌توان به شاه‌چراغ(شیراز)، امامزاده سید علی (واقع در بلوار 15 خرداد قم)، احمد بن قاسم (واقع در فلکه معلم قم) و... اشاره کرد. متأسفانه این امر در بین مردم جاری است. بله اگر کسی امامت و خلافت را نظر لغوی در نظر بگیرد این‌ها باهم مترادف‌اند به این معنا که خلیفه امام نیز خوانده می‌شود ولی با آموزه‌های دینی ما، امامت منصبی است که شرایط و خصوصیاتی دارد که در قرآن کریم و روایات حضرات معصومین علیهم‌السلام نیز به این امر اشاره شده است. 
خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید «وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِكلَمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ  قَالَ إِنىّ‏ جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا  قَالَ وَ مِن ذُرِّيَّتىِ  قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ. [بقره/124] (به خاطر آوريد) هنگامی‌که خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به‌خوبی از عهده اين آزمایش‌ها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قراردادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمى‏‌رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقام‌اند)».
از این آیه شریفه چنین استفاده می‌شود که اولاً مقام امامت مقامی نیست که از طریق خون یا میراث انتقال پیدا کند و ثانیاً این مقام به ظالمین نمی‌رسد. در روایات نیز، در مورد منصوص و محدود بودن تعداد ائمه معصومین (علیهم‌السلام) روایات متعددی واردشده که از آن‌ها به روایات «ائمه اثنی عشر» تعبیر می‌شود. این دسته روایات در منابع اهل سنت و شیعه به‌صورت متواتر واردشده،[1] علاوه بر تمامی این مسائل، در مورد امام و رهبر جامعه در قرآن کریم و روایات صفات متعددی ذکرشده است که پرداختن تفصیلی به آن‌ها در این مجال مقدور نیست.
در این بحث امکان دارد کسی این سؤال را مطرح کند که ما در روایات داریم: «الْعَمَائِمُ تِيجَانُ الْعَرَبِ.[2] عمامه تاج عرب است.» پس اطلاق تاج‌گذاری صحیح است و مشکلی وجود ندارد.
ما در جواب چندین نکته را می‌توانیم ارائه دهیم:
- در کتاب المجازات النبویه در مورد این روایت چنین واردشده «و أمّا- قوله عليه الصلاة و السلام: «وَ الْعَمَائِمُ تِيجَانُ الْعَرَبِ» فإنمّا أراد أنّ بهاء العرب يكون بعمائمها، كما يكون بهاء ملوك العجم بتيجانها،[3] اما اینکه رسول گرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم) فرمودند عمامه تاج عرب است به این معناست که ایشان اراده کردند که هیبت اعراب به عمامه آن‌هاست مثل‌اینکه هیبت و شخصیت پادشاهان و ملوک غیر عرب به تاج آن‌هاست.» پس این کلام تشبیهی است که عمامه عرب به تاج پادشاهان و ملوک تشبیه شده است و تشبیه از جهاتی مُقَرِّب و از جهاتی مُبَعِّد است.
- در لغت تیجان جمع تاج است. در این مورد ابن اثیر در کتاب النهایه فی غریب الحدیث و الاثر چنین می‌گوید: « هو ما يصاغ للملوك من الذهب و الجوهر.[4] تیجان آن چیزی که برای ملوک از طلا و جواهر می‌سازند.» مانند همین تعبیرات در کتب غریب الحدیث و لغت نیز واردشده که به جهت اختصار از ذکر آن‌ها خودداری می‌کنیم.[5] پس اطلاق تاج در لغت همان چیزی است که در مورد پادشاهان و ملوک به کار می‌رفته و اگر قرار باشد لغت تاج در عمامه یا بالعکس استفاده شود باید به‌صورت مجاز باشد چنانچه در بند «الف» نیز به این مطلب اشاره کردیم.
- در سند این روایت «سکونی» واقع‌شده است. در وثاقت یا عدم وثاقت سکونی اختلاف شدیدی وجود دارد پس این روایت مورد عمل همه علما واقع نخواهد شد.[6] برای نمونه می‌توان به نظر علامه مجلسی در کتاب مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول اشاره کرد که ایشان روایت را بنا بر قول مشهور ضعیف می‌دانند.[7]
- با رجوع به عرف می‌بینیم اطلاق عنوان تاج و تاج‌گذاری در عرف مردم، رجوع به پادشاهان و ملوک دارد و همان‌طور که در بند «الف» و «ب» نیز ذکر کردیم لغت شناسان بر همین معنا تأکید داشته و آن را تائید کرده‌اند.
در این روزهای عزیز مناسب است نسبت به تذکر این امر به دیگران عزم جدی به خرج داده و نگذاریم برخی افراد خواسته یا ناخواسته ‌شأن رفیع ائمه معصومین علیهم‌السلام تنزیل داده و رویکرد آن‌ها با این ذوات مقدس مانند پادشاهان و ملوک باشد.

پی نوشت:
[1]. برای نمونه ر.ک صحيح مسلم، ج 3، ص 1452، صحيح البخاري، ج 6، ص2640، کمال‌الدین، صدوق،ص298، عیون اخبار الرضا، ج2ص66،  الكافي: 1/ 533 ،ح 16 و سایر مصادر حدیثی شیعه و اهل سنت.
[2]. الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب‏ 329 ق‏، دار الكتب الإسلامية تهران، سال چاپ: 1407 ق‏، نوبت چاپ: چهارم‏، ج‏6، ص: 461.
[3]. المجازات النبوية، شريف الرضي، محمد بن حسين‏ 406 ق‏، ناشر: دار الحديث‏ قم 1422 ق / 1380 ش‏، نوبت چاپ: اول‏، ص: 193.
[4]. النهاية في غريب الحديث و الأثر، ابن اثير جزري، مبارك بن محمد 606 ق‏، ناشر: موسسه مطبوعاتي اسماعيليان‏ قم، سال چاپ: 1367 ش‏، نوبت چاپ: چهارم‏، ج‏1، ص: 199.
[5]. برای نمونه ر.ک: لسان العرب‏، ابن منظور، محمد بن مكرم‏711 ق‏، ناشر: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع- دار صادر-بیروت، سال چاپ: 1414 ق‏، نوبت چاپ: سوم‏، ج‏2، ص: 219 و المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، فيومى، أحمد بن محمد 770 ق‏، ناشر: موسسه دار الهجرة قم، 1414 ق‏، نوبت چاپ: دوم‏، ج‏2، ص: 78 و مجمع البحرين‏، طريحي، فخر الدين بن محمد 1087 ق‏، ناشر: مرتضوى‏ تهران، سال چاپ: 1375 ش‏، نوبت چاپ: سوم‏، ج‏2، ص: 282.
[6]. برای مطالعه در مورد ایشان ر.ک به مقاله بازشناسی یک راوی: «إسماعیل بن أبی‌زیاد سکونی»، انتشار یافته در فصلنامۀ علمی پژوهشی «علوم حدیث»، سال دوازدهم، شما 1 (پیاپی 43)، بهار 1386ش، صص 150-180.
[7]. مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول،  مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏1110 ق‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية تهران‏، سال چاپ: 1404 ق‏، نوبت چاپ: دوم، ج‏22، ص: 343.

تهیه و تنظیم: حق جو

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.