رد نمودن واقعیت به اسم عقل

  • 1394/09/12 - 16:06
یکی از ایراداتی که وهابیت در راستای مبارزه با اهل بیت (علیهم السلام) و خصوصاً نهضت امام حسین (علیه السلام) دارد، معجزه قرآن خواندن سر بریده امام حسین (علیه السلام) است، آنان این معجزه را مورد استهزاء و تمسخر قرار داده و آن را به دلیل نپذیرفتن عقلشان، دروغ و خرافه خوانده‌اند؛ در مقاله دیگری بیان شده است که این مطلب مستند بوده، و از معجزات می‌باشد...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از ایراداتی که وهابیت در راستای مبارزه با اهل بیت (علیهم السلام) و خصوصاً نهضت امام حسین (علیه السلام) دارد، معجزه قرآن خواندن سر بریده امام حسین (علیه السلام) است، آنان این معجزه را مورد استهزاء و تمسخر قرار داده و آن را به دلیل نپذیرفتن عقلشان، دروغ و خرافه خوانده‌اند؛ در مقاله دیگری بیان شده است که این مطلب مستند بوده،[1] و از معجزات می‌باشد، و مانند آن در مورد انبیاء بنی‌اسرائیل هم، نقل گردیده است.[2]
آنان‌که با بیانی ساده و کلامی ظاهراً عاقلانه، مطالب حقی را در مورد اولیاء خدا، سبط پیامبر اکرم و صحابه جلیل القدر نمی‌پذیرند، که روایات زیادی در فضیلتشان نقل شده، و این روایات، مورد قبول تمام فرقه‌های اسلامی قرار دارد؛ همین موارد اگر در مورد کسانی‌که قبول دارند، آمده باشد، هیچ اعتراضی نمی‌کنند، و آن موقع نه سند مورد قبول تقاضا می‌کنند، و نه با عقلشان داوری می‌کنند.
در مورد یکی از عالمان حنبلی، به نام احمد بن نصر، که عقاید باطل او باعث شد، خلیفه مسلمین دستور قتل او را بدهد، و عالمان، این حکم را تأیید کردند، و او گردن زده شد، و بدن او در سامراء و سر او در بغداد، آویزان گردید،[3] آمده است، یکی از دوستانش به نام ابراهیم بن اسماعیل بن خلف می‌گوید: «وقتی احمد بن نصر به قتل رسید، و سر او را از دار آویزان کردند، به من خبر دادند که سر او در بالای دار قرآن می‌خواند؛ شبی پس از خوابیدن نگهبانان، خود را به نزدیکی سر احمد بن نصر رساندم، و شنیدم که سر احمد آیه «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آَمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ.[عنکبوت/2] آيا مردم پنداشته‌اند كه چون بگويند: ايمان آورديم، رها شوند و ديگر آزمايش نشوند؟» را تلاوت می‌کرد. پس از چند روز احمد بن نصر را در حالی‌که لباس‌های فاخر بر تن کرده بود و تاجی بر سر داشت، دیدم؛ از او پرسیدم: خداوند با تو چه کرد؟ گفت: خداوند مرا بخشید، و وارد بهشت نمود.»[4]
و احمد بن کامل نیز به نقل از پدرش می‌گوید: «پس از این‌که سر احمد بن نصر به دار آویخته شد، گروهی از طرف حکومت، از سر احمد بن نصر مراقبت می‌کردند. یکی از همین مراقبین مشاهده کرده که سر احمد بن نصر به سمت قبله چرخیده و سوره «یس» را با زبان گویا، تلاوت کرده است. وی پس از بازگویی و انتشار خبر، از طرف حکومت احضار می‌شود، اما از ترس حکومت فرار کرده و مخفی می‌شود.»[5] و یا جعفر بن محمد صائغ می‌گوید: «هنگامی‌که گردن احمد بن نصر را زدند، سرِ او می‌گفت: لا اله الا الله.»[6]
و ابوبکر مطوعی می‌گوید: «هنگامی‌که سرِ احمد بن نصر را از بالای پل آویزان کردند، باد، سر او را به سمت قبله می‌چرخانید. شخصی را مأمور کردند، هر وقت سر به سمت قبله چرخید، آن را به سمت مخالف قبله بچرخاند.»[7]
این مطالب در مورد کسی آمده که معتقد به «تشبیه و تجسیم خداوند» است، که قائلین به این اعتقاد هم، این انتساب را بهتان به خود می‌دانند؛ چرخیدن سر آویزان شده احمد بن نصر، به سمت قبله، و تلاوت آیات مختلف قرآن توسط این سر، غیرعقلانی نیست، و هیچ‌کدام از علمای مورد اعتماد وهابیت، مناقشه‌ای در این مطالب ننموده‌اند، و خود وهابیت هم در این زمینه بحثی نکرده‌اند؛ ولی وقتی معجزه امام حسین (علیه السلام) بیان می‌گردد، سخن از عقل به میان آمده، و این معجزه الهی را خرافات جلوه می‌دهند.

پی‌نوشت:
[1]. «پیام قرآن خواندن سر امام بر نیزه چیست؟»
[2]. «سر بریده حسین (علیه السلام) قرآن خواند»
[3]. «احمد بن نصر خزاعی، معتقد به رؤیت خداوند»
[4]. تاریخ بغداد، ابوبکر بغدادی، بیروت: دار الكتب العلمية، 1417ق، ج5، ص387.
تهذیب الکمال، مزی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1410ق، 1413ق، ج1، ص512.
طبقات الحنابلة، محمد بن ابی یعلی، بیروت: دار المعرفة، ج1، ص81.
«حدثنا إبراهيم بن إسماعيل بن خلف قال كان أحمد بن نصر خلى فلما قتل في المحنة وصلب رأسه أخبرت أن الرأس يقرأ القرآن فمضيت فبت بقرب من الرأس مشرفا عليه وكان عنده رجالة وفرسان يحفظونه فلما هدئت العيون سمعت الرأس تقرأ ( ألم أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا آمنا وهم لا يفتنون ) [عنكبوت/1،2] فاقشعر جلدي ثم رأيته بعد ذلك في المنام وعليه السندس والاستبرق وعلى رأسه تاج فقلت ما فعل الله بك يا أخي قال غفر لي وأدخلني الجنة.»
[5]. تاریخ بغداد، ابوبکر بغدادی، بیروت: دار الكتب العلمية، 1417ق، ج5، ص387.
تهذیب الکمال، مزی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1410ق، 1413ق، ج1، ص511.
«وأخبرني أبي أنه رآه قال وكان شيخا أبيض الرأس واللحية وأخبرني أنه وكل برأسه من يحفظه بعد أن نصب برأس الجسر وأن الموكل به ذكر أنه يراه بالليل يستدير إلى القبلة بوجهه فيقرأ سورة يس بلسان طلق وأنه لما أخبر بذلك طلب فخاف على نفسه فهرب.»
[6]. تاریخ بغداد، ابوبکر بغدادی، بیروت: دار الكتب العلمية، 1417ق، ج5، ص385.
تهذیب الکمال، مزی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1410ق، 1413ق، ج1، ص509.
«أحمد بن نصر الخزاعي حيث ضربت عنقه يقول رأسه لا اله إلا الله أو كما قال.»
[7]. تاریخ بغداد، ابوبکر بغدادی، بیروت: دار الكتب العلمية، 1417ق، ج5، ص387.
تهذیب الکمال، مزی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1410ق، 1413ق، ج1، ص513.
«سمعت أبابكر المطوعي قال لما جیء برأس أحمد بن نصر صلبوه على الجسر كانت الريح تديره قبل القبلة فاقعدوا له رجلاً معه قصبة أو رمح فكان إذا دار نحو القبلة أداره إلى خلاف القبلة.»

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.