عمل پیامبر مطابق توصیه قرآن
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قرآن کریم در تاکید بر امر وصیت به همه مسلمانان چنین دستور میدهد: «كُتِبَ عَلَیْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ... [بقره/180] بر شما نوشته شده: هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، به طور شایسته وصیت کند.» مهمتر آن که خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مسلمانان را چنین توصیه فرموده: «وظیفه هر مسلمانی است که سه شب از عمرش نگذرد، مگر آن که وصیّتش در کنارش باشد.»[1] به گونهای که عبدالله بن عمر گوید: «پس از آن که این حدیث را از پیامبر شنیدم، هیچ شبی را بدون وصیّتنامه سپری نکردم.»[2] خداوند سبحان در قرآن کریم، مسلمانان را نهی میفرماید که سخنی به زبان جاری کنند که خود به آن عمل نمیکنند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ [صف/2-3] ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا سخنی میگویید که عمل نمیکنید؟! نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمیکنید!» و یا در جای دیگر میفرماید: «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ [بقره/44] آیا مردم را به نیکی دعوت میکنید، امّا خودتان را فراموش مینمایید؟!» آنچه در بالا آمد را با این جمله عایشه که در بسیاری از متون اهلسنّت و مورد قبول وهّابیت روایت شده مقایسه و قضاوت کنید: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از خود نه دنیا، نه درهم، نه گوسفند، نه شتر و نه هیچ چیز دیگری ارث باقی نگذاشت و به چیزی و کسی هم وصیت نکرد.»[3]
با توجه به آنچه در قرآن کریم و سنّت نبوی ملاحظه شد چند پرسش مطرح میگردد: اولا در حالی که وصیت کردن، توصیه قرآنی و توصیه مکرر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مسلمانان است و آن حضرت، خود از زمان رحلت خویش باخبر بود و دیگران را از آن آگاه ساخته بود آیا قبول ادّعای وهابیت مبنی بر وصیّت نکردن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در موضوع تعیین رهبر امّت، خلاف دستور قرآن کریم نیست؟! ثانیا آن حضرت سخنی میگوید که خود به آن عمل نمیکند؟ ثالثا آیا ـ نعوذ بالله ـ عبدالله بن عمر در موضوع نوشتن وصیت بیش از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پایبند بود؟ این تناقض به قدری روشن است که برخی از راویان اهلسنّت و مورد قبول وهّابیت به توجیهی بیدلیل و غیر قابل قبول روی آورده و گفتهاند: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به قرآن وصیّت کرده است.»[4] به راستی اگر پیامبر به قرآن وصیت کرده بود، پس چرا دوباره درخواست دوات و قلم کرد تا وصیتی بنماید تا از گمراهی امّت پیشگیری کند؟ و اساسا با وجود قرآن چه نیازی به عترت بود که آن را هموزن و همسنگ قرآن قرار دهد؟ رابعا اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به «هدایت امّت» خویش بیتفاوت بود و نیازی به وصیت در این زمینه نمیدید، پس ماجرایی که در سهجا از کتاب صحیح بخاری و دو جا از کتاب مسلم آمده و صراحت دارد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ساعات پایانی عمر خویش درخواست «قلم و دوات» نمود تا نوشتهای بنویسد که «امّت» به هیچوجه گمراه نشود، امّا عمر بن خطّاب از این کار جلوگیری کرده و گفت: «درد بر پیامبر غلبه کرده، هذیان میگوید و کتاب خدا ما را بس است» چه میگوید؟ خامسا طبق نقل پیشین در کتاب بخاری مبنی بر وصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به قرآن، آیا درخواست قلم و دوات برای وصیت نمودن معنا دارد؟
همچنین جامعه نوپای اسلامی در روزهای پایانی عمر شریف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با چالشهای فراوانی روبهرو بود، از جمله نهادینهسازی و ثبات حکومت نوپای اسلامی؛ تهدیدات داخلی از سوی منافقان و یهود اطراف مدینه؛ تهدیدات خارجی از جمله تهدید دو امپراطوری قدرتمند روم و ایران که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با دستور به تجهیز سپاه اسامه و اعزام آنها، در صدد پیشگیری از اینگونه تهدیدات بود. بنابراین بدیهی است حتّی اگر حاکم جامعه، فردی عادی باشد در چنین هنگامهایی جامعه را بدون سرپرست و جانشین رها نمیسازد؛ چه رسد به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که عاقلترین، آگاهترین و غمخوارترین حاکم، از جنس بشر بوده و برای رفاه آینده جامعه خویش از هیچ تلاشی فروگذار ننموده است.
پینوشت:
[1]. صحیح بخاری، بخاری، دار إبن کثیر، بیروت، ج 3، ص 1005.
[2]. صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 3، ص 1250.
[3]. صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 3، ص 1256.
[4]. صحیح بخاری، بخاری، دار إبن کثیر، بیروت، ج 3، ص 1006.
افزودن نظر جدید