عدم رعایت حقوق بشر در عربستان و سایه سنگین سکوت غرب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جایگاه حقوق بشر در دین اسلام، در همان نخستین سالهای نزول آیات قرآن تبیین شد و به واسطه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مردم فرستاده شد. لذا میتوان به جرأت تاریخ تدوین حقوق بشر در اسلام را به دههی دوم قرن اول هجری و دهههای آخر قرن هفتم میلادی نسبت داد، و کتاب قرآن را در مقایسه با آنچه در غرب و کشورهای غربی تحت عنوان حقوق بشر تدوین شده است، را میتوان یکی از کهنترین اسناد مدون در تاریخ حقوق بشر معرفی کرد.
در گذشته تاریخ اسلام اگر به گفتهها و عملکردها و تقریرهای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیم نگاهی بیندازیم، خواهیم دید که سیرهی نبوی پیامبر خود گام بزرگی بود در تدوین حقوق بشر در دین مقدس اسلام و ریشههای حقوق بشر در همین دین خاتم مطرح گردید، که این خود نشانگر یک انقلاب دینی کامل و ارزشهای اخلاقی والا در مسائل حقوق بشری است که اسلام به آن توجه داشته است، و احترامی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان شخصیت برتر الهی برای انسانها قائل بود خود نشانگر اوج کمال انسانی و الگوی تمام نمای بشریّت بود که معرفی شد.
پس اگر نگاهی گذرا به کتب تاریخی داشته باشیم، میبینیم که: «وقتی پیامبر در برابر جنازه یک یهودی از جا بلند میشود»، و «یا زنده به گور کردن دختران را یکی از زشتترین صورتهای تحقیر حقوق بشر مورد تقبیح قرار میدهد»، و «یا اصحاب خود را به آزادگی و اظهار نظر حتی در برابر نقطه نظرات خود تشویق میکند»، هر کدام الگویی از یک تفکّر اصیل حقوق بشری است که به مسلمانان متذکر میشود. و این در حالی است که در جامعه عربستان نه تنها این موارد به عنوان الگوی اسلامی رعایت نمیشود، بلکه قانون توحّش و بیدینی در این کشور بیداد میکند که بسی جای تأسف است، مثلا در کتاب «از کجا تا به کجا» آمده است: «حاکمان سعودی علاوه بر بیدینی و هرزگیهای ذاتی، چشم طمع به زنان شوهردار و نوامیس مسلمین را هم داشتند، که این در شریعت اسلامی حرکتی بسیار شنیع و زشت به حساب میآید، لذا برخی از پادشاهان سعودی بالغ بر 200 نفر زن از نژادهای مختلف داشتند که در حرمسراها نگهداری میشدند، که حدود نیمی از این زنان شوهردار بودهاند، که با زور و تهدید از شوهرانشان جدا کرده یا دزدیده شدند، که فهد شاه سابق عربستان یکی از آنهاست.»[1]
در کتاب «انقلاب اسلامی و ریشههای آن» آمده است: «متأسفانه در دوران خلافت امویها و عباسیان، نظام طبقاتی، اندیشه امتیاز طلبی و انحصار جویی، ابتداءً از طریق تحریف ارزشهای اسلامی و سپس با اتکای بر قدرت مالی و ... جایگزین مساوات و آزادی و احترام به حقوق انسانها گردید و حکومت اسلامی از این خط اصیل منحرف و بسیاری از ارزشهای اسلامی که در حال حاضر به آن حقوق بشری گفته میشود محو نابود گشت.»[2] و اگر در کشوری مثل عربستان که داعیه تمدن اسلامی را در سر میپروراند نگاهی داشته باشیم، میبینیم که این کشور درست حرکت خود را به مانند امویها اجرا میکند، یعنی حکومت عربستان ریشه در تاریخ گذشته اسلامی دارد که از تفکرات اصیل اسلامی فاصله گرفته است، لذا در قرن اخیر، حاکمان کشورهای اسلامی به بیمایگی و تضاد در گفتار و عمل غیر اسلامی سوق داده شدهاند، که از باب نمونه میتوان به این مطلب اشاره کرد که در کتاب «خاندان سعودی را بشناسیم» آمده است که: «پادشاهان سعودی به قضات خود دستور اجرای احکام خدا و سنت رسول الله را میدادند، اما وقتی نوبت به تخلفات خودشان که میرسید، با تهدید و ارعاب و توبیخ قضات خود، آنها را به سرپیچی از دستورات خود متهم میکردند، که در این صورت یا آن قاضی باید با آنان همراهی میکرد و یا به زندان و شکنجههای سخت تن میداد و او و خانوادهاش نیست و نابود میشدند.»[3] و در اینجا باید سازمان حقوق بشر نمود پیدا کند، اما عملاً خبری از این سازمان به اصطلاح حقوق بشر وجود ندارد، و دلیل سکوت آنان برای چیست؟
و از طرف دیگر در دنیای کنونی، همه افراد بشر در هر جایی از جهان باید به دلیل انسان بودن خود، به طور برابر از حقوق انسانی خود بهرهمند باشند، اما با معیارهای حکومت سخیف عربستان سعودی اصلاً هماهنگی ندارد، چرا که در همه حال آل سعود خود را ذینفع در تمام خواستگاههای حکومتی در کشور خود میدانند، خصوصاً در زمینه نفت و گاز، که باید هزینه نجومی آن به حساب بیت المال سرازیر شود تا همه بطور یکسان از آن بهرهمند شوند، اما عملاً یا به حسابهای شخصی و یا به ضرر مسلمین جهان مصرف میشود که نمونه بارز آن تهیه سلاح و قتل عام مسلمانان در کشورهای منطقه به ویژه سوریه و عراق و یمن و فلسطین و... میشود،
حقوق بشر زمانی معنای اصلی خود را مییابد که تماماً الزام به رعایت محتواهای قوانین مصوب باشند، که خود یک راهکاری است برای ثبات جامعه انسانی و حفظ ارزشهایی که در میان موجودات عالم، انسانها میتوانند به آن ملزم باشد، لذا در سال (1945م) با تصویب منشور سازمان ملل متحد، بستر مناسبی بر مسئله حقوق بشر فراهم شد و کشور عربستان هم عضو این سازمان گردید، اما هیچگاه عربستان بحث حقوق بشر را در کشور خود رعایت نکرد و فقط اسمی را در کارنامه ننگین حکومتی خود یدک میکشد، اما عملاً دنبال مطامع حکومتی خود بوده و ارزشی بر این لایحه و قانون جهانی در کشورش قائل نیست.
لذا معترضین و آزادیخواهانی مثل شیخ نمر و دیگران... اگر اعتراضی هم بکنند، برای پادشاهان سعودی هیچ ارزشی ندارند و جواب آنها را با زور اسلحه و سرنیزه و زندانی کردن و تهدید و شکنجه میدهند، و سعی در خاموش کردن فریاد عدالت خواهی آنان میکنند، چرا که خود را صاحب اختیار تمام مردم کشور عربستان میدانند. به خاطر اینکه مدعی هستند که از اجداد خود این حکومت را به ارث بردهاند. و مردم هیچ جایگاهی ندارند و باید تابع حکومت باشند. و این شیوه رفتاری، انسان را به یاد عصر جاهلیت میاندازد که بعد از 1400 اندی سال هنوز همان روشها مرسوم و متداول بوده است و هیچ تغییری نکرده است.
پینوشت:
[1]. از کجا تا به کجا، ناصرالسعید، موسسه انتشارات فراهانی، تهران، مترجم ابومیثم وحید، (تابستان 1367ش)، ص 126.
[2]. انقلاب اسلامی و ریشههای آن، عباسعلی عمید زنجانی، نشر طوبی، تهران، (1384ش)، ص 146،ص327.
[3]. خاندان سعودی را بشناسیم، ناصرالسعید، نشر فراهانی، تهران، مصحح محمد بهشتی، ص 96.
افزودن نظر جدید