ممنوعیت نقل فضائل و احادیث پیامبر توسط خلفا
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در تاریخ صدر اسلام، آن زمانی که پیامبر خدا رحلت کردند و خلفای غاصب بر جانشینی پیامبر تکیه زدند، برای اینکه جامعه مسلمین دچار پراکندگی نشود و مسلمانان، صحابه را نسبت به همدیگر مقایسه نکنند تا ارجحیّت و افضلیت مشخص شود و ملاک واقع نگردد، درصدد برآمدند تا سخنان پیامبر را که در مناسبتهای مختلف روایت نقل میکردند را محو و نابود کنند، لذا با شعار «حسبنا کتاب الله»[1] (یعنی کتاب خداوند برای ما کافی است)، شروع به ساکت کردن مسلمانان کردند و این در حالی بود که در جای جای سخن پیامبر، کتاب خدا و سنت پیامبر به نقل از خود پیامبر اکرم، آن هم طبق حدیث ثقلین که به اجماع تمام فرق و مذاهب اسلامی جزء احادیث صحیح میباشد روایت شده، اما با کارشکنی برخی از صحابه که داعیه خلافت داشتند مهر سکوت خورده شد تا فضائل نقل نشود و روایات پیامبر به گوش مسلمین در بلادهای دیگر اسلامی نرسد، چرا که سخنان و روش پیامبر که به آن سنت میگویند، خود مانع بزرگی بر سر راه سیاست خلفا و در نتیجه برندهترین حربهی مخالفین آنان بود، لذا دستگاه حکومتی تنها راه چاره را در این یافت که از نقل احادیث و فضائل جلوگیری کند.
ابتدا ابوبکر بر آن شد که این سلاح را در تحت اختیار خود درآورد و بدین منظور، تا پانصد حدیث از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را جمعآوری و تدوین کرد، اما پس از مدتی به این نتیجه رسید که بهرهای از این کار خود نخواهد برد، چرا که امکان در اختیار گرفتن این سلاح را نداشت و صحابه دیگر پیامبر هم مثل او بودند که هم احادیث از پیامبر شنیده بودند و هم احادیث شنیده شده را نوشته بودند، پس در نتیجه تمام آن احادیث را در آتش سوزانید[2] در کتاب تذکرة الحفاظ ذهبی نقل شده که خلیفه مسلمین، مسلمانان را از بازگو کردن احادیث پیامبر منع نموده و دستور داد: «از پیامبر حدیث نقل نکنید و به قرآن مشغول باشید».[3]
آری تنها به قرآن مشغول باشند، زیرا قرآن جدای از احادیث پیامبر را میتوان به دلخواه تأویل و تفسیر کرد، تا اینکه ابوبکر وفات کرد، و خلافت را به عمر واگذار نمود.[4] و این در حالی بود که اکثر مسلمانان به خاطر بیبهره بودن از بیانات پیامبر تشخیص مسیر اسلام را از دست داده بودند، و از فرمان خلیفه سرپیچی نکردند. تا اینکه خلافت به عمر رسید، او هم سیاست منع نقل فضائل و احادیث پیامبر را به شدت دنبال کرد و با ترفند خاصی پس از مدت یک ماه به میان مردم آمده و اعلام کرد: «من میخواستم سنتهای رسول خدا را بنویسم، و لیکن امتهای گذشته را به یاد آوردم که با نوشتن بعضی کتابها و توجه زیاد به آنها از کتاب آسمانی خود غافل شدند، لذا من هرگز کتاب خدا را با چیزی دیگر درهم نمیآمیزم».[5]
در حالات این خلیفه نوشتهاند که: «وقتی یاران پیامبر را به مأموریت در بلاد مسلمین میفرستاد، به آنها دستور میداد که حدیث و نقل فضائل نگویند و مردم را از قرآن باز ندارند و اگر مطلع میشد که یکی از آنان، از فرمان او سرپیچی نموده، او را به مدینه به نزد خود احضار میکرد و تا زنده بود وی را تحت نظر داشت».[6] او نهایتاً به مانند خلیفه قبلی آنچه احادیث از مردم را که به دست آورده بود را جمعآوری و سوزانید. بعد از او نوبت به خلافت عثمان رسید، در زمان عثمان، مبارزه دستگاه حکومتی او، علیه نقل احادیث شدیدتر شد، او حتی از عمر هم بیشتر شدت به خرج داد و یاران پیامبر را شکنجه و تبعید میکرد، چنانکه ابوذر غفاری را از مدینه به شام و از شام به مدینه و آنگاه به صحرای ربذه تبعید نمود، تا اینکه یار گرامی پیامبر در آن صحرای سوزان در غربت جان سپرد و نیز عمار یاسر یار دیگر پیامبر را چنان مضروب ساخت که بیهوش بر زمین افتاد.[7]
بعد از مرگ عثمان به خاطر بی کفایتی خودش در امر خلافت، مردم شورش کردند و او را کشتند، تا اینکه خلافت و جانشینی پیامبر بعد از 25 سال به محل اصلی خود بازگشت و مسلمین به حضرت علی (علیه السلام) روی آوردند و او را با اصرار فراوان به خلافت برگزیدند، امام علی (علیه السلام) در حالی به خلافت رسید که مسلمانان یک ربع قرن، با روش خلفای گذشته سر کرده و رفته رفته طی این مدت زمان به آن مأنوس شده بودند، آن حضرت موقعیت زمان خویش را این چنین بیان میکند: «خلفای پیش از من، بس کارها انجام دادند که در آنها آگاهانه با رسول خدا مخالفت را تغییر دادند...».[8]
اما از آنجایی که حق همیشه نمایان و آشکار است طی چهارده قرن این فضائل و احادیث نه تنها به بوته فراموشی سپرده نشد، بلکه تمام علما و دانشمندان فرق و مذاهب اسلامی حتی مخالفین اهلبیت پیامبر این احادیث را در کتب و مقالات خود منعکس کردهاند، تا برگی بر حقانیت رسالت پیامبر و ولایت امامان و جانشینان واقعی آن رسول همام باشند.
پینوشت:
[1].صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، دار الاحیاء التراث العربی، بیروت ، لبنان، کتاب المرضی، باب المرض، ج1ص36 ح114.
[2]. تذکرة الحفاظ، ذهبی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج1، ص 5.
[3]. تذکرة الحفاظ، ذهبی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج1، ص 13.
[4]. نهج البلاغه، سید رضی، ستاد اقامه نماز، ترجمه محمد دشتی، (1379ش)، خطبه 3، شقشقیه، ص 1.
[5]. الطبقات الکبری، ابن سعد،( 230 هـ)، دار صادر، بیروت، لبنان، ج 3، ص 206.
[6]. من تاریخ الحدیث، مخحمد هادی یوسفی غروی، خانه کتاب، چاپ دوم، قم ، ایران، ص73. .
[7]. انساب الاشراف، بلاذری، دارالفکر، لبنان،بیروت، القرن الثالث، ج 5، ص 49.
[8]. احادیث ام المؤمنین عایشه، علامه مرتضی عسکری، کلیه اصول الدین، تهران، (1314ق-1997م)، باب علی عهد الصهرین، ج1 ص 115.
افزودن نظر جدید