جایگاه تقیّه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ با توجه به معانی که علماء لغت برای تقیه بیان کردند چنین بدست میآید که «تقیه» در مواردی است که خطر جانی و یا مالی و آبرویی، انسان و یا نزدیکان و همکیشانش را تهدید نماید که در این موارد شخص تقیه کرده و مطلبی را بر خلاف اعتقاد قلبی خود بر زبان جاری میکند. معمولا نیز بعدها فرصتی پیش خواهد آمد که شخص تقیه کننده از حرف و نظری که در برههای از زمان و به جهت ضرورت بر زبان جاری نموده، عدول کرده و نظر واقعی خود را بیان میدارد و یا نهایتا اینکه از برخوردها و یا رفتارها و کلماتی که در آسایش و بدون قرار گرفتن در شرایط سخت بیان مینماید میتوان نظر واقعی شخص را به دست آورد.
گروهی از طرفداران عمر و ابوبکر با رجوع به کتاب شریف نهجالبلاغه و پیدا نمودن خطبههایی از مولای متقیان علی (علیه السلام) که در آن از لفظ «فلان» استفاده شده برای فضیلت بخشیدن به عمر و یا ابوبکر، آن الفاظ را در حق این افراد ادعا نمودند تا بدین وسیله ضمن کسب فضیلت برای ایشان، بر خطاهای آنان نیز سرپوش گذاشته و شیعیان را در تعصب بر عقایدشان مبنی بر ایراد ظلم و جنایت از سوی این دو نفر نسبت به خاندان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آنان را به تمسخر و استهزاء گیرند که ما ضمن بیان خطبه مورد نظر پاسخ خود را نسبت به ادعای وارد شده بیان خواهیم کرد:
«علی –کرم الله وجهه- در خطبه 228 نهج البلاغه، از عمر و خدمات او ستایش نموده، اما به خاطر تقیّه چنین فرموده: خدا شهرهای «فلانی» را برکت و او را پاداش دهد که کژیها را راست، بیماریها را مداوا، سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به پا و فتنهها را پشت سر گذاشت. با جامهای پاک و کم عیب از این جهان رخت بر بست و به خیر و نیکی آن رسید، از شر و بدی آن رهایی یافت، وظیفه خویش را نسبت به خداوند انجام داد، آن چنان که باید از مجازات او میترسید. خود رفت و مردم را بر سر چند راهی باقی گذاشت که نه گمراهان در آن هدایت مییافتند و نه جویندگان هدایت به یقین، راه خویش را پیدا میکردند...»[1]
در پاسخ به ادعای افرادی که به جهت کسب فضیلت و برتری، سنگ عمر را به سینه میزنند و منظور امام (علیه السلام) را شخص عمر بن خطاب دانستند، باید بگوییم این ادعا باطل است و چیزی را ثابت نمیکند چرا که مورد تقیه در آن جاری نشده و معنی پیدا نکرده و واقع نشده است؛ به این دلیل که همگان مواردی از ظلم و جنایاتی که این شخص نسبت به شخص امیرالمومنین (علیه السلام) در حادثه شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) جریان حاکمیت، خلافت و جانشینی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روا داشته بر کسی پوشیده نیست. بنابراین امام اگر بخواهد درباره عمر مطلبی را بیان کند، در واقع سخن یکی از مخالف خود را بیان نموده و دلیلی بر استفاده از لفظ کنایی وجود ندارد. برای وضوح بیشتر مواردی را که امام صادق (علیه السلام) به نام ابوبکر و عمر تصریح کرده بیان میکنیم:
شخصی از مخالفان امام صادق (علیه السلام) نزد حضرت آمده و بیان داشت: نظر شما نسبت به ابوبکر و عمر چیست؟ حضرت فرمودند: «ابوبکر و عمر دو امام عادل و اهل قسط بودند که همواره تا پایان حیات خویش بر همین مسیر، ثابت قدم مانده و تا آخر به همین روش مانده و سپس از دنیا رفته و رحمت خداوند در روز قیامت بر آندو باد.» امّا هنگامی که مردم از کنار حضرت متفرق شدند، یکی از یاران، از آن پرسید که از فرزند پیامبر! از آنچه درباره ابوبکر و عمر فرمودید، حیرتزده شدیم. حضرت فرمود: «آری آنچه گفتیم صحیح بود امّا با این توضیح که آن دو امام بودند، امّا امام و پیشوای دوزخیان. چنانکه خداوند میفرماید: «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به آتش دعوت میکنند[قصص/41]».[2]
بنابراین میبینیم که اینجا و در موارد مشابه اگر امام مجبور به تعریف از مخالفین خود شده باشد به نام آنان تصریح نموده ولی بعدا و در یک فرصت مناسب، شیعیان را بر حقیقت آگاه نموده است.
پینوشت:
[1]. آیه الله شیخ حسین انصاریان، ترجمه نهجالبلاغه، خطبه228
[2]. نورالله شوشتری، الصوارم المهرقه، تحقیق: سید جلال الدین محدث، نشرالنهضه ایران، 1367.
افزودن نظر جدید