استغاثه و طلب شفاعت کردن
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ توسّل به غیر خدای سبحان، استغاثه و طلب شفاعت کردن از انبیا و اولیای الهی نزد همه مسلمانان و در تمام زمانها امری متداول و معمول بوده و هرگز به معنای شریک قائل شدن برای خداوند سبحان نمیباشد؛ بلکه غرض از انجام چنین اموری آن است که خداوند متعال حوائج مورد نظر آنان را برآورده، حاجت آنان را به درگاه خود پذیرا و یا آنان را مورد شفاعت قرار دهد؛ چون افرادی که از سوی بنده مورد توسّل قرار گرفتهاند اشخاصی مقرّب و مورد احترام درگاه خداوند بوده و هیچ مانعی از آن که سبب و وسیله جاری گردیدن فیض الهی گردند، وجود ندارد. این، در حالی است که از عادات طبیعی بشر، توسّل به بزرگان، پادشاهان، امرا و صاحب منصبان در حوائج مورد نظر آنان بوده و آن را وسیلهای برای موفقیت و کامیابی خود در نیازهایش دانسته و هرگز آن را به معنای شریک قائل شدن برای خداوند سبحان نمیدانستهاند و در غیر این صورت چرا انبیاء و اولیای الهی از این قبیل رفتارها که از سوی مردم نسبت به بزرگانشان سر میزده ممانعت به عمل نیاوردهاند؟ آیا این به معنای کوتاهی در امر تبلیغ شریعت آسمانی به شمار نمیرود؟!
همچنین خداوند سبحان در قرآن کریم فرموده است: «مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ [بقره/255] کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟!» و بعد در جای دیگری از قرآن کریم این چنین استثنا فرموده است: «وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ [انبیاء/2] و آنها جز برای کسی که خدا راضی است شفاعت نمیکنند و از ترس او بیمناکند». اما از آن جا که وهّابیت، خداوند را به خوبی نشناختهاند، میگویند: ضرورتی در عرضه کردن حاجات نزد هیچ شفیعی نبوده و دلیلی نیز برای این کار وجود نداشته و صرفا این کار را شایسته خداوند سبحان میدانند! نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد این که مسلمانانی که نزد ضریحها رفته و حاجات خود را عرضه میدارند، ضریح را شفیع و واسطه قرار نمیدهند، بلکه صاحب ضریح و شخصیت بزرگی که در آن مکان مدفون گشته را مورد خطاب و واسطه فیض الاهی قرار میدهند؛ چرا که معتقدند گرچه او به ظاهر از دنیا رفته، امّا با این وجود شخصی موجّه و دارای جایگاهی بلند نزد خداوند سبحان میباشد که خداوند به آنان آبرویی بخشیده که ما هرگز دارای آن نبوده و نخواهیم بود و وساطت آنان به اجابت نزدیکتر است.
خلاصه این که توسّل و طلب شفاعت از اولیای الاهی امری است عقلایی و مورد تایید شرع مقدس و همواره سیره مسلمانان بر انجام این عمل بوده است. بخاری در صحیح خود روایت نموده: «انس بن مالک میگوید: هرگاه قحطی مدینه را فرا میگرفت عمر بن خطاب برای درخواست باران، نزد عباس بن عبد المطلب میرفت و چنین میگفت: بارالها! ما در گذشته هرگاه باران میخواستیم به واسطه پیامبرمان از تو درخواست مینمودیم و تو بر ما باران نازل میکردی؛ اکنون نیز به واسطه عموی پیامبرمان به تو متوسل میشویم، پس بارانت را بر ما فرو فرست! و با این گفته عمر بن خطاب، باران نازل میگردید.»[1] همچنین بخاری از انس بن مالک روایت کرده: شخصی نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرضه داشت: ای پیامبر خدا! چهارپایان هلاک شده و راهها قطع گشته است. از خداوند برای ما طلب باران بفرما! پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز دعا فرمود و به مدت یک هفته باران بارید. شخص دیگری نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده و عرضه داشت ای رسول خدا! ساختمانهای ما خراب، راهها قطع و چهارپایان هلاک گشتهاند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین دعا کرد: بارپروردگارا! بارانت را بر کوهها، تپهها و دشتها فروفرست. پس از این دعا بود که چنان بارانی باریدن گرفت که خشکسالی چون جامهای که از تن بیرون میآید رخت بربست.»[2] انس بن مالک روایت کرده است که مادرم به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه داشت: «انس، خادم توست برای او دعایی بفرما! حضرت فرمود: بارالها! مال و فرزندش را افزون و آنچه به او عطا میفرمایی را با برکت گردان!»[3] همچنین بخاری روایت نموده است: «از سائب بن یزید شنیدم که میگفت: خاله من نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رفته و عرضه داشت: فرزند خواهرم به سردرد مبتلا گشته است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دستی به سرم کشید و برای من دعا نمود تا خداوند به من برکت عطا فرماید. آنگاه حضرت وضو ساخت و من نیز از آب وضوی حضرت نوشیدم. سپس حضرت به پا خواست و من نیز پشت سر او برخاستم که در این هنگام نگاه من به مهر نبوّتی که میان دو کتف آن حضرت قرار داشت، افتاد که همچون نوری در حجله میدرخشید.»[4] و از عثمان بن حنیف، روایت شده است: «مردی که مبتلا به بیماری کمسویی چشم بود نزد پیامبر گرامی اسلام آمده و عرضه داشت ای رسول خدا برایم دعا کن تا خداوند مرا بهبود بخشد! حضرت فرمود: اگر بخواهی برای تو دعا میکنم، امّا اگر در این بیماری صبر پیشه کنی برایت بهتر است. عرضه داشت: برایم دعا کن! حضرت به او امر فرمود تا وضو ساخته و اینگونه دعا کند: پروردگارا به تو روی آورده و تو را به حق پیامبرت که پیامبر رحمت است میخوانم! ای محمد! همانا نزد تو آمده و تو را برای برآورده شدن حاجاتم نزد خداوند واسطه قرار دادهام تا آن را برایم برآورده سازد.»[5]
پینوشت:
[1]. الجامع الصحیح المختصر (صحیح بخاری)، دار ابن کثیر، بیروت، ج 1، ص 342.
[2]. الجامع الصحیح المختصر (صحیح بخاری)، دار ابن کثیر، بیروت، ج 1، ص 345.
[3]. الجامع الصحیح المختصر (صحیح بخاری)، دار ابن کثیر، بیروت، ج 5، ص 2336.
[4]. الجامع الصحیح المختصر (صحیح بخاری)، دار ابن کثیر، بیروت، ج 1، ص 81.
[5]. الجامع الصحیح سنن الترمذی، ترمذی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 5، تحقیق: أحمد محمد شاکر و آخرون، ص 569.
افزودن نظر جدید