بزرگ‌نمایی چهره‌های شیعی گمراه

  • 1394/06/31 - 07:45
از روش‌های وهابیت در جنگ تبلیغاتی علیه شیعه، سوء استفاده از چهر‌ه‌های شیعی است، که برای مدّتی گمراهی داشته و برخی لغزش‌های علمی از آنان سرزده است. به عنوان نمونه می‌توان از شخصی به نام «سید ابوالفضل برقعی» نام برد که امروز وهّابیت از وی با عناوین و القاب فریبنده‌ای همچون «آیت الله العظمی»، «علّامه» و غیره، یاد می‌کنند. اگر چه نامبرده در برهه‌ای از زمان دارای افکاری متأثر...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از روش‌های وهابیت در جنگ تبلیغاتی علیه شیعه، سوء استفاده از چهر‌ه‌های شیعی است، که برای مدّتی گمراهی داشته و برخی لغزش‌های علمی از آنان سرزده است. به عنوان نمونه می‌توان از شخصی به نام «سید ابوالفضل برقعی» نام برد که امروز وهّابیت از وی با عناوین و القاب فریبنده‌ای همچون «آیت الله العظمی»، «علّامه» و غیره، یاد می‌کنند.[1] اگر چه نامبرده در برهه‌ای از زمان دارای افکاری متأثر از وهّابیت بوده و بر همین اساس کتاب‌هایی نیز تألیف نموده، امّا آنچه مهم است آن که وهّابیت بدون توجّه به تغییر مسیری که برای وی در اواخر عمر روی داده و در نهایت توبه و در این زمینه روشنگری نیز نموده و برخی شاگردان خویش را نیز از آن آگاه ساخته به سبب کمبود دلیل و برهان، با استفاده از لغزش‌های فکری و اندیشه‌های سست و ضعیف نامبرده، آن را دلیلی برای حقّانیت مذهب خود قرار داده‌اند. لازم به ذکر است یکی از دوستان نزدیک برقعی، که مدّتی از شاگردان و مروّجان تفکرات وی بوده، اما بعدها پشیمان گردیده و به مسیر حق بازگشته و علیه تفکرات وهّابیت فعالیت دارد، نقل می‌کند: «ما در روزهای آخر عمر سید ابوالفضل برقعی که وی در بستر بیماری و مرگ افتاده بود در کنار بستر او بودیم که وی وصیت‌نامه‌اش را برای ما خواند و گفت: من شیعه دوازده امامی و معتقد به امامت و عصمت دوازده امام بوده و قبلا اشتباهاتی داشته‌ام.» جالب‌تر آن که برقعی در وصیت‌نامه خود درخواست می‌کند: «بعد از مرگ، جنازه مرا در امام‌زاده شعیب روستای کن (زادگاه اصلی وی) دفن کنید تا شاید ایشان مرا شفاعت کرده و خداوند از گناهان من درگذرد.»[2] پس از وفات برقعی طبق وصیت خودش در همان امام‌زاده دفن نموده و هم‌اکنون نیز وصیت‌نامه وی مبنی بر اثبات اعتقاد وی بر شیعه دوازده امامی بودن و بیزاری از عقاید وهّابیت نزد خانواده وی در تهران و رونوشت آن نزد برخی دیگر از علمای شیعه، موجود است.
از نکات مهم دیگری که در ردّ ادعای وهّابیت در مورد برقعی لازم به ذکر است آن که یکی از اساتید و بزرگان حوزه علمیه قم که جلسات متعددی با نامبرده داشته از ندامت و پشیمانی وی خبر داده و دلایلی برای اثبات ادّعای خود ارائه فرموده است. از جمله آن که نامبرده می‌گوید: «از آن‌جا که اینجانب در سال‌های نخستین انقلاب اسلامی جلسات گفت‌وگو و مناظره متعدّدی با سران و اندیشمندان گروه‌ها و جریانات فکری، سیاسی و اعتقادی داشتم جلسات متعددی نیز با نامبرده داشتم که پس از آگاهی از عقاید وی از او خواستم جملاتی را جهت شفاف‌سازی اعتقادات خود به صورت مکتوب ارائه نماید تا از برداشت‌های ناصواب و سوء استفاده دشمنان شیعه جلوگیری گردد. وی نیز در پاسخ به درخواست بنده جملاتی را مکتوب نمود که بخش‌هایی از آن به شرح ذیل است: «... حقیر ائمه اثنی‌عشر (علیهم السّلام) را قبول دارم. عقاید حقیر مانند علمای شیعه قبل از صفویه می‌باشد از قبیل طبرسی و سید مرتضی و امثال ایشان که در عقاید، غلوّی نداشتند. روش من در استنباط احکام شرعیه با روش فقهای دیگر فرقی ندارد. حقیر ادله اربعه را دلائل می‌دانم. نه اخباریم، بلکه مانند اصولیون عمل می‌کنم و اخبار موافق قرآن را قبول دارم. نظر حقیر این است که باید خرافات مذهبی و غلوّ ترک شود تا وحدت حاصل گردد. علمای شیعه بعد از صفویه در تبلیغ عقاید و رفع غلوّ و دفع خرافات کوتاهی کرده‌اند، ولی اکثرا راه صواب پیموده‌اند.» آیت الله موسوی زنجانی می‌افزاید: «از نکات جالب توجّه دیگر و مرتبط با موضوع سید ابوالفضل برقعی که همزمان با دیدارهای اینجانب با برقعی صورت می‌گرفت آن که در دیدارها و گفت‌و‌گوهای چندین ماهه‌ای که با ماموستا احمد مفتی‌زاده، رهبر اهل‌سنت منطقه غرب و شمال‌غرب ایران داشتم، نظر وی را درباره سید ابوالفضل برقعی جویا شدم. وی در پاسخ گفت: زمانی که در کردستان بودم، شنیدم یکی از علمای شیعه تهران دم از عقاید اهل‌سنت می‌زند، به همین جهت سراسیمه و با اشتیاق فراوان به تهران آمده تا شاید بتوان از این موضوع در پیشبرد مذهب اهل‌سنت بهره‌برداری کرد، به همین جهت جلسات متعددی را به صورت ناشناس در مجالس وی شرکت نموده، اما پس از صرف وقت فراوان، نهایتا به این نتیجه رسیدم که نامبرده نه تنها از سلامت کافی در گفتار و تعادل در استدلال برخوردار نمی‌باشد، بلکه به هیچ وجه صلاحیت انتساب به مذهب اهل‌سنت را نداشته و همان بهتر که به شیعیان منتسب باشد.»[3]

پی‌نوشت:
[1]. کلیک کنید...
[2]. کلیک کنید...
[3]. به نقل از کتاب شاخ شیطان سید مجتبی عصیری، انتشارات رشید، قم، ص 110 و 111.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.