تکفیر شیعیان از سوی عثمان الخمیس

  • 1394/06/14 - 08:44
عثمان الخمیس، از نظریه‌پردازان و سران وهابیت در زمان حاضر، در یکی از سخنرانی‌های خویش در نماز جمعه کویت، شیعیان را متّهم به تکفیر اهل‌سنت می‌نماید و جالب این که همو در پایان سخنرانی، عقاید شیعه را برگرفته از یهود و نصاری دانسته و با شدّت هرچه تمام‌تر شیعه را تکفیر نموده و چنین می‌گوید: «... آیا با من هم‌صدا نمی‌شوید که هر کس چنین اعتقاداتی داشته باشد مسلمان نیست...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عثمان الخمیس، از نظریه‌پردازان و سران وهابیت در زمان حاضر، در یکی از سخنرانی‌های خویش در نماز جمعه کویت، شیعیان را متّهم به تکفیر اهل‌سنت می‌نماید و جالب این که همو در پایان سخنرانی، عقاید شیعه را برگرفته از یهود و نصاری دانسته و با شدّت هرچه تمام‌تر شیعه را تکفیر نموده و چنین می‌گوید: «... آیا با من هم‌صدا نمی‌شوید که هر کس چنین اعتقاداتی داشته باشد مسلمان نیست و آیا حق نداریم به شیعیان بگوئیم که شما غیر مسلمانید؟ زیرا این عقاید از اسلام نیست و بهتر است بگوئیم دین شیعه نه مذهب شیعه؛ زیرا چنین دینی، دین اسلام نیست... احمد بن حنبل گفته است: شیعه جائی در اسلام ندارد.[1] مقدسی گفته است: بر انسان‌های آگاه پوشیده نیست که شیعیان با همه طوایفشان در نادانی و کفر صریح به سر می‌برند و اینان از دین اسلام خارج می‌باشند.[2] شوکانی گفته است: اساس تبلیغات شیعه نابودی دین و مخالفت با اسلام است؛ پس اگر هر شیعه‌ای یک نفر از اصحاب پیامبر را کافر بداند خود او کافر است، تا چه رسد به این که شیعیان همه اصحاب مگر تعداد اندکی از ایشان را کافر می‌دانند. آلوسی گفته است: بزرگان از دانشمندان ماوراء النهر، شیعیان اثنا عشری را کافر دانسته‌اند. «بن باز» گفته است: شیعیانی که امروز به امامیه، جعفریه و طرفداران خمینی مشهورند کافر و از امّت اسلام خارجند.» سؤالی که لازم است عثمان الخمیس به آن پاسخ دهد آن که اگر تکفیر دیگر مذاهب اسلامی، کار درستی نیست، چرا شما شیعه را چنین بی‌محابا تکفیر می‌کنید؟
فتوا به جواز کشتار شیعیان؛ در راستای روند تکفیر و افراطی‌گری، کار به جایی می‌رسد که محمد امین، مشهور به ابن‌عابدین، از فقهای مشهور احناف که اهل‌سنت جنوب ایران ارادت خاصّی به وی دارند در کتاب تنقیح الفتاوی الحامدیه، فتوای مشهور عبدالله افندی درباره تکفیر و جواز قتل شیعیان را این‌گونه نقل می‌کند: «در مجموعه‌ای از رساله‌های شیخ الإسلام عبداللّه افندی در سال 1146‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هجری قمری، پس از مراجعتش از مدینه منوره این‌گونه دیدم که سؤال شده بود: نظر شما درباره کشتن شیعیان، به خاطر خروج آنان بر حاکم اسلامی و یا کفر آنان چیست؟ اگر به سبب کفر باشد علّت کفر آنان چیست؟ و در صورت اثبات کفر اگر توبه کردند، آیا توبه و اسلام آنان مانند مرتد پذیرفته می‌شود، یا مانند کسی که پیامبر را سبّ کند، پذیرفته نمی‌شود و باید کشته شوند؟ و اگر کافر هستند آیا حدّ قتل جاری می‌شود یا کفر؟ و آیا جایز است از آنان جزیه گرفته و کشته نشوند و زنانشان به بردگی گرفته شوند؟ وی در پاسخ می‌نویسد: این کافران ستمگر و جنایتکار (منظور وی شیعیان است)، همه انواع کفر، ستم، فسق و بی‌دینی را در خود جمع کرده‌اند. کسی که در کفر، شرک، بی‌دینی و قتل آنان شک و تردید کند خود کافر است...! این گروه کافر (شیعیان)، توبه کنند یا نکنند کشتنشان واجب است، چرا که اگر توبه کنند و مسلمان شوند باید حد بر آنان جاری شود و حدّ چنین کسی کشتن اوست و پس از قتل، حکم مسلمان را دارند و اگر توبه نکنند کشته و احکام کفّار بر آنها جاری می‌شود. به همین جهت باقی گذاردن آنان و دریافت جزیه جایز نیست، بلکه باید کشته شوند و زنان و فرزندانشان نیز به کنیزی گرفته شوند، چون حکم فرزند، تابع مادر است.»[3]
حال جای این سؤال باقی است که آیا این‌گونه سخنان، فتاوا و رفتارهای خلاف عقل، شرع و انسانیت، در خدمت مصالح چه کسانی است؟ آیا از این‌گونه نظریه‌های برگرفته از جهل و نادانی، کسانی جز آمریکا، اسرائیل و دیگر دشمنان قسم خورده اسلام که همواره سعی در ایجاد تفرقه و آشوب در میان صفوف به هم پیوسته مسلمانان داشته‌اند، بهره می‌برند؟

پی‌نوشت:

[1]. کتاب السنة للإمام أحمد بن حنبل، دار ابن الجوزی، عربستان، ص 82.
[2]. الرد علی الرافضه، مقدسی، دار الجیل، بیروت، ص 200.
[3]. تنقیح الفتاوی الحامدیة، ابن عابدین، دار النشر، بیروت، ج 2، ص 178.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.