مهاجرین و انصاری که با «ابوبکر» بیعت نکردند!

  • 1394/06/01 - 10:32
بیعت به معنای پیمان بستن و اعلام وفاداری و اطاعت از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، امام (علیه السلام)، حاکم و خلیفه است. و می‌توان گفت نخستین بیعت در سیره نبوی، بیعت امیرالمومنین (علیه السلام) و حضرت خدیجه (سلم الله علیها) با شخص نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از قبول اسلام صورت گرفته است...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بیعت به معنای پیمان بستن و اعلام وفاداری و اطاعت از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، امام (علیه السلام)، حاکم و خلیفه است. و می‌توان گفت نخستین بیعت در سیره نبوی، بیعت امیرالمومنین (علیه السلام) و حضرت خدیجه (سلم الله علیها) با شخص نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از قبول اسلام صورت گرفته است. البته باید دانست که مسئله بیعت خاص مسلمانان و آیین و شریعت اسلامی نبوده و تقریبا در همه ادوار گذشته به نوعی بوده است و اساسا مردم هر دوره‌ای با رهبران شایسته جامعه خود اعلام حمایت نموده و به نحوی بیعت خود را ابراز می‌نمودند. بنابراین اسلام هم از همین رویه استفاده نموده و این روش در مورد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، امام علی (علیه السلام) و سایر ائمه معصومین (علیهم السلام) اتفاق افتاده است و حتی حاکمانی که با ظلم و ستم بر جایگاه خلافت مسلمین تکیه زدند نیز از همین روش استفاده کردند که برای نمونه می‌توان به بیعت گرفتن معاویه برای خلافت فرزندش یزید اشاره کرد که البته در این مورد بیعت از روی اکراه و زور بوده و بسیاری از مردم زیر بار چنین بیعتی نرفتند و حکومت غاصبانه ایشان را به رسمیت نشناخته و از این رو با روی آوردن به امام بر حق و شایسته خود، در رکاب ایشان تا پای جان مقاومت نمودند.
همان‌طور که بیان شد حکّام جور نیز برای رسمیت بخشیدن به حکومت جائرانه خود از روش بیعت گرفتن از مردم استفاده کرده اند تا شاید بتوانند در زمان حکومت و همچنین برای آیندگان، توجیهی را ارائه نمایند. امّا غافل از این‌که ابر هیچ‌گاه بر روی حقیقت به صورت همیشگی سایه نمی‌افکند و بالاخره در گذر زمان نقاب‌ها از چهره فرو خواهد افتاد و چهره حقیقی افراد همچون حق و حقیقت بر ملا خواهد شد.
در ادامه باید گفت که مسئله بیعت نیز به همین سادگی نبوده و مشروعیت آن متکی به مواردی است که از جمله آن اتفاق نظر و اعلام موافقت بزرگان و عموم طوایف و قبایل است؛ موردی که در جریان حکمیت و همچنین در سقیفه بنی‌ساعده به هیچ‌وجه به وقوع نپیوست. اما گروهی از حامیان خلافت خلفای سه‌گانه و طرفداران سقیفه به دروغ ادعای اجماع نموده و بیان داشتند که حاکمیت و بیعت به صورت عامه واقع گردید و خلافت این افراد دارای مشروعیت شرعی و قانونی است. اما اینک ما مواردی از مهاجرین و انصار را بر خواهیم شمرد که با این بیعت مخالفت صریح نموده و از چنین بیعتی سر باز زدند:
- از جمله صحابه مهم و نامدار، امیرالمومنین (علیه السلام) است که علاوه بر نسبت خویشاوندی نسبی، داماد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز می‌باشد و در جریان حکمیت بیعت نکرد.[1] و همچنین ناراحتی و خشم حضرت فاطمه زهرا (صلام الله علیها) از ابوبکر و عمر که تا پایان حیاتش ادامه داشت.[2]
- عدم بیعت بنی‌هاشم به تبعیت از امیرالمومنین (علیه السلام).[3]
- شخصیت دیگر، زبیر از صحابه برجسته بود که با ابوبکر بیعت نکرد و گفت: «شمشیرم را غلاف نمی‌کنم تا زمانی که مردم با علی (علیه السلام) بیعت کنند و عمر دستور داد شمشیرش را بگیرند و او را سنگ‌باران کنند.»[4]
- بخاری در کتاب خود از عمر بن خطاب نقل کرده: «هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفت، گروهی از انصار همچون علی (علیه السلام) و زبیر با ما مخالفت کردند.» [5]
- مگر نه این‌که گروهی از ارادتمندان به امیرالمومنین (علیه السلام) و یاران خاص آن حضرت مانند: سلمان فارسی، عمار یاسر، مقداد بن اسود، بلال حبشی، ابوذر غفاری، حجر بن عدی، عباس بن عبدالمطلب و ... از بیعت با ابوبکر خودداری کردند؟ کما این‌که ابن اثیر گفته: «گروهی از بیعت با ابوبکر اجتناب ورزیدند از جمله علی (علیه السلام)، بنی‌هاشم، زبیر بن عوام، خالدبن سعید بن عاص و سعد بن عباده انصاری.» [6]
- همچنین یعقوبی که نقل کرده: «گروهی از مهاجرین و انصار از بیعت کردن با ابوبکر سر باز زده و به علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) رو آوردند؛ از جمله: عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، زبیر بن عوام بن عاص، خالد بن سعید، مقداد بن عمرو، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار بن یاسر، براء بن عازب و. أبی بن کعب.»[7]

پی‌نوشت:

[1]. بخاری، صحیح البخاری، بیروت1407، ج4، ص1549، ح3998
[2]. بخاری، صحیح البخاری، بیروت1407، ج4، ص1549، ح3998
[3]. بیهقی، سنن الکبری، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، مکه المکرمه1414، ج6، ص300، ح12512
[4]. شیبانی، الکامل فی التاریخ، تحقیق: عبد الله القاضی، ج2، ص189
[5]. بخاری، صحیح البخاری، بیروت1407، ج6، ص2505، ح6442
[6]. ابن‌الاثیر الجزری، أسد الغابه فی معرفه الصحابه، تحقیق: عادل أحمد الرفاعی، ج3، ص339
[7]. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صار بیروت، ج2، ص124   

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.