رد نظريه استقلال آيين اهل حق
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گروهی از پیروان اهل حق این فرقه را آیینی مستقل میدانند. این گروه معتقدند اهل حق آیینی مستقل و عصاره همه ادیان است. [1] در این تعریف از اهل حق در عین حالی که سعی شده این آیین را آیینی مستقل معرفی کنند، در عین حال با اضافه کردن جمله "و عصاره همه ادیان است"، استقلال این آیین را خدشه دار کرده و معروض میدارد که آیین اهل حق مخلوط از همه ادیان است به گونه ای که هر قسمت از آداب و قوانین خود را از یکی از آیین های موجود اخذ کرده است.
اما نکته جالب تر آن است که نویسنده کتاب آثار الحق که بهرام الهی فرزند نورعلی الهی است و در کتاب مذکور قرار بوده گفتارهای پدر خود را نقل کند، مطالبی متناقض با مطالب کتاب برهان الحق اثر نورعلی الهی آورده است.
نورعلی الهی در کتاب برهان الحق در رابطه مذهب با اهل حق نقطه مقابل سخن فرزندش را بیان میکند به گونه ای که اینگونه می نگارد: «توضیح آنکه اهل حق ائمه هدی را حضرت علي (علیه السلام) و یازده فرزندش از امام حسن تا محمد مهدی میدانند و دارای مذهب شیعه اثنی عشری جعفری هستند.»[2] «بنابراین اهل حق یکی از سلاسل عرفای شریعت محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد.[3]
با توجه به دو تعریفی که از آیین اهل حق توسط پدر و پسر ارائه شد، یکی اهل حق را آیینی مستقل میداند و دیگری اهل حق را آیینی اسلامی میداند که در دامان دین اسلام رشد یافته است.
از آنجا که پسوند نام کتاب "آثار الحق"، "گفتارهایی از نورعلی الهی" است، میتوان درباره این تناقض گویی سه نتیجه گرفت:
1- بهرام الهی در نقل گفتار پدر امانت را رعایت نکرده است.
2- نظر بهرام الهی درباره استقلال یا عدم استقلال آیین اهل حق چیزی غیر از پدر خود بوده است و نظر خود را به نام نظر پدر منتشر کرده است. (زیرا با توجه به نام کتاب، قرار است در آن صحبتهای نورعلی اللهی زده شود نه شخص دیگری.)
3- تناقض اصلی در بیانات نورعلی الهی بوده است و درجایی آیین اهل حق را مستقل و در جای دیگر آن آیین را اسلامی دانسته است.
به هر حال درباره استقلال و عدم استقلال آیین اهل حق قیل و قالهای فراوانی وجود دارد.
با این وجود قول کسانی که قائل به استقلال آیین اهل حق هستند رد میشود، زیرا:
1- اهل حق سندی برای حرف خود در رابطه با استقلال آیینشان ارائه نمیدهند.
2- هیچ کتاب تاریخی و آسمانی اشاره ای به ایشان نکرده است در حالی که طبق سنت الهی هر دین آسمانی که از طرف خداوند آمده از طرف کتاب آسمانی یا پیامبر قبلی به او اشاره شده است.
3- علاوه بر بشارت پیامبر قبلی، پیامبر بعدی دین قبل خود را تأیید کرده است و حال آنکه در مورد اهل حق چنین قراینی وجود ندارد.
4- هر دین آسمانی باید کتاب آسمانی و پیامبری از جانب خداوند داشته باشد که ادیان دیگر به آمدن او خبر داده باشند. ولی اهل حق نه پیامبری با آن مشخصات دارد نه کتابی با آن شرایط. (اگر گفته شود نامه سرانجام کتاب آسمانی ماست و پیامبر ما سلطان اسحاق است، این ادعا باید ثابت شود به گونه ای که دین آسمانی قبلی نوید به پیامبری وی داده باشد و خود شخص هم باید دعوی پیامبری داشته باشد و شرایطی که در این مجال به آن نمیشود پرداخت.)
5-همه اهل حق این مسئله را قبول ندارند و برخی از فرق اهل حق معتقد به استقلال دینی این فرقه نیستند.
اما اهل حق که خود را از مریدان شاه مردان حضرت علي (علیه السلام) امام المسلمین میدانند خوب است به سخنان گهربار ایشان در این باره گوش فرا دهند: «خداوند سبحان از میان فرزندان آدم، پیامبرانی برگزید و از آنان پیمان گرفت که هر چه را که به آنها وحی میشود، به مردم برسانند و در امر رسالت او امانت نگه دارند، به هنگامی که بیشتر مردم پیمانی را که با خدا بسته بودند، شکسته بودند و حق پرستش او ادا نکرده بودند و برای او در عبادت شریکانی قرار داده بودند و شیطانها از شناخت خداوند، منحرفشان کرده بودند و پیوندشان را از پرستش خداوندی بریده بودند. پس پیامبران را به میانشان بفرستاد. پیامبران از پی یکدیگر بیامدند تا از مردم بخواهند که آن عهد را که خلقتشان بر آن سرشته شده، به جای آرند و نعمت او را که از یاد بردهاند، فرا یاد آورند و از آنان حجّت گیرند که رسالت حق به آنان رسیده است و خردهاشان را که در پرده غفلت، مستور گشته، برانگیزند. و نشانههای قدرتش را که بر سقف بلند آسمان آشکار است به آنها بنمایانند و هم آنچه را که بر روی زمین است و آنچه را که سبب حیاتشان یا موجب مرگشان میشود به آنان بشناسانند و از سختیها و مرارتهایی که پیرشان میکند یا حوادثی که بر سرشان میتازد آگاهشان سازند. خداوند بندگان خود را از رسالت پیامبران بینصیب نساخت بلکه همواره بر آنان کتاب فرو فرستاد و برهان و دلیل راستی و درستی آیین خویش را بر ایشان آشکار ساخت و راه راست و روشن را خود در پیش پایشان بگشود. پیامبران را اندک بودن یاران در کار سست نکرد و فراوانی تکذیب کنندگان و دروغ انگاران از عزم جزم خود بازنداشت. برای برخی که پیشین بودند نام پیامبرانی را که زان سپس خواهند آمد، گفته بود و برخی را که پسین بودند، به پیامبران پیشین شناسانده بود.»[4]
پینوشت:
[1]. بهرام الهی، آثارالحق گفتارهایی از نورعلی الهی، جیحون، چاپ چهارم، 1373، گفتار 16، ص 12؛ نیک نژاد کاظم، گنجینه یاری، ص ۱ ـ ۴
[2]. الهی نورعلی، برهان الحق، جیحون، چاپ هشتم، 1373، ص ۱۰
[3]. همان، ص 6
[4]. نهج البلاغه، خطبه اول، انتشارات امام المتنظر (عج)، 1380، قم، ص 39
افزودن نظر جدید