اعتقاد اکنکار به کارما یا کرمه !
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کارما یا کرمه از باورهایی است که اکنکار آن را از عرفانهای شرقی به عاریت برده است. بر اساس این باور، انسان هر آنچه در این جهان بکارد، در همین دنیا درو خواهد کرد. بر این اساس، باور به معاد از بین رفته، به جای آن تناسخ مطرح میشود.
فرهنگ ادیان جهان ذیل واژۀ کارما مینویسد: «مفهوم مهمی در دینهای آسیای جنوبی، مشترک میان هندوییسم، آیین بودا و آیین چین، گرچه تعبیرشان در جزئیات مختلف است ... آنرا تعیین کنندۀ سرنوشت انسان در آینده میدانند؛ خواه در همین زندگی باشد یا در یک زندگی آینده و در یک سطح عمیقتر، به مثابه چیزی که انسان را به سنساره یا چرخۀ زاد و مرگ و دوباره زاییده شدن میبندد.[1] بنیانگذار اکنکار، کارما را اینگونه تعریف کرده است: «قانون علت و معلول، عمل و عکسالعمل، عدالت؛ عقوبت و ثوابی که در جهانهای مادون اعمال میشود در عوالم فیزیکی، اثیری، علْی، ذهنی و إتری، قانون جهانی پاداش اعمال که تحت حاکمیت قانون ارتعاشات است، تابش و بازتاب، یکی از قوانین دوازده گانه که جهان به وسیله آن نگهداری میشود.[2] اکیستها کارما را قانونی جهانی و عالم شمول میدانند که تمام مراتب زندگانی انسان را در برمیگیرد.
در این باور، از مخلوقات ذی شعور گرفته تا نباتات و فرشتگان آسمانی، همه در گردونۀ کارما گرفتارند. ایستایی سیّارات در مدار خود، تکان خوردن برگ با نسیم و سخنان حکیمانۀ یک حکیم، همه نمودهایی از کارما هستند. گسترۀ این باور تا بدانجاست که تمام افعال و رفتارهای انسانی و غیرانسانی را در برمیگیرد. از دیگر ویژگیهای مهم قانون کارما، دقیق و بدون خطا بودن آن است. به تعبیری، هر کس به هر مقداری که کارما تولید کند باید بازتاب آنرا دریافت نماید و در این جهت، هیچ خبط و خطایی و هیچ کم و کاست و فزونی رخ نخواهد داد.[3] کارما قانونی است که تمام بیعدالتیهای موجود را توجیه میکند. هر ظلمی که درمیگیرد خود برآمده از ظلمی دیگر است که مظلوم در گذشته مرتکب شده؛ پس در این گردونه، ظالم نیز مأمورِ کارماسوزیِ ماست. البته او با کارماسوزیِ ما به کارماسازیِ خود نیز میپردازد. در این نگرش، علت حکمِ ناروای یک قاضی که بر مسند حکم نشسته، اعمال پیشینِ محکوم است. در واقع قاضی وسیلهای است که به کارماسوزیِ محکوم کمک رسانده و خود را دچار کارما کرده است.[4]
به روشنی پیداست اینگونه ترسیم از نظامِ عاقبتِ عمل، بهسادگی اختیار انسان را نفی کرده، او را در دامان جبر گرفتار میسازد. در واقع کارما قانونی است که به راحتی ظلم و بیعدالتی را توجیه نموده، به ظالم اجازۀ ظلم کردن میدهد، بدون اینکه مظلوم، حق دفاع داشته باشد. وانگهی اکیستها برای گریز از تسلسل فلسفی باید پاسخ دهند که اولین گناهی که ایجاد کارما نموده چگونه و چرا انجام گرفته است؟ این گناه اگر از دایرۀ کارما بیرون باشد، عمومیت آنرا دچار تزلزل میکند و اگر درون دایره کارما باشد، باید خود کارمای عملی پیشین باشد.
روشهای استهلاک کارما
قانون کارماسوزی یا استهلاک کارما در اکنکار، قانونی بیبدیل تلقی میشود. در این قانون هیچگونه اشتباهی رخ نمیدهد و کارماها تنها به توسط مصائب مختلف دنیایی مستهلک میشود. آنگونه که دربارۀ کارما سخن گفتهاند، این قانون، عالمگیر بوده، هیچ خطایی در آن راه ندارد؛ اما بر اساس استادباوری و ارزش والای استاد و سفیر روح، این قانون نقض شده است: «یک سفیر روح ما را از این جهانهای پر جدال خارج کرده، به دور از تسلّط قانون کارما قرار میدهد. [5] همچنین اکنکار هنگامی که دربارۀ کارمای سرنوشتی سخن میگوید ادعا میکند: «این نوع کارما میتواند توسط یک سفیر روح نابود شود.»[6]
کتاب مقدس ادعایی اکنکار، سفیرانِ شفیع را زیردستانی برای ماهانتا شمرده، مینویسد: «ماهانتا توزیع کننده کارما در این جهان است و هرآنچه میگوید کلام سوگماد است. تمام اربابان کارما زیردست اویند و مجبورند از او تبعیت کنند.»[7] اکیستها بر این باورند که استاد یا ماهانتا از رؤیا برای سوزاندن و استهلاک کارمای چلاها و شاگردان خود سود میبرد. [8] هارولد کلمپ، چگونگی این کارماسوزی را تشریح کرده است. او معتقد است که برخی از شاگردان خاص اکنکار در رؤیا به غاری به نام «غار خلوص» در طبقۀ اثیری آورده میشوند. ماهانتا در این غار با تاباندن نور سفید درخشانی به بدن شاگردان، کارمای همۀ آنها را میسوزاند.[9] و به راستی که سوزاندن کارمایی با آن دقت و شدت، آن هم فقط به وسیله رؤیا، خود رؤیایی است بسیار جالب و شیرین که خواهد توانست عدالت کامل را در جهان بگستراند!
تحلیل و بررسی
از آنچه گفته شد به روشنی پیداست تنها دلیلی که اینگونه فرقهها به سمت کارما رفتهاند، دوری آنها از معادباوری است. گریز و ناباوری نسبت به قیامت و معاد و روز واپسین باعث ایجاد چنین راهکاری برای گریز از اشکالات عقلی شده است که البته خود در تضادی آشکار با عقل قرار دارد. بیاعتقادی به دنیای واپسین و روز حساب و کتاب، این فرقهها را دچار سردرگمی کرده است. از طرفی دعوت به برخی آموزهها خط مشترک تمامی آنهاست و از طرفی با نداشتن اعتقاد به معاد، تأثیری برای این آموزهها متصور نیست. آموزۀ کارما و تناسخ جایگزینی بود که این فرقهها به جای معاد بدان پناه بردند.
کارما و تناسخ، معاد انسانها تلقی شد تا عدالت و انجام آموزههای فرقهای و اخلاقی معنا پیدا کند. اما آیا این آموزهها میتوانست وظیفهای بدان خطیری را بر دوش کشد؟ اشکال دیگری که بر این باور وارد است، نظام توجیهگری کارماست. همانگونه که اشاره شد اعتقاد به کارما و تناسخ، بسیاری از ظلمها و بیعدالتیها را توجیهپذیر میکند. اشخاص در قالب کارماسوزی به راحتی حقوق دیگران را پامال میکنند. «ماکس وبر»، اندیشمند و جامعهشناس، در تحلیلی که از آیین هندو و بودا دارد به این واقعیت اشاره میکند که مهمترین عامل بهوجود آمدن نظامهای طبقاتی و کاستی در جوامعِ معتقد به کارما همین قانون میباشد. به نظر وی کارما دنیا را به عالمی تبدیل میکند که از جهت عقلی و اخلاقی، نظامی جبری و ضروری است. کارما به انسانها میگوید بودنِ شما در طبقۀ محرومان و بیچارگان نتیجۀ اعمال گذشتۀ شماست و شما را از آن گریزی نیست. اشرافیان نیز حاصل کارماهای خود را درو میکنند؛ پس هر کس باید در طبقۀ خود همچنان باقی بماند.[10]
وانگهی این آموزه با عقل کاوشگر و تحلیلگر بشر در نبردی آشکار است. اعتقاد به کارما و ویژگیهای منحصر به فرد آن، قائلین آن را دچار تسلسل فلسفی میکند. آنها معتقدند هیچ عکسالعملی در عالم بهوجود نمیآید مگر اینکه زاییدۀ عمل قبلی باشد. عمل قبلی نیز به نوبۀ خود عکسالعمل عملی قبلتر است و عمل قبلتر نیز عکسالعملی است نسبت به عمل ماقبلتر ازخود. این سلسله و تسلسل همچنان ادامه دارد. اکنکار در تبیین اینکه بالاخره اولین عملی که موجب کارمای بشری شده خود، عکسالعمل چه عملی بوده، سخت درمانده است. همانگونه که بر همگان آشکار است، اینگونه تسلسلها از نظر عقلای عالم، محال و ادعاهایی که بر پایۀ تسلسل استوار باشند از نظر عقلی باطل است.
چهارمین اشکال مربوط به تناقضگوییهای همیشگی این شبهآیین است. از سویی ادعا میشود قانون کارما به هیچ عنوان تخطّی نمیکند و ذرهای گذشت در آن وجود ندارد و از طرفی، سفیران روح و استادان را قادر به شفاعت در این زمینه میداند. هرچند این ادعا با ادعای دیگر ایشان دربارۀ عدم امکان شفاعت در تناقضی آشکار است، در این قسمت نیز تناقض دیگری پای در عرصۀ تفکر اکنکار مینهد. همچنین اکیستها کارما را قانونی کاملاً علمی و منطقی میدانند.[11] اما هیچ دلیلی برای علمی بودن آن ارائه نمیشود.
جزای اعمال در اسلام
بازتاب و بازیاب اعمال انسانی، در دین مبین اسلام نیز مورد توجه قرار گرفته است؛ چه اینکه خداوند سبحان در آیات «فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَهُ * وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ. [ الزلزلة/7و8] پس هر كه هم وزن ذره اى كار خير كند (جزا يا تجسم خارجى) آن را مى بيند و هر كه هم وزن ذره اى كار شر كند آن را مى بيند.» بدان پرداخته است. روایات ائمۀ معصومین (علیهمالسلام) نیز بدین مهم پرداختهاند. اما به روشنی پیداست که طرح پاداش و جزای عمل در ادبیات دینی تفاوتی فاحش با طرح آن در سیستم کارما دارد:
اسلام عمل را علت عکسالعمل نمیداند بلکه عکسالعمل و جزا و پاداش آن عین عملی است که انجام گرفته است. در اسلام آنچه انسان متحمل میشود، صورت دیگری از عمل اوست. این عین عمل انسانی است که باقی مانده و به صورت یک حادثه و یا جزا و پاداش به انسان بازمیگردد. قرآن کریم میفرماید: «وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللّهِ. [بقره/ 110] هر آنچه شما از خیر و نیکی که برای خود پیش فرستاده باشید، نزد خداوند خواهید یافت.» از این آیه چنین برداشت میشود که آنچه در قیامت بر انسانها عارض میشود، عین عملی است که انسان مرتکب شده است، نه اینکه معلول و یا نتیجۀ عمل او باشد. همچنین مسئلۀ بازتاب اعمال برای انسان، فقط اختصاص به دنیا و یا قیامت ندارد بلکه از نظر اسلام بازتاب اعمال انسان میتواند در دنیا و یا در قیامت صورت پذیرد. از دیدگاه اسلام چه بسا اعمالی در این دنیا هیچگونه جزا و یا پاداشی نداشته باشد و تمام آنها تا روز واپسین برای انسان باقی بماند.
سومین تفاوت در اینجا این است که رابطۀ عینیت بین عمل و جزای آن، برای کسانی که از طرف خداوند به آنها علم تأویل عطا شده قابل فهم است؛ مثلاً دربارۀ حضرت یوسف نقل شده است که به او علم تأویل احادیث (که همان علم به باطن حوادث عالم است) عنایت شده بود.
چهارمین تفاوت در این است که از نظر اسلام، حوادث بدی که در دنیا انسان را گرفتار میکند میتواند نتیجۀ اعمال گذشتۀ وی باشد. این نوع حوادث را «کفّاره» نام مینهند. نیز این حوادث میتواند از جانب خداوند برای آزمایش بندگان باشد که بدان «ابتلاء» گفته میشود. بنابراین حتی بلاهایی که برای انسان بهوجود میآید نیز منحصر در کفّاره نیست، بلکه امکان دارد به خاطر آزمایش و امتحان الهی باشد.
تفاوت پنجم در این است که در اسلام، انسان مختار آفریده شده و تمام اعمالی که انجام میدهد با اختیار تام اوست. بازتاب اعمال انسان نیز در دنیا و یا آخرت خواهد بود: آنچه در اسلام دربارۀ عکسالعمل وجود دارد این است که هیچ عملی بدون بازتاب نخواهد ماند. «فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَهُ * وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ. [ الزلزلة/7و8] پس هر كه هم وزن ذره اى كار خير كند (جزا يا تجسم خارجى) آن را مى بيند و هر كه هم وزن ذره اى كار شر كند آن را مى بيند.»
بازتاب میتواند دنیایی و یا اخروی باشد و لزوماً در دنیا اتفاق نمیافتد. از منظر اسلام هر فعلی که انسان در این دنیا مرتکب شود، عین آن فعل در روز قیامت به او برخواهد گشت. محل بازگشت اعمال انسان به او قیامت است. در این روز نیز بدون هیچ کم و کاستی اعمال انسان به سوی او باز میگردد: «وَ الْوَزْنُ یوْمَئِذٍ الْحقِّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَأُولئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ. [اعراف/ 8] و سنجش (عقايد و اعمال) در آن روز حق و ثابت است پس كسانى كه اعمال سنجيده آنها سنگين و پرارج باشد آنهايند كه رستگارند.» این آیه و آیه بعدی از میزانی که اعمال بندگان در روز قیامت با آن سنجیده میشوند خبر میدهد. آیات دیگری نیز که بر سنجش اعمال در روز قیامت دلالت میکنند وجود دارد مانند: «وَ نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیوْمِ الْقِیامَةِ ... وَ کفى بِنا حاسِبینَ. [انبیاء/ 47] ترازوهای عدل را در روز قیامت میگذاریم... و ما به تنهایی برای رسیدگی به اعمال خلایق کافی هستیم.»[12]
در آیات شریفۀ سوره زلزال، روشنتر و صریحتر از جاهای دیگر به دقتِ رسیدگی به اعمال انسان در روز قیامت و پس از معاد اشاره میکند: «یوْمَئِذٍ یصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِیرَوْا أَعْمالَهُمْ * فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَهُ * وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ. [الزلزلة/6و7و8] در آن روز مردم در صورت گروههاى گوناگون (از قبرها به طرف صحنه حساب) برمىآيند تا حساب اعمالشان به آنها نشان داده شود، و (از مركز حساب به سوى محل ابدى خود) بيرون مىشوند تا (جزا يا تجسم عينى) عملهاشان به آنان ارائه شود. پس هر كه هم وزن ذره اى كار خير كند (جزا يا تجسم خارجى) آن را مى بيند و هر كه هم وزن ذره اى كار شر كند آن را مى بيند.»
در این آیات، فعل «یصدر» از واژه «صدور» گرفته شده است. «صدور» در کلام عرب به معنای برگشتن شتر از لب آب میباشد. واژۀ «اشتات» نیز جمع شتیت به معنای متفرق شدن است. مراد آیۀ شریفه صادر شدن مردم در روز قیامت به حال تفرقه و برگشتن آنها از موقف حساب به سوی منزلگاه ابدیشان در بهشت و یا جهنّم است. این تصویری است از حالت حساب و کتاب مردم در روز قیامت. در اینجاست که اعمال انسانها بر آنها مجسم شده، با اعمالشان درآمیخته و محشور میشوند. در آیۀ بعدی به دقتِ حسابرسی در روز قیامت اشاره میکند. کلمۀ «مثقال» که وسیله سنجش است و واژه «ذرّه» نیز که دانههای ریز، غبار و یا مورچههای ریز را با آن میخوانند کنار هم قرار گرفتهاند تا نشان دهند کوچکترین خطایی در سنجش اعمال وجود نخواهد داشت.[13] خداوند برخی عقوبت خطاهای انسان مؤمن را در همین دنیا به او برمیگرداند تا با باری سبکتر گام در آخرت بگذارد. همچنین بسیاری از اعمال کفّار با گناهان آنها حبط شده، از بین میرود. نیز اعمال نیک برخی از انسانها به کسان دیگری که در حقشان ظلم کردهاند، انتقال مییابد.
هیچکدام از اینها با قانون کلی معاد و برگشت عین اعمال به انسان در قیامت منافاتی ندارد؛ چه اینکه کفّاره قرارگرفتن برخی شداید دنیوی برای مؤمنین به دلیل اعمال نیک دیگری است که انجام دادهاند و با اختیار خود، گام در راه صلاح نهادهاند. در واقع فعل خطای این افراد، مصداق گناه قرار نگرفته است تا در قیامت برای آنها مجسم شود. کفّار نیز که اعمال نیکشان حبط میشود همین گونهاند. گو اینکه در نظر خداوند، افعال بهظاهر نیک آنها دارای باطن نیکی نبوده، فعل خیر حساب نمیشود تا آن افعال در قالب اجر و پاداش اخروی برای آنها مجسم شود. کسانی نیز که به دیگران ظلم کرده و مثلاً کسی را به قتل رساندهاند، چون فرصت عمل خیر را از مظلوم و یا مقتول ستاندهاند تمام اعمال خیر آنها به دیگری انتقال مییابد تا عدالت رعایت شود. پس بین اصل کلی تجسم اعمال انسان در قیامت و استثناهای یاد شده هیچ منافاتی وجود ندارد.[14]
پینوشت:
[1]. هینلز، جان راسل، فرهنگ ادیان جهان، ویراستاری ع. پاشایی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1386، ص 503.
[2]. نامه هایی به گیل، توئیچل، ترجمه مینو ارژنگ، ج دوم، تهران، 1380، محسن، ص 132.
[3]. اکنکار کلید جهانهای اسرار، توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور،چ دوم، تهران، نگارستان کتاب، 1382، ص 237-239.
[4]. همان، ص 248-249.
[5]. همان، ص 242.
[6]. همان، ص 244.
[7]. شریعت کی سوگماد، توئیچل، دوجلد، ترجمه هوشنگ اهرپور، بیجا، بی تا ، ج1، ص 66.
[8]. اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر، کرامر، تاد و منسون، دوگ، 1376، ترجمه مهیار جلالیانی، دنیای کتاب، ص 26-27.
[9]. از استاد بپرسید، کلمپ، هارولد، 1380، ترجمه مینو ارژنگ، هما جابری زاده،چ دوم، تهران ،ثالث، ج 1، ص 151.
[10]. کتاب نقد، مرادی، حسن (زمستان 1386)، شماره 45، ص 249- 250.
[11]. اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر، کرامر، تاد و منسون، دوگ، 1376، ترجمه مهیار جلالیانی، دنیای کتاب، ص 34.
[12]. تفسیرالمیزان، طباطبایی، محمدحسین، 1367، ترجمه مکارم شیرازی و دیگران، چچهارم، تهران، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، ج 10، ص 8-12.
[13]. همان، ج20، ص 350.
[14]. همان، ص 351.
برای اطللاع بیشتر مراجعه کنید به: سودای دین داری، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 117.
افزودن نظر جدید