علی (ع) تابع محض حضرت رسول (ص)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی که پیروان وهابیت در مبحث قلم و دوات به شیعه وارد میکنند این شبهه میباشد که اگر کلیه اقوال پیامبر را واجب العمل بدانیم در این صورت بر علی (علیه السّلام) و بسیاری از صحابه جلیل القدر اعتراض وارد میشود... مثلاً هنگامی که آن حضرت در صلح حدیبیه صلح نامه نوشتند و در پایان آن، دستور دادند که «محمد رسول الله» را بنویسد، مشرکین اعتراض کردند که ما شما را «رسول الله» نمیدانیم، آن حضرت به امام علی فرمود: «امح رسول الله» (لفظ رسول الله را از پایان صلح نامه پاک کن) امام علی (علیه السّلام) فرمود: قسم به خدا اسم شما را پاک نخواهم کرد. بنابراین اگر بنا باشد کلیه اقوال آن حضرت واجب العمل باشد در این صورت آیا بر امام علی واجب بود که لفظ «رسول الله» را پاک کند یا خیر؟ اگر واجب بود چرا به واجب عمل نکرد؟ اگر مستحب بوده در مسئله قلم و دوات نیز مستحب بوده است.
پاسخ: اولاً: امیرمؤمنان (علیه السّلام) در خطبه قاصعه درباره پیروی محض خود از سنت نبوی چنین میفرماید: «هرگز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دروغی در گفتارم و اشتباهی در کردارم نیافت...، همانگونه که بچه شتر، دنبال مادرش میرود دنبالهرو پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم. آن بزرگوار هر روز برای من پرچمی از اخلاق فاضله برمیافراشت و مرا به پیروی از آن دستور میداد.» چنان که بر اساس روایت دیگری که در معتبرترین منابع شیعه، خصوصاً کتاب کافی مرحوم کلینی آمده، امیرمؤمنان (علیه السّلام) پیروی خود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را این چنین توصیف میفرماید: «من غلام و بندهای از غلامان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هستم.»[1] و یا در خطبهای دیگر از نهجالبلاغه، میفرماید: «من حتی یک لحظه با احکام و دستورات خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مخالفت نکردهام.» اما در مقابل، مخالفتهای صریح و آشکار عمر بن خطّاب را بارها و بارها تاریخ روایت کرده است.
ثانیاً: بر خلاف حدیث قرطاس (دوات و قلم) با دقت در اصل روایت بخاری که شبهه کننده به بخشی از آن استناد نموده، نه تنها هیچگونه اهانتی از سوی امیرمؤمنان (علیه السّلام) دیده نمیشود، بلکه عبارات موجود در آن گویای اوج ارادت و عشق آن حضرت نسبت به ساحت مقدس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و به همین دلیل دل حضرت راضی به عملی نمیگردد که در ظاهر، موجب هتک حرمت با ساحت آن حضرت گردد: «هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای انجام عمره عازم گردید، اهل مکه مانع شدند؛ تا اینکه حضرت حکم نمود تا در صلح نامه مبنی بر اقامت سه روزه در مکه بنویسند: «این آن چیزی است که محمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر آن حکم نمود.» اهل مکه گفتند: «ما اگر تو را به عنوان رسول خدا قبول داشتیم که مانع تو نمیشدیم؛ تو همان محمد بن عبدالله هستی، نه رسول خدا.» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «من محمد بن عبدالله و فرستاده خدایم.» سپس به علی (علیه السّلام) فرمود: «یا علی! لفظ رسول الله را پاک کن!» امیرمؤمنان (علیه السّلام) عرض کرد: «به خدا سوگند هرگز توانایی چنین کاری را ندارم»؛ به همین رو پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صلح نامه را گرفت و خود نوشت: «این همان چیزی است که محمد فرزند عبدالله بر آن توافق نمود.»[1] و یا در دیگر کتابهای مورد قبول شبهه کننده که همین موضوع را با عبارات دیگر آوردهاند، روایت نمودهاند که امیرمؤمنان (علیه السّلام) در پاسخ یکی از مشرکان به نام سهیل بن عمرو که خواست لفظ «رسول الله» از صلح نامه پاک شود چنین فرمود: «به رغم مخالفت تو، محمد رسول خداست و به خدا سوگند نام او را پاک نخواهم کرد.»[3] آیا میتوان چنین عباراتی را که مالامال از عشق و ارادت به ساحت مقدس پیامبر اکرم است را با روایاتی که آکنده از اهانت و بیادبی به ساحت مقدس آن حضرت است مقایسه کرد؟
ثالثاً: بر اساس روایات متعددی که در این باب آمده، به خوبی مشخص است که درخواست پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از امیرمؤمنان (علیه السّلام) مبنی بر محو نام مبارک حضرت در صلح نامه، امر پیامبر، امری مولوی و وجوبی نیست که انجام ندادن آن، حرمت و عقوبت اخروی و یا ضلالت و گمراهی شخص و یا اشخاصی را در پی داشته باشد و موجبات خشم و ناراحتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را فراهم سازد؛ چنان که ابن حجر عسقلانی در شرح کتاب بخاری، به خوبی متوجه این موضوع شده و به همینرو میگوید: «علی (علیه السّلام) که دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جدّی و واقعی نیست.»[4] آری با کنار هم گذاردن و مقایسهی روایت صلح نامه و حدیث قرطاس به خوبی تفاوت این دو روایت و قیاس نابهجای شبهه کننده آشکار میگردد.
پینوشت:
[1]. الکافی، شیخ الکلینی، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ج 1، ص 90.
[2]. صحیح بخاری، بخاری، بیروت، ج 2، ص 960.
[3]. سنن نسائی الکبری، نسائی، بیروت، ج 5، ص 167.
[4]. فتح الباری، عسقلانی، دار المعرفة، بیروت، ج 7، ص 503.
افزودن نظر جدید