بررسی امر پیامبر به آوردن قلم و دوات
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی پیروان وهابیت در مبحث قلم و دوات به شیعه وارد میکنند این شبهه میباشد که کلیه اقوال و افعال آن حضرت به عنوان وحی تلقی نمیشود، بلکه در بعضی جاها امر و دستور ایشان جنبه استحبابی و مشورتی دارد، چنان چه صیغههای امر زیادی در احادیث وجود دارد که برای استحباب است و اگر کسی به آن عمل نکند گنهکار نمیشود همچون آیه «وَ إذا حَلَلْتُمْ فَاْصطادوا [مائده/2] وقتی محل شدید صید بر شما جایز است.» که صید پس از احرام مستحب است نه واجب و کسی که صید نکند عاصی و گنهکار نیست و نمیتوانیم این فرد را مخالف دستور خداوند قلمداد کنیم و او را از دایره اسلام خارج نماییم.
پاسخ:
اولا: گرچه بیشتر علمای اهلسنت قائل به واجب بودن عمل به امری هستند که پس از نهی میآید[1] ولی همانگونه که شبهه کننده نیز اشاره نموده اکثریت قریب به اتفاق علمای شیعه معتقدند نهی پس از امر، دلالت بر جواز دارد؛[2] اما نظر علمای شیعه و سنّی هر چه که باشد، قیاس روایت دوات و قلم با آیه مورد مثال شبهه کننده و نتیجهای که از آن گرفته هیچ ربطی به اینجا ندارد، چون اساسا در مورد بحث (دوات و قلم) نهیی وجود ندارد که امر پس از آن دلالت بر استحباب یا وجوب داشته باشد.
ثانیا: با مراجعه به کتابهای اصولی اهلسنت پیمیبریم که همگی بر این موضوع اتفاق نظر دارند، تا مادامی که قرینهای بر استحباب نباشد، اوامر شرعی، حقیقت در وجوب دارند.[3]
ثالثا: با توجه به آنچه گفته شد و از آنجا که صیغه امر، ظهور در وجوب دارد، خداوند سبحان در قرآن کریم این چنین امر میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ [نساء/59] ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا و پیامبر اطاعت کنید.» و یا در سوره نساء میفرماید: «وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهینٌ [نساء/14] و آن کس که نافرمانی خدا و پیامبرش را کند و از مرزهای او تجاوز نماید، او را در آتشی وارد میکند که جاودانه در آن خواهد ماند و برای او مجازات خوار کنندهای است.» و یا در سوره احزاب، میفرماید: «وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً مُبِيناً [احزاب/36] و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است.» آیا این آیات به روشنی دلالت ندارد که اوامر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وجوبی هستند؟! مگر آن که قرینهای بر خلاف آن وجود داشته باشد.
رابعا: آیا با توجه به نکتهای که در حدیث قرطاس (دوات و قلم) آمده باز هم میتوان گفت که امر پیامبر در این حدیث استحبابی بوده؟ در این حدیث تصریح نموده: «قلم و کاغذی بیاورید تا وصیتی بنویسم که پس از من گمراه نشوید.[4] کدام امر استحبابی با چنین تعبیراتی میآید؟ اگر امر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) استحبابی بود چرا هنگامی که اختلافها و سر و صدا زیاد شد، حضرت غمگین گردید و آنها را از خانه بیرون فرمود؟ اگر امر استحبابی بود، چنین برخوردی شایسته اسوه و الگوی اخلاق نبود.
خامسا: اگر امر استحبابی بود ابن عباس از مخالفت با امر پیامبر، به عنوان فاجعهای جانکاه که سرآغاز همه مصیبتها گردید، یاد نمیکرد: سرمنشاء همه فجایع و مصیبتها مخالفتی بود که در برابر امر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفت.[5] این تعابیر و تعابیر بسیار تند دیگری که به شکلهای مختلف در روایت قرطاس (نام دیگر روایت دوات و قلم) آمده و ما همه آنها را نیاوردیم به هیچ وجه با استحبابی بودن، امر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همخوانی ندارد.
پینوشت:
[1]. البحر المحیط فی أصول الفقه، بدر الدین زرکشی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 2، ص 116.
[2]. کتاب الصلاة، سید الخوئی، العلمیة، قم، ج 3، ص 399.
[3]. فتح الباری، عسقلانی، دار المعرفة، بیروت، ج 13، ص 339.
[4]. صحیح بخاری، بخاری، بیروت، ج 4، ص 1612.
[5]. صحیح بخاری، بخاری، بیروت، ج 1، ص 54.
افزودن نظر جدید