وهابیت؛ کافران واقعی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قرآن کریم مسلمانان را در هر کاری از پیشی گرفتن بر خدا و پیامبرش نهی کرده است و همواره از آنان خواسته تا پیرو خدا و پیامبرش باشند نه مقدم بر آنان؛ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ [حجرات/1] اى كسانى كه ايمان آوردهايد، در برابر خدا و پيامبرش(در هيچ كارى) پيشى مجوييد و از خدا پروا بداريد كه خدا شنواى داناست». دیدگاه مفسرین اهل سنت در تفسیر این آیه چنین است:
- «ابن عربی» مینویسد: «قول حق تعالی که میفرماید بر خدا و پیامبرش پیشی نگیرید، اصلی است در ترک تعرض از اقوال پیامبر و وجوب تبعیت از او و اقتدا به ایشان».[1]
- «قرطبی» نیز در تفسیر این آیه میگوید: «معنای آیه ظاهر است، یعنی پیشی نگیرید نه در گفتار و نه در کردار بر خدا و پیامبرش و امر دین و دنیای خود را از او بگیرید».[2]
- «ابن کثیر» نیز در تفسیر این آیه قول «ابن عباس» را نقل میکند: «علی بن طلحه از قول ابن عباس گفت: بر خدا و پیامبرش پیشی نگیرید یعنی بر خلاف کتاب و سنت چیزی مگویید».[3]
- «ابن تیمیه» شیخ الاسلام فرقه ضاله وهابیت درباره این آیه میگوید: «بر هر مومنی لازم است که در دین، چیزی نگوید مگر در تبعیت از آنچه پیامبر آوردهاست و بر ایشان مقدم نشود، بلکه بنگرد به آنچه گفتهی ایشان است؛ پس قول او در پیروی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) باشد و عملش پیروی از امر پیامبر».[4] او در ادامه در مورد اهل بدعت مینویسد: «و اهل بدعت تکیهگاهشان را در باطن و نفس الامر بر آنچه از پیامبر شنیدهاند قرار نمیدهند، بلکه بر آنچه دیدهاند یا میل دارند تکیه میکنند. پس اگر سنت پیامبر را موافق خود دیدند میپذیرند وگرنه نمیپذیرند، پس هنگامیکه مخالف نظر آنان بود، تغییرش میدهند یا تأویلش میبرند. و این فرق اهل ایمان با اهل بدعت است».[5] با توجه به این مطالب نتیجه میگیریم: هر کس در امری بر خدا و پیامبرش پیشی بگیرد، مصداق اهل بدعت است.
اما مصداق اهل بدعت در این زمان کیست؟
این سخن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در اولین روز دعوت علنی ایشان به دین مبین اسلام را همه شنیدهایم: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا»[6] پیامبر اسلام تنها شرط برای فلاح و رستگاری انسان را گفتن «لا اله الا الله» میداند، یعنی شهادت و اقرار زبانی به توحید برای جدایی انسان از مشرکین در نزد رسول حق کافی است.ولی در این زمان عدهای که خود را وهابی میداند کاسه داغتر از آش شدهاند، مسلمینی را که اقرار به توحید، نبوت و معاد دارند، همه روی به یک قبله نماز میخوانند و یک کتاب دارند. را تکفیر کرده، به اتهام شرک و کفر به فجیعترین شکل میکشند، میسوزانند و قطعه قطعه میکنند. به نمونههایی از این تفکرات توجه کنید:
ابن تيميه رسماً اعلام كرد: «هر كس كنار قبر پيامبر يا يكى از افراد صالح بيايد و از آنان حاجت بخواهد مشرك است، پس واجب است چنين شخصى را وادار به توبه كنند، و اگر توبه نكرد، بايد كشته شود.»[7] «محمّد بن عبد الوهّاب» رئیس مکتب ضاله وهابیت مىگويد: «همانا هدف آنان وسيله تقرّب به خداوند و شفيع قرار دادن پيامبران و صالحان است، به همين جهت خونشان حلال و قتلشان جايز است.»[8] هيأت عالى افتاى سعودى در پاسخ به سؤالى پيرامون شيعه نوشته است: «همانگونه كه در سؤال آمده است، آنان كه «ياعلى، ياحسين» مىگويند مشرك، و از ملّت اسلام خارج مىباشند.»[9] اين فتوى به امضاء چهار تن از اعضاى هيأت عالى سعودى به شرح ذيل رسيدهاست؛ رئيس هيأت، عبدالعزيز بن عبداللّه بن باز، اعضاى هيأت، عبدالرزاق عفيفى، عبد اللّه بن غَدَيان و عبد اللّه بن قعود.
از «ابن جبرين» كه يكى از مفتيان بزرگ سعودى است سؤال شده كه آيا به فقراى شيعه مى شود زكات داد؟ پاسخ داده طبق نظر علمای اسلامى به كافر نمىشود زكات داد.[10] و این مشتی در برابر خراوار است! آیا شیعه خداوند متعال و رسولش و قرآن یا معاد را قبول ندارد که کافر باشد، آیا شیعه «لا اله الا الله» نمیگوید و نماز نمیخواند، تا کافر و مشرک باشد، مگر پیامبر اکرم نفرمود: هر کس «لا اله الا الله» بگوید مسلمان است و خونش محترم. آیا کسی که همه اینها را قبول دارد و تنها جرمش این است که به زیارت قبر پیامبر رفته و از او درخواست شفاعت دارد، کافر است و نجس است و کشتنش لازم؟!
این چه مکتبی است که خود را اسلام اصیل میداند؟! آیا این اعمال پیشی جستن بر خدا و پیامبرش نیست؟ آیا اینان مسلمانند؟ آیا اینان طبق سخن ابن تیمیه اهل بدعت نیستند؟ به راستی این چه فرقهای است که صاحبش هم حکم به مبدعه بودن آن دارد؟ قضاوت در این باره را به عقلهای بیدار و ضمیرهای روشن میسپاریم که در سخن آنان نیک تامل کنند و پاسخ این سؤال را بیابند.
پینوشت:
[1]. «قوله تعالى: لا تقدموا بين يدي الله و رسوله؛ أصلٌ في ترك التعرٌّ ض لأقوال النبي وإيجاب اتّباعه والاقتداء به» احکام القرآن، ابن عربی، ج4، ص145
[2]. «ومعناهما ظاهر، أي لا تقدموا قولا و لا فعلا بين يدي الله و قول رسوله و فعله فيما سبيله أن تأخذوه عنه من أمر الدين و الدنيا» الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج16، ص300
[3]. «فقال علي بن أبي طلحة عن ابن عباس رضي الله عنهما " لا تقدموا بين يدي الله و رسوله " لا تقولوا خلاف الكتاب و السنة» تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج4، ص220
[4]. «عَلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ أَنْ لَا يَتَكَلَّمَ فِي شَيْءٍ مِن الدِّينِ إلَّا تَبَعاً لِمَا جَاءَ بِهِ، الرَّسُولُ وَلَا يَتَقَدَّمُ بَيْنَ يَدَيْهِ؛ بَلْ يَنْظُرُ مَا قَالَ فَيَكُونُ قَوْلُهُ تَبَعاً لِقَوْلِهِ وَ عَمَلُهُ تَبَعاً لِأَمْرِهِ»مجموعة الفتاوی، ابن تیمیه، ج13، ص63
[5]. «وَأَهْلُ الْبِدَعِ لَا يَجْعَلُونَ اعْتِمَادَهُمْ فِي الْبَاطِنِ وَنَفْسِ الْأَمْرِ عَلَى مَا تَلَقَّوْهُ عَنْ الرَّسُولِ ؛ بَلْ عَلَى مَا رَأَوْهُ أَوْ ذَاقُوهُ ثُمَّ إنْ وَجَدُوا السُّنَّةَ تُوَافِقُهُ وَإِلَّا لَمْ يُبَالُوا بِذَلِكَ فَإِذَا وَجَدُوهَا تُخَالِفُهُ أَعْرَضُوا عَنْهَا تَفْوِيضاً أَوْ حَرَّفُوهَا تَأْوِيلاً. فَهَذَا هُوَ الْفُرْقَانُ بَيْنَ أَهْلِ الْإِيمَانِ وَالسُّنَّةِ وَأَهْلِ النِّفَاقِ وَالْبِدْعَةِ.» همان
[6]. تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر، ج4، ص603
[7]. زيارة القبور و الاستنجاد بالمقبور، ابن تیمیه حرانی،ناشر اداره چاپ و ترجمه، ریاض، ۱۴۱۰،ص۱۵۶
[8]. كشف الشبهات، محمدبن عبدالوهاب، دار القلم، بيروت، صفحه ۵۸
[9]. فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء، ۳/۳۷۳ فتوى رقم ۳۰۰۸.
[10]. اللؤلؤ المكين من فتاوى فضيلة، الشيخ ابن جبرين، ص39.
دیدگاهها
babak
1394/06/20 - 23:22
لینک ثابت
وهابیت اصول را گذاشتن و در
افزودن نظر جدید