تهمت کهنۀ وهابیت علیه شیعه؛ عبدالله بن سباء منشاء عقیده غیبت !

  • 1394/04/22 - 23:41
یکی از رایج‌ترین تهمت‌های وهابیون به شیعه نسبت دادن عقاید و مبانی والای شیعه به شخصیت مجهول الهویه‌ای مثل عبدالله بن سبا می‌باشد. اما گذشته از این که در تاریخ، اصولا شخصیتی به نام عبدالله بن سبا وجود داشته یا این که این شخص هیولایی ساختگی توسط برخی از نویسندگان معاند، بوده‌است، باید گفت القفاری در سخنان خود دچار خبط بزرگی شده و میان اصل اندیشۀ...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از شبهاتی که برخی از وهابیون (از جمله قفاری) در مورد مهدویت و غیبت امام زمان مطرح می‌کنند نسبت دادن اساس اندیشه‌ی غیبت به عبدالله بن سبا بوده‌است خلاصه‌ی شبهه این گونه است: بنیان ‌گذار اندیشه‌ی غیبت، عبدالله بن سبا بوده‌است و این اندیشه از او به دیگر فرقه‌های شیعه و در نهایت به امامیه انتقال یافته است. بر این اساس، اندیشه‌ی غیبت ساختگی و به دور از هر حقیقتی به شمار می‌رود.[1]
در پاسخ باید بگوییم یکی از رایج‌ترین تهمت‌های وهابیون به شیعه، نسبت دادن عقاید و مبانی والای شیعه به شخصیت مجهول الهویه‌ای مثل عبدالله بن سبا می‌باشد. اما گذشته از این که در تاریخ، اصولا شخصیتی به نام عبدالله بن سبا وجود داشته یا این که این شخص هیولایی ساختگی توسط برخی از نویسندگان معاند، بوده‌است،[2] باید گفت القفاری در سخنان خود دچار خبط بزرگی شده و میان اصل اندیشه‌ی غیبت و تطبیق آن بر مصداقی خارجی تفاوتی نگذارده است. آن چه وی به استناد کتب شیعی ثابت کرده چیزی نیست جز تطبیق اندیشه‌‌ی غیبت بر مصداق خاص و فارغ از تردیدی که در اصل وجود شخصیت عبدالله بن سبا وجود دارد با استناد ذکر شده توسط قفاری، تنها می‌توان پذیرفت که سبئیه، نخستین کسانی ‌بوده‌اند که از غیبت امام علی(علیه السلام) سخن گفته‌اند، اما این که اصل اندیشه‌ی غیبت پیش از شکل گیری فرقه‌ی سبئیه وجود نداشته و بنیان گذار آن عبدالله بن سبا بوده، مطلبی دیگر از کتب یاد شده، درباره‌ی آن قضاوتی نکرده‌اند و هیچ تلازمی نیز بین این دو وجود ندارد، بلکه با وجود آن‌که اعتقاد به وجود اصل اندیشه غیبت پیش از پیدایش فرقه‌ی سبئیه بوده، باز هم می‌توان پذیرفت که سبئیه نخستین گروهی بوده‌اند که به اشتباه آن را بر امام علی(علیه السلام) تطبیق کرده‌اند.[3]
اما با بررسی متون تاریخی اهل سنت این موضوع را تایید می‌کند که پیش از عبد الله بن سبا اندیشه‌ی غیبت در میان مسلمین مطرح بوده‌است؛ سخنان خلیفه‌ی دوم به هنگام رحلت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) تاییدی بر این مدعای ماست: «به خدا سوگند، پیامبر خدا رحلت نکرد و نمی‌کند، بلکه غایب شد و همچنان که موسی بن عمران چهل شب غایب شد، او نیز دوباره بر می‌گردد.»[4]
البته بر اساس گزارش‌های تاریخی، با تذکر ابوبکر، عمر از این سخن خود بازگشت؛ اما اصل طرح مسئله‌ی غیبت پیامبر از جانب عمر جزء رسوخ اندیشه‌ی غیبت در ذهن خلیفه‌ی دوم توجیحی نمی‌‌تواند داشته باشد. بی‌گمان، رسوخ این اندیشه در ذهن عمر از سخنان پیامبر متأثر بوده‌است و برای آن منشأ دیگری نمی‌توان یافت؛ چرا که از سویی معقول نیست عمر پس از رویارویی با رحلت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) از پیش خود و بدون دلیل، رحلت آن حضرت را انکار کند و از غیبت ایشان سخن بگوید، با اینکه مسئله‌ی رحلت آن بزرگوار مسئله‌ای آشکار بوده و همه‌ی مردم مدینه از بیماری پیامبر آگاه بوده‌اند و رحلت آن حضرت به صورت ناگهانی نبوده‌ است، و خود ایشان پیشاپیش از آن خبر داده‌ بودند. از سوی دیگر، مسئله‌ی غیبت از اخبار غیبی مربوط به آینده به شمار می‌رود که کسی جز پیامبر درباره آن نمی‌توانست سخن بگوید. بنابراین، اگر طرح مسئله‌ی غیبت پیامبر توسط عمر، غیر از آنچه گفته شد، مستندی داشته باشد، سخن خلیفه دوم نامعقول و ناسنجیده است. پس اصل اندیشه غیبت در گفتار رسول خدا مطرح بوده‌است، گرچه عمر در تعیین مصداق آن به خطا رفته‌است.[5]

پی‌نوشت‌:

[1]. اصول مذهب شیعه، القفاری، انتشارات دارالرضاء، ص1000- 1003
[2]. رجوع شود به کتاب عبدالله بن سبا، نوشته‌ی علامه‌ی عسکری
[3]. رجوع شود فرق شیعه، نوبختی، نجف، انتشارات مکتب المرتضویه، ص40
[4]. تاریخ یعقوبی، ابی یعقوب، بیروت، دارصادر، ج2، ص114؛ صحیح بخاری، بخاری،  بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ج4، ص194 ؛ تاریخ طبری، طبری، بیروت، موسسه الاعلمی، ج2، ص442
[5]. دلیل روشن، دکتر نصرالله آیتی، ص48

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.