بررسی سواد پیامبر گرامی اسلام

  • 1394/04/26 - 18:52
یکی از شبهاتی که پیروان وهابیت به شیعیان وارد می‌کنند این شبهه می‌باشد که خداوند در آیات متعددی از قرآن، پیامبر را «امّی» معرفی نموده و امّی به کسی گفته می‌شود که سواد خواندن و نوشتن ندارد. اگر بگوییم که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آخرین لحظات زندگی‌اش دستور می‌دهد که قلم و کاغذ بیاورند تا برای شما چیزی بنویسم، این مخالف صریح آیات و کلام خداوند است...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی که پیروان وهابیت به شیعیان وارد می‌کنند این شبهه می‌باشد که خداوند در آیات متعددی از قرآن، پیامبر را «امّی» معرفی نموده و امّی به کسی گفته می‌شود که سواد خواندن و نوشتن ندارد. اگر بگوییم که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آخرین لحظات زندگی‌اش دستور می‌دهد که قلم و کاغذ بیاورند تا برای شما چیزی بنویسم، این مخالف صریح آیات و کلام خداوند است.
پاسخ:
اولا: شیعه بر این اعتقاد است که گرچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تا پیش از بعثت، هرگز از روی نوشته‌ای نخواند و خط ننوشت، امّا این به معنای بی‌سوادی و ناتوانی در خواندن و نوشتن و یا عدم چنین رخدادی (خواندن یا نوشتن) پس از بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست؛ بلکه آن حضرت، بنا بر مصالحی تا پیش از بعثت و مدّت زمانی از آغاز آن، چنین اقدامی نکرده تا نگویند آنچه آن حضرت از سوی خدا آورده، برگرفته از دانش دیگران است.
ثانیا: رسم بر این است که رهبران، هنگامی که می‌خواهند نامه‌ای بنویسند، کاتبان و نویسندگان آنها اقدام به چنین کاری می‌کنند و در نهایت، آنها نامه را مهر زده و تایید می‌کنند.
ثالثا: این سخن شبهه کننده با برخی روایات خود آنها متناقض است؛ چرا که روایاتی نقل کرده‌اند، مبنی بر این که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از بعثت در مواردی نامه‌هایی نوشته بودند؛ چنان که بخاری روایت کرده: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نامه‌ای به فرمانده سپاه نوشت و دستور داد نامه را تا هنگامی که به فلان مکان نرسیده آن را نخواند...».[1] و یا در حدیث دیگر می‌خوانیم: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نامه‌ای نوشت و به شخصی که به فرماندهی برگزیده بود امر نمود تا آن را به پادشاه بحرین بدهد...».[2] و اگر بگویند منظور از این نوشتن که در دو روایت بالا آمد، دستور به نوشتن می‌باشد و نه نوشتن خود آن حضرت، ما نیز در پاسخ می‌گوییم: در آن صورت پاسخ ما نیز به شبهه‌کننده همین خواهد بود؛ یعنی شبهه کننده هم نمی‌تواند بگوید چگونه پیامبری که نوشتن بلد نبود، فرمود: کاغذی بیاورند تا بنویسم؛ چون در این‌جا نیز منظور حضرت این است که کاغذی بیاورید تا امر به نوشتن کنم.
رابعا: پیامبری که قدرت بر خواندن ندارد چگونه در روایات معراج نوشته‌های روی درب‌های بهشت و یا ساق عرش را خوانده و سپس برای دیگران نقل فرموده که به روایات «لیلة الإسراء» و یا «معراج» شهرت یافته؟ آلوسی از علمای بزرگ اهل‌سنت پس از بیان یکی از روایات معراج در تفسیرش می‌نویسد: «قدرت بر خواندن، فرع قدرت بر نوشتن است... روایاتی در صحیح بخاری و... نیز این مطلب را تأیید می‌کند...».[3]
خامسا: جالب‌تر این که خود شبهه کننده در ادامه شبهه به موضوع صلح حدیبیه اشاره خواهد نمود که لازمه آن پذیرش توانایی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر قدرت خواندن و نوشتن است: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عقدنامه را گرفت و چنین نوشت: «هذا ما قاضی علیه محمّد بن عبدالله؛ این همان چیزی است که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بر آن حکم نمود.»[4] اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که توانایی خواندن و نوشتن ندارد چگونه چنین روایتی را درباره او نقل می‌کنید؟! همچنین سیوطی در تفسیر خود آورده: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا نرفت، مگر آن که می‌خواند و می‌نوشت.»[5]
سادسا: در کتاب بخاری، بابی مستقل درباره نامه‌هایی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به پادشاهان نوشتند، آورده که شبهه کننده هر توجیهی برای نوشتن این نامه‌ها داشته باشد ما همان را درباره نوشتن وصیت خواهیم آورد.[6]
سابعا: در پاسخ به آیاتی همچون آیه شریفه 48 از سوره مبارکه عنکبوت و یا آیات دیگری که از صفت «امّی؛ درس نخوانده» برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) استفاده شده و شبهه کننده آن را به معنای بی‌سوادی حضرت گرفته باید گفت: الف) با دقت در این آیه و یا ترجمه آن به خوبی روشن می‌گردد که سخن، درباره زمان «پیش از بعثت» است نه پس از آن، چنان که از تصریح «من قبله» در آیه شریفه نیز همین معنا فهمیده می‌شود؛ یعنی این آیه دلیلی بر عدم توانایی نوشتن و خواندن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از بعثت و رسالت نیست. ب) با صرف نظر از این مطلب، با این آیه حتّی نمی‌توان اثبات کرد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش از رسالت هم توانایی خواندن و نوشتن نداشته است، چرا که می‌فرماید: «تو هرگز پیش از این کتابی نمی‌خواندی و با دست خود چیزی نمی‌نوشتی.» و این دلالت بر عدم توانایی ندارد؛ چرا که ننوشتن، دلیل بر نتوانستن و بی‌سوادی نیست.
ثامنا: در آیه شریفه 157 و 158 از سوره مبارکه اعراف که شبهه کننده و خاطر وجود لفظ «امّی» آن را دلیلی بر بی‌سوادی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفته باید گفت: «امّی» را می‌توان به سه معنا تفسیر کرد: الف) یکی از معانی آن، به خاطر نسبت به کلمه «امّ» یعنی مادر، بدان معناست که از زمان نولّد از مادر، هرگز «درس نخوانده» و «استاد ندیده» است و این به معنای بی‌سوادی نیست. ب) از معانی دیگر «امّی» انتساب به سرزمین «امّ القری» است که همان سرزمین مکّه مکرّمه است و «امّی» نامیده شدن آن حضرت به این مناسبت در روایتی که به زودی از امام جواد (علیه السّلام) خواهد آمد مورد تایید قرار می‌گیرد. ج) معنای سوّم «امّی» با استناد به آیه شریفه 20 از سوره مبارکه آل عمران کسانی هستند که پیرو هیچ کتاب آسمانی نبوده‌اند. یعنی همان‌گونه که در آیه نیز آمده «امیّین» در برابر «اهل کتاب» قرار دارد و بدیهی است که آن حضرت، هرگز پیرو کتاب‌های تحریف شده یهود و نصارا نبوده است.  

پی‌نوشت:

[1]. صحیح بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 1، ص 35.
[2]. صحیح بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 1، ص 36.
[3]. روح المعانی، آلوسی بغدادی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 21، ص 5.
[4]. صحیح بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 2، ص 960.
[5]. الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، دار الفکر، بیروت، ج 3، ص 574.
[6]. صحیح بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 4، ص 1610.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.