رفیق غار
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از آنجایی که ادلهی فراوان برای مقام و منزلت امیرالمومنین (علیه السلام) در کتب شیعیان و حتی کتب روایی اهلسنت وجود دارد و در ذیل آیات شریفهای به صورت کاملا مشخص و معین مفسران، نام علی بن ابیطالب (علیه السلام) را بردهاند و تمجید و تحسین خداوند را از او به رشته تحریر درآوردند، وهابیت و غیره نیز به خاطر عداوت و کینهای که نسبت به امیرالمومنین (علیه السلام)دارند و برای اینکه در مقابل، بتوانند حرفی برای گفتن داشته باشند، آیاتی از کلام الله مجید را به عنوان شاهد در فضیلت ابوبکر برای منصب خلافت و جانشینی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان کردند که در ادامه به تفصیل و نقد آن خواهیم پرداخت.
هنگامی که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به صورت مخفیانه از منزل خود در مکّه، به سمت مدینه حرکت کرد در راه ابوبکر با ایشان همراه گشت، در ادامه راه، و با توجه به اینکه به صورت مخفیانه ادامه مسیر میدادند، به غار ثور در اطراف شهر مکّه (به فرمان خداوند) پناهنده شدند. از طرفی دشمنان که متوجه خروج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از شهر مکّه شده بودند، در قالب گروههای مختلف و حتی با افراد متخصصی که میتوانستند رد پای افراد را تشخیص دهند به دنبال ایشان به جستجو پرداختند و البته نتیجه این کارشان آنان را تا درب غار راهنمایی کرد ولی از آنجایی که خداوند پیامبرش را دوست داشت و نخواست مشرکین مکّه به او دسترسی پیدا کنند معجزهای را بر درب غار آشکار ساخت (عنکبوتها بر در ورودیِ غار تار بستند و کبوترها تخم گذاشتند، تا مشرکین گمان کنند که کسی وارد این غار نشده است).
در زمانی که مشرکین و جستجوگران به درب غار رسیدند، مصاحب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که همان ابوبکر بود از شدت ترس که مبادا اینان برای تفحص و جستجو به درون غار بیایند، به شدّت ترسان و لرزان شده بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آیهای را که خداوند بر قلب نازنینش وحی نمود و خبر از امنیت و در امان بودن از کید دشمنان داشت را به جهت دلداری برای وی قرائت فرمودند: «لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّـهَ مَعَنَا [توبه/40] غم مخور که خداوند با ماست» که این آیه به آیه غار شهرت یافت. مریدان و طرفداران ابوبکر از این آیه به عنوان مهمترین دلیل برای خلافت وی استفاده کردند که از جمله میتوان به ابن حجر عسقلانی و بدر الدین عینی که از شارحان کتاب بخاری است اشاره کرد که در ذیل آیه فوق آوردهاند: «آیه غار، برترین فضیلت ابوبکر است که به او شایستگی خلافت پس از پیامبر را میدهد. به همین دلیل بود که عمر میگفت: «ابوبکر بهترین فرد برای حکومت بر شماست، برخیزید و با او بیعت کنید.»[1]
تندروی در اعتقاد به شایستگی ابوبکر برای خلافت تا به حدی است که بسیاری از علمای اهلسنت و مورد قبول وهابیت، با استناد به همین آیه، به تکفیر مخالفان خود پرداختهاند؛ به عنوان مثال فخر رازی در این زمینه میگوید: «حسین بن فضل بجلی گفته: هر که همراهی ابوبکر با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را انکار کند کافر است.»[2] و ابن حجر هیثمی بر این باور است که حتی اگر کسی همراهی ابوبکر با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را را قبول نداشته باشد کافر است: «به اجماع علما، انکار همراهی ابوبکر کفر است؛ زیرا تکذیب قول خداوند است که فرمود: «در آن هنگام که او به همراه خود گفت غم مخور که خداوند با ماست».[3] نکته جالب توجه در ارائه این مطالب که به تندروی و جانبداری بیحدّ و حصر انجامیده این است که هیچ نامی از ابوبکر در آیهی شریفه مورد بحث به میان نیامده است و ایشان تنها با استفاده از روایاتی که فقط و فقط در کتب روایی خودشان آمده (که صحت و سقم آن نیز محل بحث است) این نتیجه را گرفتند و امّا همینان وقتی نوبت به آیاتی که در شأن امیرالمومنین (علیه السلام) میرسند: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ [مائده/55] ولی شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آوردهاند: همان کسانی که نماز را به پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» میگویند: چون نام علی (کرم الله وجهه) در آیه نیامده قابل پذیرش نیست!
بنابراین باید گفت اگر موضوعی که با استناد به برخی روایاتی که فقط در کتب مورد پذیرش خودشان آمده، شیعیان مورد تکفیر هستند، باید طبق همین ملاک، تمام اهل سنت نیز کافر باشند؛ چرا که آنان نیز منکر بسیاری از آیاتی هستند که با روایات صیح السند و قطعی خودشان در شأن امیرمومنان علی بن ابیطالب(علیه السلام) آمده است.
پینوشت:
[1]. الشافعی، التفسیر الکبیر، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1421 ه.ق، ج16، ص52
[2]. الهیثمی، الزواجر عن اقتراف الکبائر، المکتبه العصریه، لبنان، 1420 ه.ق، ج2، ص948
[3]. الامام بدرالدین الزرکشی، الاجابه لما استدرک عایشه، تحقیق: سعید الافقانی، المکتب الاسلامی، بیروت، 1390 ه.ق، ج1، ص53 .
افزودن نظر جدید