مرز ایمان با کفر و نفاق
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اصول اساسی دین مبین اسلام بحث ایمان و کفر است. در اسلام هر چند اعتراف زبانی به توحید و نبوت و سایر اصول دین انسان را در زمره مسلمین قرار میدهد و احکام اسلامی را شامل حال او میکند. ولی مقوله ایمان قلبی فصلی جدا از اعتراف زبانی است بگونهای که ایمان قلبی انسان است که موجبات بهشتی یا جهنمی شدن او را فراهم می آورد، چنانچه تنها اقرار زبانی به اسلام و نداشتن ایمان قلبی در منطق اسلام نفاق محسوب میشود و منافق هیچ پاداشی از عباداتی که در حال نفاق انجام داده دریافت نمیکند، حتی اگر عباداتش به اندازه عبادات جن و انس باشند. این یکی از اصول پذیرفته شده در بین مسلمین است که قرآن کریم نیز به آن اشاره کرده و به منافقین بشارت عذاب را داده است:« بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا [نساء/ 138] به منافقان بشارت عذاب دردناک را بده.»
ولی آنچه مورد بحث است، چگونگی شناختن مومن از منافق در دین مبین اسلام است. با رجوع به احادیث موجود در کتب مختلف روایی شیعه و سنی معیاری مشترک برای شناخت مومن از منافق را، در آنها می یابیم که از باب محاجه ما یکی از این روایات را از کتب اهل سنت می آوریم: «عن زر بن حبيش عن علی قال لقد عهد إلی النبی الأمی (صلى الله عليه و سلم) أنه لا يحبك إلا مؤمن و لا يبغضك إلا منافق.[1] امام علی (علیه السلام) میفرماید که همانا پیامبر با من پیمان بست که جز مومن تو را دوست ندارد و جز منافق بغض تو را در سینه ندارد.» ترمذی ذیل این حدیث میگوید: «هذا حديث حسن صحیح»[2]
طبق این حدیث شریف، معیار شناخت مومن از منافق دوست داشتن علی(علیه السلام) یا دشمن داشتن اوست. پس معیار ایمان و نفاق مشخص شد. حال در کتب اهل سنت به دنبال کسانی میگردیم که بغض علی(علیه السلام) را در سینه داشتند؛ در منابع متعدد اهل سنت چنین آمده که عایشه میگفت: «و اللّه ما کان بینی و بین علیّ فی القدیم إلاّ ما یکون بین المرأة و أحمائها[3] به خدا قسم همچون زنى که از هووى خویش نفرت دارد، از على نفرت داشتم.»
در کتب دیگر اهل سنت ماجرای بغض عایشه نسبت به علی(علیه السلام) اینگونه آمدهاست؛ ابن سعد در الطبقات الکبرى، نقل کرده که وقتى خبر شهادت امیرمؤمنان (علیه السلام) به عائشه رسید، براى نشان دادن شادى خود این شعر را خواند: «و ذهب بقتل علی (علیه السلام) إلى الحجاز سفیان بن أمیة بن أبی سفیان بن أمیة بن عبد شمس فبلغ ذلک عائشة فقالت: «فأَلقتْ عَصاها و استقرَّ بها النَّوى کما قرَّ عیناً بالإیابِ المُسافِرُ.[4] سفیان بن أمیه، خبر کشته على (علیه السلام) را به حجاز برد، وقتى این خبر به عایشه رسید گفت: «عصایش را انداخت و سرجاى خودش آرام گرفت. همچنان که چشمها در هنگام بازگشت مسافر روشن مىشود.»
درصحیح بخارى و مسلم آمدهاست که عایشه، حتى دوست نداشت که نام امیرمؤمنان (علیه السلام) را ببرد: «عَنِ الزُّهْرِىِّ قَالَ أَخْبَرَنِى عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَتْ عَائِشَةُ لَمَّا ثَقُلَ النَّبِىُّ (صلى الله علیه وسلم) - وَ اشْتَدَّ وَ جَعُهُ اسْتَأْذَنَ أَزْوَاجَهُ أَنْ یُمَرَّضَ فِى بَیْتِى فَأَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ تَخُطُّ رِجْلاَهُ الأَرْضَ، وَ کَانَ بَیْنَ الْعَبَّاسِ وَ رَجُلٍ آخَرَ. قَالَ عُبَیْدُاللَّهِ فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لاِبْنِ عَبَّاسٍ مَا قَالَتْ عَائِشَةُ فَقَالَ لِى وَ هَلْ تَدْرِى مَنِ الرَّجُلُ الَّذِى لَمْ تُسَمِّ عَائِشَةُ قُلْتُ لاَ. قَالَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ أَبِى طَالِبٍ.[5]عبید الله بن عباس از عایشه نقل کردهاست که: وقتى بیمارى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شدت گرفت، از همسرانش اجازه گرفت که در خانه من دوران نقاهت را بگذراند و آنها اجازه دادند؛ پس در حالى که پاهاى حضرت بر زمین کشیده مىشد، و دو مرد که یکى از آنها عباس و دیگرى مردی دیگر بود، خارج شد.. عبید الله گفت: من سخن عایشه را براى ابن عباس نقل کردم؛ پس ابن عباس گفت: آیا مىدانى آن مردى که عایشه نامش را نبرد چه کسى بود؟ گفتم خیر. گفت: او على بن أبى طالب بود.»
ابن حجر عسقلانى در فتح البارى و بدر الدین در عمدة القارى در شرح این روایت مىگویند:«این جمله بخارى «قال هو على بن أبىطالب» اسماعیلى به نقل از عبد الرزاق از معمر گفته که: «چون عایشه از على دل خوشى نداشت.»و ابن اسحاق در مغازى از زهرى نقل کردهاست که:«چون عایشه نمىتوانست از على (علیه السلام) به نیکى یاد کند.»[6] احمد بن حنبل نیز ادامه روایت را این گونه نقل کرده است: «وَ لَکِنَّ عَائِشَةَ لاَ تَطِیبُ له نَفْساً.[7] چرا که عایشه، دلش نسبت به او پاک نبود (از او خوشش نمىآمد)».
با توجه به روایات تاریخی ذکر شده در کتب اهل سنت و نتیجه گیری علمای اهل سنت، بغض عایشه نسبت به علی (علیه السلام) ثابت میشود و با توجه به حدیث اولی که ایمان و نفاق را مساوی با حب و بغض علی(علیه السلام) عنوان میکرد هم نفاق عایشه به خوبی مشخص میشود. ولی مسأله جایی جالبتر میشود که؛ برخی عالمان اهل سنت بغض علی( علیه السلام) را جزء مذهب اهل سنت میدانند؛ «لأنّ الحنابلة یقولون فیما بینهم: لایکون الحنبلی حنبلیّاً حتّى یبغض علیّاً سویا.[8] هر کس ادعاى پیروى از مذهب حنابله را دارد، باید مقدارى بغض و کینه نسبت به حضرت على (رضى الله عنه) در دلش وجود داشته باشد.» آیا براستی چنین است که مکتب حنبلی بر بغض علی(علیه السلام) بنا شدهاست؟! یادمان نرود که وهابیت هم شاخهای از حنابله هستند.
پینوشت:
[1]. سنن ترمذی، ترمذی، کتاب المناقب، باب مناقب علي بن أبي طالب رضي الله عنه، ص: 601، ح 3736/ صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، کتاب الایمان، باب الدليل على أن حب الأنصار و علي من الإيمان و علاماته، ح113 78/ مسند احمد، احمد بن حنبل، مسند العشره المبشرین بالجنه،مسند الخلفاء الاشدین، و من مسند علي بن أبي طالب رضي الله عنه ح643/ سنن النسایی، نسایی، کتاب الایمان و شرائعه، علامة المنافق، ح5022
[2]. سنن ترمذی، همان آدرس قبل
[3]. طبرى، تاریخ الأمم و الملوک: ج 3، ص 60 ـ 61، حوادث سال 36 / ابن کثیر، البدایة و النهایة: ج 7، ص 257، حوادث سال 36/ ابن اثیر جزرى، الکامل فی التاریخ: ج 2، ص 348، حوادث سال 36
[4]. طبقات ابن سعد، ابن سعد، مکتبه الخانجی، قاهره، ج3،ص38/ تاریخ الطبری، محمد بن جریر طبری، دار الکتب العلمیة، ج3، ص159/ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دار الکتب العلمیة، ج3، ص259
[5]. صحیح بخاری، بخاری، المطبعه السلفیه، ج2، ص234، ح2588/ صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دار إحیاء التراث العربی، ج 1، ص 312، ح418، کِتَاب الصَّلَاةِ، بَاب اسْتِخْلَافِ الْإِمَامِ إذا عَرَضَ له عُذْرٌ من مَرَضٍ وَ سَفَرٍ
[6]. فتح الباری شرح بخاری، ابن حجر عسقلانی، المکتبه السلفیه، ج2، ص156/ عمده القاری، عینی، دارالکتب العلمیه، ج5، ص281
[7]. مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 6، ص 228، ح25956
[8]. ابن مجاور شیبانى، تاریخ المستبصر: ج 1، ص 101،
دیدگاهها
babak
1394/02/22 - 10:29
لینک ثابت
لقب ام المومنین که قرآن کریم
افزودن نظر جدید