مراحل سیر و سلوک در عرفان اسلامی

  • 1394/02/31 - 08:44
برای رهایی از خودپرستی و واصل شدن به معبود و معشوق حقیقی، راه کلی این است که انسان «عبد» شود و همه‌چیز خود و دیگر موجودات را خدا ببیند. برای تحقق چنین امری اولین کاری که انسان می‌بایست انجام دهد این است که اراده خود را به‌طور کامل تابع اراده خدای متعال کند، این مرحله مرحله‌ای بسیار طولانی و دارای مشقت‌های فراوان است. پس از عبور...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برای رهایی از خودپرستی و واصل شدن به معبود و معشوق حقیقی، راه کلی این است که انسان «عبد» شود و همه‌چیز خود و دیگر موجودات را خدا ببیند. برای تحقق چنین امری اولین کاری که انسان می‌بایست انجام دهد این است که اراده خود را به‌طور کامل تابع اراده خدای متعال کند، این مرحله مرحله‌ای بسیار طولانی و دارای مشقت‌های فراوان است. پس از عبور از این منزل، مرحله بعد این است که صفات و کمالات و ملکات خویش را از خود نفی کند و آن‌ها را به خدا نسبت دهد. منظور از این سخن، نسبت دادن در لفظ و عبارت نیست بلکه مقصود این است که در حقیقت این معنا را بیابد و شهود کند که یگانه دارنده مستقل صفات و کمالات خدای متعال است. مرحله سوم نیز این است که هستی خود و همه موجودات را از خدا ببیند. در اینجا منظور این است که انسان این معنا را یافته و شهود کند، نه آنکه با استدلال و برهان و در قالب لفظ و مفهوم بدان برسد. بر این اساس برای سیر و سلوک می‌توان سه مرحله کلی در نظر وهم چنان‌که بزرگان فرموده‌اند، به ترتیب آن‌ها را «توحید افعالی» «توحید صفاتی» و «توحید ذاتی» نام نهاد. البته باید توجه داشت که این سه اصطلاح غیر از آن اصطلاح توحید ذاتی، صفاتی و افعالی است که در فلسفه و کلام به کار می‌رود.

در فلسفه و کلام،  توحید ذاتی به این معنا است  که خدا یکی است و دوتا نمی‌شود و شریک و همتا ندارد. بنابراین تمامی محاسن و کمالات را باید به اصل نسبت داد، اما تمامی خطاها و اشتباهات، مربوط به نقایص و کمبودها و نبودهاست. اشتباه، امری وجودی نیست، بلکه عدم تطبیق بر مورد صحیح است. خطاها از جهات نقصی پیدا می‌شود، نه از کمال محض. این نقایص به بالا سرایت نمی‌کند، پس انسان باید نقص‌های خود را به خود و کمال‌ها را به صاحب اصلی نسبت دهد. درست است که کمال با انسان هم نسبتی دارد، اما نسبت آن به انسان خیلی ضعیف است. پس توحید افعالی، به این معنا که آدمی دست خدا را در همه امور ببیند، به معنای انکار سایر عوامل و فاعل‌ها نیست فاعل‌های دیگر هم نقش دارند اما فرعی‌اند و بدون اصالت!

در حدیث قدسی آمده است که: «اَنا اَولی بِحَسَناتِکَ مِنک وَ اَنتَ اَولی بِسَیِّئاتِکَ منّی.[1] ای بنده! با نیروی من است که کارهای خوب انجام می‌دهی، پس به کارهای خوب تو من اَوْلایم، اما تو به کارهای بد خود اَوْلایی». یعنی هم خوبی و هم بدی در مرتبه عالی به من نسبت دارد، اولی این است که کارهای خوب را که اموری وجودی‌اند و از قدرت و نیروی من ناشی شده‌اند به من نسبت دهی، اما جهات نقص و عیب را که مربوط به جهات عدمی و نقایص است به خودت! مراد از توحید صفاتی نیز این است که همه صفات خداوند عین ذات اواست و مانند انسان و سایر موجودات نیست که زائد بر ذات باشد.

توحید افعالی یعنی اینکه خداوند در انجام کارهایش نیازی به معین و یار و یاور ندارد بلکه خود به‌تنهایی افعالش را به انجام می‌رساند. این تقسیم که تقسیم علمای فلسفه و کلام است هم از حیث معنا و هم از حیث ترتیب با آنچه در عرفان می‌گوییم تفاوت دارد. از حیث ترتیب با آنچه در عرفان می‌گوییم تفاوت دارد. از حیث ترتیب نیز در فلسفه و کلام، مسئله ابتدا از توحید ذاتی شروع می‌شود و بعد توحید در افعال ختم می‌شود. این در حالی است که در عرفان، سالک ابتدا از توحید افعالی آغاز می‌کند و سپس به توحید صفاتی می‌رسد و سرانجام به توحید ذاتی نائل می‌شود.

در عرفان و سیر و سلوک هدف از رسیدن به توحید افعالی این است که انسان شهود کند، که اساس همه کارها ازلحاظ وجود و تحقق، خدای متعال است و او است که در حقیقت هر کاری را، هرچند از طریق اسباب خاص و ازجمله خود انسان، به انجام می‌رساند. لسان خود قرآن نیز ناظر به همین معناست: «لِلهِ مُلکُ السَّماواتِ وَالاَرضِ یَخلُقُ ما یَشاءُیَهَبُ لِمَن یَشاءُ اِناثاً وَیَهَبُ لِمَن یَشاءُ الذُّکورَ [شوری/49] فرمانروایی (مطلق) آسمان‌ها و زمین از آن خدا است؛ هرچند بخواهد می‌آفریند؛ به هر کس بخواهد  فرزند دختر و به هر کس بخواهد فرزند پسر می‌دهد.» اینکه خدا به کسی دختر یا پسر می‌بخشد البته بدون دخالت خود انسان نیست و از راه ازدواج و اسباب طبیعی صورت می‌گیرد، ولی درعین‌حال در مرتبه‌ای بالاتر این امر به خدای متعال استناد دارد. شبیه این آیه در قرآن زیاد است؛ گرچه واقعه‌ای با دخالت اسباب ظاهری واقع می‌شود؛ ولی خداوند آن را به خود نسبت می‌دهد؛ نظیر نزول باران، رویش گیاهان و رساندن روزی به بندگان: «وَاَنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَاَسکَنَّا فِی الَارضِ  اِنَّا علی ذَهابٍ بِهِ لَقادِرونَ. فَاَنشَانا لَکُم بِهِ جَنّاتٍ مِن نَخیلٍ وَ اَعنابٍ لَکُم فی‌ها فَواکِهُ کَثیِرَةٌ وَ مِنها تَاکُلُونَ [مومنون/18-19]؛ و از آسمان، آبی به اندازه معین فروآوردیم، و آن را در زمین جای دادیم، و ما برای از بین بردن آن مسلماً تواناییم. پس برای شما به‌وسیله آن، باغ‌هایی از درختان خرما و انگور پدیدار کردیم که در آن‌ها برای شما میوه‌های فراوان است و از آن‌ها می‌خورید.» و یا می‌فرماید: «قُل مَن یَرزُقُکُم مِنَ السَّماواتِ وَالاَرضِ قُلِ اَللهُ [سباء/24]؛ بگو: کیست که شمارا از آسمان‌ها و زمین روزی می‌دهد؟ بگو خدا.» همچنین در جای دیگر می‌فرماید: «قُل مَن خالَقَ غَیرُ اللهِ یَرزُقُکُم مِنَ السَّماءِ وَالاَرضِ [فاطر/3] آیا غیر از خدا آفریدگاری هست که شما را از آسمان و زمین روزی دهد؟» همه این امور، از حرکت ابرها و نزول باران و رویش گیاهان گرفته تا رزق و روزی انسان و سایر موجودات وزنده کردن و میراندن آن‌ها به خدای متعال استناد دارد و با اراده او انجام می‌شود امری است که با برهان قابل‌اثبات است و عقل آن را می‌تواند بفهمد و بپذیرد.

«درهرصورت راه رسیدن به مرحله والای از توحید یعنی همه‌چیز و همه‌کس و درواقع کل عالم هستی را از خدا دانستن جز باریشه کن کردن انانیت و به تعبیری اراده خود را تابع اراده خدا کردن به دست نمی‌آید. آنچه باعث شده است میان ما و خدا حجاب به وجود بیاید همین اعمال و رفتار ناشی از انانیت و منیت است. «من می‌خواهم» است که نمی‌گذارد خدا را ببینیم و اجازه نمی‌دهد که احساس کنیم و ببینیم که کار، کار اوست. درهرصورت مجموع مراحل سیر و سلوک را می‌توان سه مرحله در نظر گرفت که از توحید افعالی آغاز و به توحید ذاتی ختم می‌شود. روح کلی این سه مرحله نزدیک یک‌چیز بیشتر نیست و آن عبارت از «بنده شدن» است. بنده شدن را می‌توان در سه مرحله بنده شدن در افعال، بنده شدن در صفات، و بنده شدن در هستی تقسیم کرد و برای طی هر مرحله نیز باید کارها و تمرین‌های متناسب با آن مرحله صورت پذیرد.»[2]

پی‌نوشت:

[1]. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 5، باب یک، ص 4، روایت 3.
[2]. در جستجوی عرفان اسلامی، علامه مصباح یزدی، نشر موسسه امام (ره)، ص 228

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.