باب و بها عروسک های خیمه شب بازی استعمار

  • 1392/06/28 - 04:21
استعمار با علم کردن عروسک های خیمه شب بازی همچون علی محمد باب و حسینعلی بهاء و با ایجاد فرقه های ضاله بابیت و بهاییت توسط این دو مترسک در قرن نوزدهم برای مبارزه با باور بزرگ بین المللی و شیعی یعنی مهدی موعود برخواست . این بندگان جیره خور استعمار بدستور اربابان خود با مدعیاتی پلکانی و مرحله ای از نیابت خاصه گرفته تا قائمیت و مهدویت و سپس بعد از اینکه با حمایت های مالی استعمار افرادی دور آنها جمع میشوند هوای رسالت و نبوت و الوهیت در سرشان پدید می آید
بهاییت

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ادیان الهی با توجه به اشتراک در منبع خود در اصول اصلی خود با هم اشتراک دارند یعنی سه اصل توحید و نبوت و معاد از اصول اصلی و مشترک ادیان الهی است و یکی از مهمترین نشانه صحت الهی بودن یک دین دارا بودن این اصول با ویژگی مشترک میباشد

بعد از این اصول آنچه ادیان الهی را هرچه بیشتر به هم نزدیک میکند اعتقاد همه ادیان الهی به وجود یک منجی و نجات دهنی بشریت از ظلم و سیاهی و تباهی میباشد و همه ادیان الهی ویژگی این منجی را به صورت مشترک چنین نام میبرند

او در آخر الزمان ظهور خواهد کرد و ظلم و ستم و پلیدی را پایان خواهد داد و در مبارزه ای که خواهد بود شیطان و بندگانش به درک واصل خواهند شد و عدل و عدالت و مهرورزی به جای خشونت و ظلم و ستم در تمام دنیا حاکم خواهد شد

در دین مبین اسلام هم که بعد از پیامبر گرامی اسلام کار تبیین و تفسیر آیات از طرف خداوند و انتصاب توسط پیامبر به امیرالمومنین علی علیه السلام و فرزندان ایشان سپرده شده است و طبق آیات و روایات و احادیثی که از خود پیامبر اکرم صلوات الله علیه و ائمه معصومین علیهم السلام به ما رسیده این وصایت و خلافت اثبات میشود

شیعه نیز مانند سایر ادیان الهی و بشریت منتظر ظهور منجی و هدایتگر بشریت میباشد و معتقد است که مهدی علیه السلام امام دوازدهم شیعه که غایب است همان منجی عالم بشری میباشد که با ظهور خود عالم را گلستان و حکومت الله را بر زمین حاکم و ظلم و ستم و تباهی را برچیده و عدل و صلح و صفا و صمیمیت را جایگزین آن خواهد کرد

این باور حیات بخش شیعه یعنی اعتقاد به زنده بودن امام خود حجت بن الحسن العسگری موجب شده است که شیعه در طول تاریخ به رغم آزار و اذیت ها و آسیب هایی که از طرف دشمنان خود دیده محکم و مقاوم در برار این کینه توزی ها بایستد و به امید دستیابی به آینده روشن و رسیدن به حکومت صلح و دوستی به حیات و تکاپوی خود ادامه دهد

اما در مقابل دشمنان این فرهنگ جهانی  که بدنبال تبعیت از شیطان و از دیرباز در تمام ادیان به تغییر و تحریف این تفکر پرداخته اند در دین مبین اسلام و بویژه در مکتب اهل بیت و تشیع این باور را مورد حمله قرار داده اند بخصوص در صده های اخیر کانون های استعماری با نگاه ویژه به این مکتب با صرف هزینه های فراوان و تبلیغات وسیع برای تغییر و تحریف این اعتقاد برای تضعیف و نابودی آن تلاش کرده است

استعمار برای تحریف این باور از دو را وارد شده است یکی انکار وجود مهدی موعود امم و دیگری مسخ و تغییر ماهوی این پندار که برای این منظور به مخدوش کردن این باور و چهره مهدی مورد باور مسلمانان بخصوص باور شیعه پرداخته است

به این منظور در گام اول برای انکار مهدی روایات مربوط به حضرت مهدی علیه السلام را مجعول و ساختگی سست قلمداد کرده و وجود حضرت را امری موهوم و ساختگی مینامد و این کلام را آنچنان در حد وسیع منتشر میکنند که که معتقدین سست باور به این موضوع هم کم کم به اصل موضوع مشکوک و مردد میشوند که این حربه با ورود علماء و بزرگان به صحنه این خدعه و حیله دشمن نقش بر آب میشود

اما گام دوم که خیلی خطرناکتر است افرادی را در قالب مهدی به جامعه معرفی میشوند و چنان تلقین میکنند که مهدی همان شخص بود که آمد و رفت و الان دیگر این تفکر منسوخ و متروک گشته است . افرادی مثل علیمحمد باب و حسینعلی بهاء و قادیانی را به عنوان مهدی معرفی و به زعم خود این باور را مخدوش میکنند .

استعمار با علم کردن عروسک های خیمه شب بازی همچون علیمحمد باب و حسینعلی بها و با ایجاد فرقه های ضاله بابیت و بهاییت توسط این دو مترسک در قرن نوزدهم برای مبارزه با این باور بزرگ بین المللی و شیعی  برخواست . این بندگان جیره خور استعمار بدستور اربابان خود با مدعیاتی پله ای و مرحله ای از نیابت خاصه گرفته تا قائمیت و مهدویت و سپس بعد از اینکه با حمایت های مالی استعمار افرادی دور آنها جمع میشوند هوای رسالت و نبوت در سرشان پدید می آید و بعد از اینکه میبینند کسی به حرفشان معترض نمیشود ادعای الوهیت  و خدایی را بر دوش خود احساس میکنند

‌در نوشته زیر خلاصه ای از ادعاهای علیمحمد باب را از محضر خوانندگان عزیز میگزرانیم :

علیمحمد شیرازی فرزند میرزا رضا بزاز شیرازی و فاطمه بیگم اهل شیراز در سال 1260 قمری پس از چندین مرحله ادعا در نهایت ادعای خود را مبنی بر قائمیت و مهدویت اعلان میکند و خود را همان مهدی موعود امم معرفی میکندودر کتاب های تاریخی بهاییت مثل تاریخ نبییل چنین نوشته اند که  : در روز حج اکبر در خانه‏ ي خدا ميان طائف و زائر تکيه به حجرالاسود داد و فرياد برآورد: ايها الناس انا القائم الذي کنتم بظهوره تنتظرون. [1]

اما این ادعا فقط در همانجا ذکر شده و در هیچ کتاب تاریخی آن دوره چنین اتفاق مهمی ذکر نشده حتی در کتب مستشرقان که اخبار مسلمانان را پیگیری میکردند این خبر ذکر نشده و این خود حکایت از عدم وجود خارجی این مدعی است و اصلا چنین اتفاقی وقوع نداشته و علیمحمد باب پس از یک غیبت چند روزه به میان پیروان خود آمده و این واقعه ساخته و پرداخته استعمار را نقل کرده وحتی هیچکدام از افراد نزدیکش موسوم به حروف حی در این سفر با او نبوده اند که موید کلام او باشند

او پس از این واقعه در میان قلیل پیرو خود جایگاه والایی پیدا میکند و کم کم بر سرش ادعای نبوت و رسالت می افتد و افراد که او را به مهدی قبول کرده بودند در مقابل این ادعا هم مقاومتی نمیکنند و خود برای انتشار نزول پیامبر نمایشان اقدام به سفر به اطراف و اکناف ایران میکنند

بعد این ماجرا عموم مردم از هر طبقه و جریانی به ضدیت با این گروه و اعتقادات منحرفشان پرداختند و در این راه جنگ های خونین بین مردم و این منحرفان صورت گرفت و هزاران نفر بدست این قوم منحرف به در شهرهای مختلف مثل خراسان و زنجان و بدشت و قلعه طبرسی و مازندران به خاک و خون کشیده شدند خود بهاییان که پیروان اولیه علیمحمد بودند در کتاب هایشان بر این امر صحه گزاشته اند که دوره باب دوره حرق کتب و ضرب اعناق و قتل و غارت و تجاوز به نوامیس این مرز و بوم بوده است .[2]

او در ضمن کلمات خود معجزه را موید نبوت میشمارد و چنین مدعی بود :  چنانچه پیامبر گرامی اسلام محل نزول وحی بود و قرآن کریم با 30 جزء ظرف مدت 23 سال بر حضرتش که عرب زاده بود نازل گشته بر من که عرب نیستم و عجم زاده ام در هر ساعت هزار بیت نازل میشود ...! . [3]

اما بهاییان امروزه معجزه را از لوازم نبوت نمیدانند و چون بهاء فاقد هرگونه معجزه بوده برای اثبات نبوت پیامبر نمای خود از اصل موضوع را منکر میشوند در حالیکه علیمحمد باب در بيان حجت و دليل نبي به طور خلاصه  معجزه را چنین ذکر میکند و مي‏گويد :
زمان حضرت موسي عليه ‏السلام افتخار مردم به علم سحر بوده از اين جهت معجزه‏ ي موسي را عصاي او قرار داد که سحر سحره را بلعيد و در زمان عيسي افتخار مردم به علم طب بوده و از آن جهت خداوند معجزه‏ ي عيسي را مرده زنده کردن قرار داد و در عهد حضرت خاتم صلي الله عليه و آله افتخار مردم به فصاحت بلاغت بود و خداوند قرآن را به اعلي علو فصاحت نازل نمود و آن را معجزه‏ ي آن حضرت قرار داد . [4]

این فرد که در قول خود و پیروانش فخر عالم بوده اما در عمل و واقعیت موجب ننگ بشریت میشود پس از مدتی دعوی انا الحق میزند خود را خدا مینامد عده ای نادان هم برای پر کردن کیسه های خود به به و چه چه کنان دور او گرد آمده گفته هایش را تایید میکنند

علیمحمد باب که فردی زیرک و دست پرورده سرویس های جاسوسی بود برای اینکه بعد از خودش کسی دیگر نتواند مدعیات او را تکرار کند که مبادا در این راه ضعف و قصوری داشته باشد و تمام بافته های او را هم رشته کند نفر بعد از خود را چنین معرفی میکند که بعد از من فردی می آید که نامش من یظهره الله و  سال ظهور او 1500 یا 2011 سال بعد خواهد بود و هرکس قبل از این تاریخ ادعا کرد فردی کذاب و دروغگوست  . [5]

علیمحمد باب پس از عمری سر سپردگی به استعمار و اغفال خلق با مداخله علمای شیعه تحت پیگرد حکومت وقت قرار گرفته و توسط بزرگ اندیشمند ایران امیر کبیر به مرگ محکوم و در سحرگاه 28 شعبان 1266 در قلعه چهریق ماکو به جوخه اعدام سپرده شد و این مدعی خدایی حتی نتوانست جان خود را از مهلکه نجات دهد و جسد او نیز پس از اعدام در خدق ماکو خوراک سگان و شغالان شد تا مایه عبرت مدعیان دروغین گردد. [6]

 

 

 

پی نوشت :

1. تلخیص تاریخ نبیل زرندی عبدالحمید اشراق خاوری ص 142
2. مکاتیب عبدالبهاء جلد دوم ص 266
3.خاطرات سقوط و انحطات فضل الله مهتدی صبحی ص 128
4. باب اول از واحد ثاني از بيان فارسي و عربي
5. بیان باب سادس عشر از واحد ثانی
6.مقاله سیاح عبدالبهاء ص 62

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.