اشتباهات صوفیه در اصول
پايگاه جامع فرق، اديان و مذاهب_ ابونصر سراج از اولین نویسندگان دنیای صوفیگری درباره گروهی از صوفیه که بهاشتباه افتادهاند سخنانی بیان میکند، اکنون در پی آن هستیم تعدادی از مصادیق اشتباهات صوفیه را در اصول بیان کنیم.
بنا به گفته ابونصر سراج در کتاب "اللمع فی التصوف" اشتباهات صوفیان بهاشتباه در اصول و اشتباه در فروع و اشتباه موقتی تقسیم میشود. اما اشتباه موقتی آن است که میتوانند آن را تصحیح کرده و به راه راست آیند. اشتباهات در اصول خطرناک است و برای آن راه چاره ای نیست مگر که خدا بخواهد. و اشتباه در فروع سبک تر است، اگرچه همچنان اشتباه خواهد بود، اما اشتباه موقت ساده و سبک است و میشود چارهاش کرد. اکنون بنا به گفته سراج به مواردی از اشتباه در اصول اشاره میکنیم.
- اشتباه در معنای حریت و عبودیت:
این گروه گمراه پنداشته است که نام حریت کاملتر از عبودیت است. چراکه در میان مردم متعارف است که می گویند آزادگان در مرتبه اعلی و درجه برتری از بندگان در حالات دنیا هستند و این گروه بر همین اساس قیاس کرده و گمراه شده و خیال کرده که بنده تا زمانی میان خود و خدا بندگی کند، برچسب عبودیت و بندگی دارد، این گروه به خاطر فهم اندک و دانش ناچیز خود و تباه کردن اصول دین گمراه شده است. بر این گروه گمراه پوشیده مانده که بنده تا زمانی که قلبش از همه آنچه غیر خداست، آزاد است و بنده و برده نیست، در چنین حالتی در حقیقت او بنده خداست و بندگی خداوند متعال عین آزادی و آزادگی است و بهترین و برترین و شایستهترین نامی که خداوند مؤمنان را به آن نامیده همین نام "عبد" است. چرا که میفرماید «عباد الرحمن(فرقان/64)» و «نبّئ عبادی(حجر/49)». زیرا واژه "عبد" نامی است که خداوند فرشتگان خویش را به آن نامیده و فرموده: «عباد مکرمون(طه/26)».[1]
- اشتباه در اخلاص:
گروهی پنداشته است که اخلاص بنده درست نیست مگر که از دیدن خلق روی برتابد و با آنان در همه آنچه میخواهند انجام دهند سازگار نباشد. خواه این چیز حق باشد یا باطل. همانا این گروه گمراه شده، زیرا جمعی از اهل فهم و معرفت درباره حقیقت اخلاص سخن گفتند ولی منظورشان این نبوده که این گروه پنداشته است که در اخلاص باید بنده از دیدن مردم و هستی و هر چیز دیگری غیر خدا، روی برتابد. این گروه پنداشته که تقلید و تکلف و ادعا، پیش از آنکه راه و رسم و روش آن را بیاموزند و مؤدب به آداب آن شوند و از ابتدای آن آغاز کنند و حال به حال و مقام به مقام به نهایت آن برسند، بر آنان رواست، لذا دعوی نابجا و طمع دروغین، آنان را به ورطه بیمبالاتی و رها کردن آداب تجاوز از حدود انداخته، درنتیجه شیطان اسیرشان ساخته و نفس اماره و هوی و هوس بر آنان غالب آمده چراکه خیال کردهاند راه و رسم مخلصان در اخلاص را میپیمایند... به خاطر شقاوتی که داشتند بر آنان پوشیده ماند که بنده ای که به درجه اخلاص میرسد، بنده مهذب و مودبی است که از بدیها هجرت کرده و به طاعت محض گراییده و آنچه از وی خواستهشده انجام داده و به حالات و مقامات لازمه دستیافته تا که طی این مراحل، وی را به صفای اخلاص رساند.[2]
دو گروهی را که ابونصر سراج بهعنوان منحرفان در اصول معرفی کرده است، در حقیقت نادانانی هستند که حریت و انزوا را به عقل خود و به قول سراج با دانش ناچیز خود برگزیدهاند تا به نظر خود به قرب الهی نزدیک شوند. ایشان با تمسک به تفسیر به رأی آزادی را بر عبودیت ترجیح داده و از طرف دیگر بدون توجه به تذکرات بزرگان در این زمینه اخلاص را به انزوا و دوری گزیدن از خلق تعریف کرده و در پی آن شدند و گمان کردند که راه حق را میپیمایند، ولی در واقع ایشان گمراهانی بیش نبوده تا جایی که بزرگان خود نیز به آنان طعنه گمراهی زدند.
پینوشت:
[1]. ابونصر سراج طوسی، اللمع فی التصوف، کتاب سیزدهم در بیان مشکلات، باب نوزدهم، اساطیر، چاپ دوم، 1388، صص 438 و 439
[2]. همان، باب بیستم، صص 339 و 340.
افزودن نظر جدید