بیعت امام علی (علیه السلام) با ابوبکر
پایگاه فرق، ادیان و مذاهب_ در کتب اهل سنت با عناوین مختلف وارد شده است که بعد از رحلت پیامبر مردم در سقیفه بنیساعده جمع شدند و با ابوبکر بیعت کردند، و به این ترتیب گروه زیادی از مردم یکی پس از دیگری در مکانهای مختلف نزد خلیفه اول رفتند و با او بیعت نمودند. از جمله افرادی که بلافاصله با ابوبکر بیعت نمود، علی بن ابیطالب(علیه السلام) است، و این سخن در حالی است که در کتاب صحیح بخاری، در پند مورد دارد که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) تا شش ماه با ابوبکر بیعت نکردند. [1] و آمده که بعد از رحلت پیامبر، حضرت زهرا (سلام الله علیها) تا شش ماه زنده بود و در این مدت حضرت علی با ابوبکر بیعت نکرد؛ لذا بعد شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) امیرالمؤمنین و بنیهاشم آمدند و بیعت نمودند، و این نص صریح صحیح بخاری و صحیح مسلم است، و حضرت علی خلافت ابوبکر را مشروع نمیدانست.
در کتاب صحیح مسلم به صراحت آمده است، که خلیفه دوم در جمع چند نفر از صحابه به علی (علیه السلام) و عباس عموی پیامبر میگوید: «فلما توفی رسول الله (صلی الله علیه وآله) قال ابوبکر انا ولی رسول الله (صلی الله علیه وآله)، ... فرأیتماه کاذباً، آثماً غادراً خائناً؛ ثم توفی ابوبکر و انا ولی رسول الله (صلی الله علیه وآله) و ولی ابوبکر، فرأیتمانی کاذباً، آثماً غادراً خائناً. [2] ابوبکر بعد از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) گفت: من جانشین پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) هستم، ... شما (علی و عباس) ابوبکر را دروغگو و گنهکار و حیلهگر و خائن میدانستید، ... همچنین بعد از وفات ابوبکر من گفتم: ولی و جانشین پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و ابوبکر هستم و شما دو نفر مرا هم دروغگو، گنهکار و حیلهگر و خائن دانستید.» و همچنین بعد از شهادت حضرت زهرا، امیرالمؤمنین به ابوبکر پیام داد که به منزلش بیاید، در آنجا صراحت دارد که: «فارسل الی ابی بکران ائتنا، ولا یأتنا احد معک، کراهیة لمحضر عمر. [3] وقتی میخواهی پیش من بیایی، کسی را با خود نیاور و علت آن کراهت در همنشینی با عمر بود.»
و همچنین خطاب به ابوبکر میفرماید: «ولکنک استبددت علینا بالامر. [4] تو در حق ما استبداد کردی.»
و از طرف دیگر وقتی خلیفه دوم قضیه سقیفه بنیساعده را نقل میکند، میگوید: «حین توفی نبیه (صلی الله علیه وآله) الا ان الانصار خالفونا و اجتمعوا باسرهم فی سقیفه بنی ساعدة، و خالف عنا علی و الزبیر و من معهما. [5] بعد رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)، انصار با ما مخالفت کردند و همگی در سقیفه بنیساعده اجتماع نمودند و همچنین علی و زبیر و همراهانشان با ما مخالفت کردند.»
نووی در شرح صحیح مسلم مینویسد: «والنص منتف فی حق ابی بکر، مع کونه اماماً بالاجماع. [6] روایت در مورد امامت ابوبکر منتفی است، با اینکه او به اتفاق امت امام است.»
و در خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مسجد پیامبر و همچنین در نهج البلاغه هم وارد شده است که حضرت علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) خلافت خلفا، خصوصاً ابوبکر را مشروع نمیدانستند و آن را حق مسلم خود میدانستند، مثلاً در شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید آمده که وقتی خلافت به حضرت علی (علیه السلام) رسید، حضرت فرمود: «الان اذ رجع الحق الی اهله و نقل الی منتقله [7] الان حق به حق دار رسید و آنچه به زور به جای دیگر برده بودند، به ما برگشت.»
اما بعد رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم)، حوادث طوری اتفاق افتاد که خلافت به حضرت علی نرسید، و ...
پینوشت:
[1]. بخاری، صحیح بخاری، بیروت: دار احیاءالتراث العربی، ج 5، ص 82، ح 4240، کتاب المغازی، باب غزوه خیبر.
[2]. مسلم، صحیح مسلم، بیروت: دار احیاءالتراث العربی، ج 5، ص 152، ح 4468، کتاب الجهاد، باب حکم الفیء.
[3]. بخاری، صحیح بخاری، بیروت: دار احیاءالتراث العربی، ج 5، ص 82، ح 4240، کتاب المغازی، باب غزوه خیبر.
مسلم، صحیح مسلم، بیروت: دار احیاءالتراث العربی، ج 5، ص 154، ح 4471، کتاب الجهاد، باب حکم الفیء.
[4]. بخاری، صحیح بخاری، بیروت: دار احیاءالتراث العربی، ج 5، ص 82، ح 4240، کتاب المغازی، باب غزوه خیبر.
[5]. همان، ج 8، ص 26، ح 6830، کتاب الحدود، باب رجم الحبلی من الزنا اذا احصنت.
[6]. نووی، شرح صحیح مسلم، بیروت: دارالفکر، 1421 ق، ج 12، ص 205
[7]. ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت: دارالاضواء، 1424 ه.ق، ج 1، ص 139.
افزودن نظر جدید