حقیقت اذان در روایات اهلسنت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی که پیروان وهابیت در مبحث ولایت به شیعه وارد میکنند این است که جمله «أشهد أنّ علیّا ولیّ الله» که شیعیان دستکم روزانه سه بار تکرار میکنند دروغ است و اذانی میگویند که نه پیامبر و نه امامان ما گفتهاند.
حال ببینیم اشکال کنندگان به شیعه در بدعتگذاری دینی خصوصا اذان و اقامه، چه جایگاهی و تعریفی از اصل تشریع اذان به مسلمانان ارائه میکنند و آیا با چنین تعریف و جایگاهی برای اذان، جای خردهگیری و نکوهش شیعه باقی میماند که چرا شیعه با استفاده از آیات قرآن و روایات نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) جزء مستحبی را به اذان افزوده؟
- خواب عبد الله بن زید و عمر بن خطاب منبع تشریع اذان؛ دارمی که از معاصران بخاری و مسلم بوده و کتاب سنن وی از اعتبار ویژهای نزد اهلسنت و وهّابیت برخوردار میباشد و نحوه تشریع اذان چنین روایت نموده: «پس از هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه، مردم بدون آن که دعوتی صورت بگیرد برای نماز حاضر میشدند. ابتدا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تصمیم گرفت تا برای حاضر نمودن مردم در مسجد ار بوقی همچون بوق یهود استفاده کند، امّا خوش نداشت و منصرف گردید؛ سپس تصمیم گرفت تا ناقوسی همچون ناقوس نصارا بتراشند و از آن برای جمع نمودن مسلمانان استفاده نمایند، در این حال بود که عبدالله بن زید نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده و عرض کرد: یا رسول الله! دیشب شخصی که دو جامه سبز بر تن و ناقوسی در دست داشت دور من میچرخید به خواب من آمدند. به آن دو گفتم: آیا این ناقوس را میفروشی تا با آن مردم را برای نماز فرا خوانم؟ او گفت: آیا تو را به کار بهتری راهنمایی نکنم؟ گفتم: آری. گفت: برای دعوت مردم به نماز چنین فریاد برآور: «الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، أشهد أن لا إله إلا الله، أشهد أن لا إله إلا الله، أشهد أن محمدا رسول الله، أشهد أن محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی الفلاح، الله اکبر، الله اکبر، لا إله إلا الله»... چون عبد الله بن زید این خبر را برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل نمود، حضرت فرمود: إن شاءالله رؤیای حقّی است. برخیز و همراه بلال برو و آن را برای بلال که صدایی رساتر از تو دارد تکرار کن. پس از آن که بلال اذان گفت: عمر بن خطاب که در خانه بود صدای بلال را شنید و در حالی که عبایش بر زمین کشیده میشد نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: ای پیامبر به خداوند سوگند من هم همان را که عبدالله در خواب دیده، دیدهام. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: شکر خدا که با (آنچه تو دیدی) این موضوع بهتر تثبیت شد.»[1] حال بر اساس این روایت هیچگونه جایگاه مقدّس و بالایی برای اذان باقی نمیماند که بنا باشد حذف و اضافه بخشی از آن مورد اعتراض قرار گیرد، بلکه اصل آن با خواب برخی از صحابه تشریع گردیده است.
- خواب عمر بن خطّاب منبع تشریع اذان؛ ابو داود سجستانی صاحب یکی دیگر از صحاح ستّه نیز شبیه روایت بالا را در سنن خود آورده است: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سعی داشت تا راهی برای فراخوانی مردم به مسجد بیابد؛ از این رو به حضرت، پیشنهاد شد به هنگام نماز پرچمی برفراز مسجد افراشته گردد؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این پیشنهاد را نپسندید، برخی دیگری پیشنهاد دادند تا از وسیلهای شبیه شیپور یهودیها استفاده شود، این پیشنهاد نیز خوشایند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) واقع نشد. سپس پیشنهاد ساخت ناقوسی همچون نصارا داده شد که این نیز مقبول نیفتاد؛ تا این که عبدالله بن زید بن عبد ربه که به شدت نگران خواست پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود اذان را در خواب دید و صبحگاهان آن را این چنین به حضرت گزارش کرد: ای رسول خدا! من در حالتی بین خواب و بیدار بودم که شخصی نزد من آمد و اذان را به من آموخت. راوی گوید: عمر بن خطاب نیز همین خواب را دیده بود ولی بیست روز آن را از پیامبر مخفی داشت و چون او نیز حضرت را با خبر ساخت، حضرت فرمود: چرا مرا از آن با خبر نساختی؟ گفت: عبدالله بن زید در این باره از من سبقت گرفته بود لذا از بیان آن حیا نمودم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بلال را فرا خواند و فرمود: هر چه عبد الله بن زید به تو گفت در اذان بگو. بلال نیز به همان شکل اذان گفت...»[2] به عبارت دیگر یعنی نعوذ بالله رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صلاحیت دریافت وحی را نداشته، ولی یکی از صحابه که عمر بن خطّاب باشد چنین صلاحیتی را داشته است.
- بیداری عمر بن خطّاب منبع تشریع اذان؛ همانگونه که اشاره شد در گام بعدی دیگر سخن از خواب و یا چیزی بین خواب و بیداری نیست، بلکه هر چه هست در بیداری است و باز هم نه برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بلکه اینجا نیز طبق معمول عمر بن خطّاب است که به فریاد اسلام میرسد و مسلمانان را از سردرگمی و حیرت در میآورد؛ در این زمینه بخاری و مسلم در کتاب خود آوردهاند: «هنگامی که مسلمانان به مدینه آمده و در آنجا مستقر شدند، برای جمع شدن به نماز جماعت راهی نبود تا این که روزی در این باره با یکدیگر به مشورت پرداخته و به توافق رسیدند که با ندای عمومی، مردم را برای نماز جماعت حاضر سازند. برخی گفتند: ناقوسی مثل ناقوس نصاری بسازیم و آن را به صدا در آوریم؛ برخی دیگر گفتند: از شیپوری همچون شیپور یهود که از شاخ حیوان ساخته شده استفاده کرده و در آن بدمیم، تا این که عمر بن خطّاب گفت: آیا نمیخواهید کسی را برای خبر ساختن مردم از نماز انتخاب کنید؟ از این رو رسول خدا دستور داد تا بلال مردم را برای نماز خبر کند.»[3]
حال، اگر شیعه چنین عباراتی را درباره امیرمؤمنان (علیه السّلام) در کتابهای خود نقل میکرد، آسمان و زمین را به یکدیگر میدوختند که شیعیان، غالی و افراطی هستند و درباره علی (کرّم الله وجهه) کلمات شرک آمیز نقل میکنند و معتقد به نبوت وی هستند، چرا که میگویند جبرئیل اشتباه کرده و به جای آن که به علی کرّم الله وجهه نازل شود به پیامبر صلّی الله علیه و سلّم نازل شده و ...، اما همین سخنان و بسیار بالاتر از آن که جعلی بودن آن، جای شک و تردید نیست درباره عمر بن خطّاب اشکالی ندارد...؟
پینوشت:
[1]. سنن الدارمی، دارمی، بیروت، تحقیق: فواز أحمد زمرلی، ج 1، ص 286.
[2]. سنن أبی داود، أبو داود سجستانی، دار الفکر، ج 1، ص 134.
[3]. صحیح البخاری، دار إبن کثیر، بیروت، ج 1، ص 219.
افزودن نظر جدید