دلالت بر حدیث منزلت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حدیث منزلت دربرگیرندهی محتوایی است که امامت، خلافت و جانشینی امام علی (علیه السلام) نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دربردارد و موقعیت بینظیر امیرالمومنین (علیه السلام) را برای همیشه تاریخ ثابت میکند.[1]
قبل از ورود به بحث و بیان مطالب ارزشمند در خصوص این حدیث گرانبها، خوب است به یک نکته ظریف در مورد شارحان و کاتبان مشهور در احادیث اشارهای داشته باشیم. وظیفه حدیث نویسان و کسانی که به جمع آوری و کتابنویسی در باب احادیث فعالیت میکنند این است که با کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به صورت گزینشی برخورد نکنند و هر چه از ایشان در مورد اشخاص و یا موضوعات بیان شد را بدون کم و کاست بیان نمایند تا جامعه بتواند مسیر درست را تشخیص دهد و کار علمی پدید آورنده نیز قابل ارج و احترام نهادن باشد. سخن در این است که بخاری و مسلم در بعضی موارد مهم مانند «واقعه غدیر» همانند کسی که چشم خود را بسته باشد، یا اصلا به آن واقعهی عظیم تاریخی اشاره نکردند و یا با گذری کوتاه و اجمالی، به سادگی از آن گذر گذشتند که بروز این رفتار از ایشان جای بسی تأمل دارد و میتوان نکات زیادی را از آن برداشت نمود. امّا همین اشخاص در مورد حدیث منزلت خوشبختانه نتوانستند واقعیت را کتمان نمایند و میتوان گفت که ایشان مجبور شدند علیرغم میل باطنی، آن را در کتب خود به صورت مفصل بیاورند.
مطلب خود را از اینجا آغاز میکنیم که بزرگترین علمای اهلسنّت و مورد قبول وهابیت در باره «حدیث منزلت» گفتهاند: «حدیث «منزلت» از محکمترین و صحیحترین روایات است».[2] شاید بپرسید اگر ایشان معتقد به این حدیث هستند پس چرا «امامت» و «وصایت» و ... را منکر شدهاند؟ در جواب باید دانسته شود که ایشان این حدیث را مقطعی و برای برههای خاص که مربوط به «جنگ تبوک» است میدانند و شمول آن را به صورت کلی قبول ندارند.
ما در این مقاله بر آنیم تا در ابتدا موارد مشابهت آنچه برای حضرت هارون (علیه السلام) نسبت به حضرت موسی (علیه السلام) در حدیث «منزلت» اتفاق افتاد را بیان نماییم، و سپس نتیجه را بیان کنیم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، نسبت به امیر المومنین (علیه السلام) فرمودند: «أنت منی به منزله هارون من موسی إلا أنّه لا نبّی بعدی»؛ بر اساس آیات قرآن جایگاه «هارون» نسبت به «موسی» در جهات مختلف بوده است: اول در نبوّت؛ « وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيًّا [مریم/53] و از رحمت خود برادرش هارون را به او بخشیدیم»؛ این مورد، تنها موردی است که در باره امیرالمومنین (علیه السلام) استثناء شده است و همگان قبول دارند که بعد از پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبر دیگری نخواهد آمد.
دوم: قرابت و اُخوّت؛ از جمله موارد تشبیه در حدیث منزلت، شباهت میان حضرت هارون و حضرت موسی (علیه السلام) و رابطه خویشاوندی میان ایشان است. به این معنی که همانطوری که خداوند از میان قوم بنیاسرائیل، خلیفه و جانشین حضرت موسی (علیه السلام) را برادر او انتخاب کرد و در مورد پیامبر آخر الزمان نیز برادر و پسر عموی ایشان را برگزید: « وَتَجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي».
سوم: «وزارت و وصایت»؛ شایستهترین مقام و منزلت و صریحترین آن برای حضرت هارون (علیه السلام) نسبت به حضرت موسی (علیه السلام) «مقام وزارت» و « وصایت» است. شایان ذکر است که وزیر در واقع امیر و رئیس را در انجام امورات یاری رسانده و وی را در انجام مسئولیت خود کمک مینماید؛ حضرت موسی (علیه السلام) این مقام را برای برادرش حضرت هارون (علیه السلام) از خداند طلب نمود. « وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي [طه/29] و وزیری از خاندانم برای من قرار ده ...» که خداوند نیز به حضرت موسی (علیه السلام) پاسخ مثبت داده و برادرش را به این مقام نائل فرمود: «وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي .هَارُونَ أَخِي [طه/29 و 30] و خداوند نیز این مقام را به او عنایت فرمود.».
چهارم: خلافت و جانشینی؛ و این همان مطلبی است که شیعه در «حدیث منزلت» به آن استناد میکند. یعنی همانطور که خداوند آن مقام را برای حضرت هارون (علیه السلام) نسبت به حضرت موسی (علیه السلام) قرار داد، برای امیر مومنان علی (علیه السلام) نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز عطا فرمود. خداوند در قرآن فرموده است: «وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا [فرقان/35]و یقیناً به موسی کتاب دادیم و به همراه او، برادرش هارون را وزیر او گماشتیم». این وجه تشابه از این جهت نیز جالب است که به همان بیانی که در قرآن کریم، ظلم به حضرت هارون (علیه السلام) بیان شده است، امیرمومنان نیز سالها توسط قوم خویش مورد ظلم قرار گرفت: «به خدا سوگند از زمان قبض روح گردیدن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تا کنون از حقم محروم مانده و مورد ظلم و ستم قرار گرفتهام».[3]
پینوشت:
[1]. صحیح البخاری، دار ابن کثیر، بیروت1407، ج4، ص1602 و مسلم النیشابوری (261ه)، صحیح المسلم، تحقیق: محمد فواد، ج4، ص1870، ح2404
[2]. ابن عبد البر، الاستیعاب، تحقیق: علی محمد البجاوی، دار الجلیل، بیروت1412، ج3، ص1097
[3]. نهج البلاغه، خطبه 6.
افزودن نظر جدید