آیا نام امیرالمؤمنین در قرآن نیامده ؟

  • 1394/01/31 - 19:48
یکی دیگر از حکمت‌های قرآن کریم در عدم تصریح به نام امیرمؤمنان (علیه السّلام) و دیگر ائمه (علیهم السّلام) سابقه‌ای است که از مخالفان و سرکشان در برابر آیات قرآن کریم دیده شد که در جلد نخست از همین کتاب به برخی مخالفت‌های صحابه در برابر آیات قرآن کریم و اوامر پیامبر (صلی الله علیه آله و سلم) پیش از غدیر و پس از آن اشاره شد و با وجود چنین مخالفت‌هایی آیا اگر...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی که پیروان وهابیت در مبحث امامت به شیعه وارد می‌کنند این می‌باشد که اگر علی (علیه السّلام) امام است چرا نام او به صراحت در قرآن نیامده؛ یا آیه‌ای که به امامت آن حضرت تصریح کرده باشد در آن نیست؟

پاسخ:

- قرآن، کتاب کلیات؛ قرآن کریم، کتاب بیان کلیات و اصول عمومی است، نه بیان مصادیق و جزئیات؛ همچون کتاب قانون اساسی که بنا نیست در آن تمام قوانین حقوقی، جزائی، اقتصادی و... یک کشور در آن بیاید. در این کتاب مقدس، برای معرفی افراد و اشخاص از روش‌های گوناگونی بهره گرفته شده: گاهی معرفی با نام؛ قرآن کریم، گاهی و بر اساس اقتضای شرایط به برخی نام‌ها اشاره نموده؛ همچون: «وَ مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ [صف/6] و بشارت دهنده به رسولی که پس از من می‌آید و نام او «احمد» است!» گاهی معرفی با عدد؛ گاهی شرایط ایجاب می‌کند افرادی را با عدد معرفی کند، چنان که در آیه زیر با وجود آن که بحث معرفی جانشینان پیامبر بنی‌اسرائیل است می‌فرماید: «بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً [مائده/12] از بنی‌اسرائیل 12 نقیب [سرپرست] برانگیختم». آیا این‌جا هم می‌توان اشکال کرد چرا نام این دوازده جانشین در قرآن کریم به صراحت نیامده؟ گاهی معرفی با صفت و صیغه جمع؛ و نیز گاهی و بر اساس شرایط، به اوصاف اشخاص مورد نظر، اشاره می‌شود و یا با صیغه جمع از او یاد می‌کند؛ چنان که خداوند سبحان، پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در کتاب‌های تورات و انجیل، با صفاتی معرفی فرموده است: «الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‏ كانَتْ عَلَيْهِمْ [اعراف/157] همان‌ها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی می‌کنند پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می‌یابند آن‌ها را به معروف دستور می‌دهد و از منکر باز می‌دارد اشیاء پاکیزه را برای آنها حلال می‌شمرد، ناپاکی‌ها را تحریم می‌کند و بارهای سنگین و زنجیر‌هایی که بر آنها بود را از آن‌ها بر می‌دارد.» و یا امیرمؤمنان (علیه السّلام) را در آیه 55 سوره مائده که بارها پیرامون آن سخن گفته‌ایم با صفت و صیغه جمع از او یاد می‌فرماید؛ چنان‌چه، فخر رازی، بزرگترین مفسّر اهل‌سنت به این روش قرآنی چنین اشاره می‌کند: چرا جایز نباشد مراد از آیه «والَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ [مائده/55] همان‌ها که نماز را برپا می‌دارند و در حال رکوع، زکات می‌دهند» علی (علیه السّلام) نباشد؟ در حالی که خداوند گاهی برای احترام و تعظیم از شخص خاص، او را با لفظ جمع و صفت تجلیل می‌کند.[1] آلوسی وهابی نیز در تفسیر خود می‌گوید: «گاهی خداوند فرد را به منزله گروه می‌آورد تا از فاعل فعل، تجلیل نماید و بدین سبب کار او را به عنوان الگوی دیگران معرفی نماید.»[2] اضافه این که معرفی با صفت و یا صیغه جمع و اراده شخص خاص، می‌تواند مفیدتر و با تأثیر بیشتری نسبت به معرفی با اسم باشد، به همین رو بر خلاف انتظار معمول، علمای لغت و علم بلاغت گفته‌اند: نه تنها تصریح به نام، بهترین راه برای معرفی نیست، بلکه در بسیاری موارد، این کار از کمترین درجه اعتبار برخوردار است؛ به عنوان نمونه اگر نام امیرمؤمنان (علیه السّلام) در قرآن تصریح می‌شد این شبهه مطرح می‌شد که منظور از این «علی» کیست؟ و از کجا معلوم مراد از این «علی»، همان علی بن ابی طالب باشد؟ در حالی که اگر با صفات معرفی گردد چنین احتمالی برطرف می‌گردد. این در حالی است که شبیه همین شبهه‌افکنی درباره نام برخی دیگر از انبیاء الهی همچون حضرت یوسف، حضرت موسی، حضرت یعقوب (علیهم السّلام) و یا مراد از آل عمران و یا فرعون که در قرآن کریم آمده مطرح شده که به یک مورد بسنده می‌کنیم. مراد از یوسف در قرآن کریم کیست؟ اگر تصریح به نام، می‌توانست نزاع را خاتمه بخشد درباره نام حضرت یوسف (علیه السّلام) اختلاف نمی‌شد، چنان که در این باره زمخشری گوید: «برخی گفته‌اند مراد از یوسف در آیه «وَ لَقَدْ جاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّناتِ» حضرت یوسف بن یعقوب (علیهما السّلام) و برخی دیگر گفته‌اند: منظور یوسف بن ابراهیم بن یعقوب است که مدّت 20 سال نبوّت در میان آنان بود.»[3]

- معرفی به نام، برطرف کننده اختلاف نیست؛ با توجه به اینکه «علی» تنها نام حضرت امیرمؤمنان (علیه السّلام) نبود، همان‌گونه که «ابوطالب» نیز تنها کنیه‌ی پدر بزرگوار آن حضرت نبود و افراد فراوانی با همین نام‌ها و کنیه‌ها در میان عرب بودند، بنابراین اگر نام آن حضرت صریحا هم در قرآن می‌آمد، باز هم بهانه‌جویان، نام «علی» را بر شخص دیگری تطبیق کرده و آن را نمی‌پذیرفتند. قرآن کریم، ماجرای بهانه‌جویی بهانه‌گیران را در چند جای قرآن کریم بیان داشقاته که با وجود تصریح به برخی مطالب، امّا باز هم بهانه‌گیران، حیق را نپذیرفته و همچنان بر طبل اختلاف کوفته‌اند تا جایی که از این موضوع در فرهنگ عامّه مردم به بهانه‌های بنی‌اسرائیلی یاد می‌شود. از باب نمونه به یک مورد اشاره می‌کنیم: «بنی‌اسرائیل، از پیامبر خود خواستند تا از سوی خداوند فرمانروایی برای آنان تعیین کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند؛ پیامبر آنان نیز به امر الهی فرمانروایی به نام «طالوت» برای آنان معرفی کرد.» اما آیا بهانه‌جویان زیر بار رفتند؟ پاسخ این پرسش را از قرآن کریم بشنویم که بهانه‌جویان بنی‌اسرائیلی به جای پذیرش فرمان خداوند، به چه بهانه‌هایی رو آوردند: «أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ [بقره/247] از کجا «طالوت» می‌تواند فرمانروای ما باشد، در حالی که ما به فرمانروایی شایسته‌تریم و او توانمندی مالی ندارد؟.» دقیقا شبیه همان بهانه‌جویی‌هایی که از سوی اصحاب سقیفه مطرح شد و گفتند علی (علیه السّلام) جوان است و شوخ طبع. و یا با وجود تمام معجزاتی که حضرت موسی (علیه السّلام) برای قوم خود آورد تا به او ایمان بیاورند، امّا آنان گفتند: «يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً [بقره/55] ای موسی! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر این که خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم!» چه تضمینی برای بهانه‌جویان وجود داشت که با تصریح به نام امیرمؤمنان (علیه السّلام) در قرآن کریم، زیر بار روند؟

- نمونه‌هایی از مخالفت با آیات صریح؛ یکی دیگر از حکمت‌های قرآن کریم در عدم تصریح به نام امیرمؤمنان (علیه السّلام) و دیگر ائمه (علیهم السّلام) سابقه‌ای است که از مخالفان و سرکشان در برابر آیات قرآن کریم دیده شد که در جلد نخست از همین کتاب به برخی مخالفت‌های صحابه در برابر آیات قرآن کریم و اوامر پیامبر (صلی الله علیه آله و سلم) پیش از غدیر و پس از آن اشاره شد و با وجود چنین مخالفت‌هایی آیا اگر نام حضرت علی (علیه السّلام) به صراحت در قرآن نیز می‌آمد، این گروه از صحابه می‌پذیرفتند؟

پی‌نوشت:

[1]. التفسیر الکبیر، شافعی، دار الکتب العلمیه، بیروت، ج 24، ص 23.
[2]. روح المعانی للآلوسی، آلوسی بغدادی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 6، ص 167.
[3]. الکشاف، زمخشری، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 4، ص 170.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.