خلق و خوی خلیفه دوم در منابع اهل سنت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ لغتدانان و علمای علم اخلاق، بيان کردهاند که خُلق عبارت است از ملکه و هيئت خاصی که در نفس انسان رسوخ دارد و مبدأ صدور رفتارهايی(خیر و شر) است که بدون تفکر و تأمل و به آسانی از او صادر میشود.[1] پس خلق و خوی هر شخص امر واحدی است که در طول زمان به ندرت تغییری میکند و معمولا شخص را به واسطه همان خلق و خوی میشناسند. در مورد خلق و خوی خلیفه دوم در منابع اصیل اهل سنت مطالبی آمدهاست؛ نميرى در تاريخ المدينه و طبرى در تاريخش مىنويسند: «حدثني يونس قال أخبرنا ابن وهب قال أخبرنا يونس بن يزيد عن ابن شهاب قال حدثنی سعيد بن المسيب قال لما توفى أبو بكر رحمه الله أقامت عليه عائشة النوح فأقبل عمر بن الخطاب حتى قام ببابها فنهاهن عن البكاء على أبىبكر فأبين أن ينتهين فقال عمر لهشام بن الوليد ادخل فأخرج إلى ابنة أبى قحافة أخت أبى بكر فقالت عائشة لهشام حين سمعت ذلك من عمر إنی أحرج عليك بيتی فقال عمر لهشام ادخل فقد أذنت لك فدخل هشام فأخرج أم فروة أخت أبىبكر إلى عمر فعلاها الدرة فضربها ضربات فتفرق النوح حين سمعوا ذلك.[2] از سعيد بن مسيب نقل شدهاست كه گفت: ابوبكر از دنيا رفت، عایشه به عزادارى و گريه پرداخت، عمر به خانه عایشه آمد و زنان را از گريه و عزادارى نهى كرد؛ ولى زنها گوش نكردند، عمر به هشام بن وليد دستور داد تا وارد خانه شود و خواهر ابوبكر را بيرون بياورد. عایشه هنگامى كه سخن عمر را شنيد به هشام گفت: من بر خانهام از تو سزاوارترم، عمر به هشام گفت: به تو اجازه مىدهم داخل خانه شوی، هشام داخل خانه شد و امّفروه خواهر ابوبكر را بيرون آورد و نزد عمر برد، عمر تازيانه را به حركت در آورد و ضرباتى چند بر پيكرش نواخت، زنان هنگامى كه اين خبر را شنيدند، متفرق شدند.»
تصحيح سند روايت؛ ابن حجر در باره سعید بن مسیب مىگويد: «او يكى از فقيهان بزرگ و از طبقه دوم است، علما اتفاق كردهاند كه اخبار مرسل او صحيحترين است، ابن مدينى گفتهاست: از تابعانى است كه در وسعت علم و دانش از او بهتر نديدم.»[3] ابن وهب (عبد الله بن وهب) از راويان بخارى مسلم و بقيه صحاح سته است. ابن حجر در باره او مىگويد: «عبد الله بن وهب بن مسلم القرشي فقيه موثق و حافظ عابد است.»[4] يونس (يونس بن عبد الأعلی بن ميسرة) ذهبى درباره او مىنويسد: «يونس بن عبد الأعلى أبو موسى صدفي، یکی از بزرگان محدث و ثقه است.»[5] چگونه عمر بن خطاب به خود اجازه مىدهد كه به زور وارد خانه رسول خدا شود و زنان مسلمان را كتك بزند؟ با اين كه خداوند مىفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُم... [احزاب/53] اى افرادى كه ايمان آوردهايد! در خانههاى پيامبر داخل نشويد؛ مگر به شما اجازه داده شود.»
نکته قابل تأمل در این روایت اینجاست؛ اهل سنت همواره منکر وقوع این واقعه هستند که خلیفه دوم پس از وفات پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) به خانه دخت گرامی آن حضرت یورش برده و ایشان را مورد آزار و اذیت قرار دادهاند! آيا كسى كه از همسر رسول خدا حيا نمىكند و به زور وارد خانه او مىشود، مىتوان انتظار داشت كه در زمان حمله به خانه دختر رسول خدا، خجالت بكشد و به زور وارد نشود؟ آیا کسی که در یک موضع با خلق و خوی تند وارد عمل میشود و حریم میشکند نمیتواند در موضع مشابه دیگری همان رفتار را از خود نشان دهد؟ مخصوصاً این که در بین علما اهل سنت موسوم است که تازیانه عمر از شمشیر حجاج ترسناکتر بود؟ «قال الشعبی كانت درة عمر أهيب من سيف الحجاج.[6] شعبی گفت: شلاق عمر از شمشیر حجاج ترسناکتر بود.» به هر حال توجیه واقعه تأسفبار هجوم به خانه اهلبیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) توسط اهل سنت با ارائه ادلهی ساختگی گوناگون و سعی در کتمان وقوع آن و پوشیده داشتن آن حتی بر پیروان خود، گواه این مطلب است که این حقیقت از اهم حقایقی است که میتواند میزانی باشد تا حق و باطل را از هم جدا کرده و صراط المستقیم را بنمایاند.
پینوشت:
[1]. مفردات الفاظ القرآن٬ راغب اصفهانی، ذیل واژه «خلق»
[2]. النميري البصري، تاريخ المدينة المنورة، تحقيق علي محمد دندل ،ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1417هـ، 1996م، ج 1، ص 358/ طبری، تاريخ الطبری، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، ج 2، ص 350
[3]. تقريب التهذيب، ابن حجر عسقلانی، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد، سوريه، الطبعة: الأولى، 1406ق، 1986م. ج 1، ص 241، رقم 2396.
[4].تقريب التهذيب، ابن حجر، ج 1، ص 328، رقم: 3694.
[5]. الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة، الذهبي، موقع أم الكتاب، ج 2 ص 403، رقم 6471.
[6]. الإعجاز والإيجاز، أبو منصور الثعالبي، ناشر: دار الغصون، بيروت، لبنان، 1405هـ، 1985م ، الطبعة الثالثة، ج 1، ص 37/ ثمار القلوب في المضاف و المنسوب، أبي منصور الثعالبي، دار المعارف، القاهرة، ج 1، ص 85/ وفيات الأعيان و انباء أبناء الزمان، ابن خلكان، دار الثقافة، لبنان، تحقيق: احسان عباس، ج 3، ص 14/ نظام الحكومة النبوية المسمى التراتيب الإدراية، الشيخ عبد الحي الكتانی، دار الكتاب العربی، بيروت، ج 2، ص 376
دیدگاهها
babak
1394/01/26 - 19:48
لینک ثابت
شاید خشن بودن عمر یک فضیلت
افزودن نظر جدید