طعن بر امیرالمؤمنین یا طعن بر رسول خدا ؟!
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ درباره صحت روایاتی که بخاری در مورد خواستگاری امیرالمؤمنین از دختر ابوجهل مطرح میکند باید گفت که علاوه بر اشکالات زیادی که از نظر سند و دلالت متوجه آنان است، متضمن امری چون خواستگاری از دشمن است که در سیره عقلا نمیگنجد و همه اینها در جای خود مورد بررسی قرار گرفته است. به همه اینها باید انگیزه جاعل این روایت را هم افزود؛ بهراستی در پشت طعنی که بر علی (علیه السلام) در این روایت وارد شده است چه انگیزهای نهفته است؟ آیا این روایت در صدد القاء مطلبی فراتر از زیر سؤال بردن علی نبودهاست، به یکی از این روایتها توجه کنید: «مسور بن مخرمه گفت: شنیدم رسول بر فراز منبر میفرمود: فرزندان هشام بن مغیره اجازه گرفتند تا دخترشان را به همسری علی درآورند، اجازه ندادم، اجازه ندادم، اجازه ندادم، مگر آنکه علی به خواهد دخترم را طلاق دهد و با دختر آنان ازدواج کند. فاطمه پاره تن من است، هرچیز او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است، هرچیز او را اذیت کند، مرا اذیت کرده است.»[1] پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر فراز منبر سه بار میگوید:«اجازه ندادم مگر آنکه علی دختر مرا طلاق دهد»! آیا این افسانه بیش از آن که تنقیص مقام امیر مؤمنان (علیه السلام) باشد، تنقیص مقام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیست؛ ازدواج مجدد برای تمام مردان مسلمان با شرایطی خاص، جایز است و آنها میتوانند همزمان تا چهار همسر دائم داشته باشند؛ اما طبق این افسانه، رسول خدا با آن خوی و منشی که خداوند آن را «خُلُق عظیم» میداند، با عصبانیت تمام به طوری که ردایش به زمین کشیده میشود، وارد مسجد شده و با عصبانیت و تندی چنین میگوید: «اگر علی میخواهد دختر ابوجهل را بگیرد، باید دختر مرا طلاق دهد»! مگر طبق این افسانه علی چه خلاف شرعی مرتکب شده است که باید مورد طعن قرار گیرد؟ به فرض صحت روایت، از دختری خواستگاری کرده و بعد که فهمیده این عمل مورد رضایت خدا و پیامبرش نیست منصرف شده است! در این روایت دروغین بیش از آنکه علی (علیه السلام) مورد طعن قرار بگیرد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مورد طعن قرار گرفته است؛ آیا پیامبری که خلق عظیم دارد و رحمت للعالمین است و غیر از وحی نمیگوید و عمل نمیکند، خود گفتار وحی را در مورد جواز تعدد زوجات فراموش کرده است و بر دیگری اعتراض میکند که چرا برای دخترش میخواهد هوو بیاورد؟! پناه بر خدا از این اکاذیب شاخدار!
طبق آن چه بخاری گفته است، رسول خدا قسم یاد میکند که دختر رسول خدا با دختر دشمن خدا در یک خانه جمع نمیشود: «وَ اللَّهِ لاَ تَجْتَمِعُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و سلم) وَ بِنْتُ عَدُوِّ اللَّهِ أَبَدًا. [2] به خدا سوگند دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا در یک جا جمع نمیشوند.» اکنون میگوییم: طبق اعتقاد اهل سنت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دختر خود، زینب را به همسری مردی مشرک درآورد و بین دختر خود و یک مشرک جمع نمود؛ در حالی که طبق این افسانه، از جمع بین دخترش و کسی که خود مسلمان بوده و تنها پدرش مشرک بوده، منع نمودهاست! آیا چنین ادعایی مقبول است؟ به عبارت دیگر هنگامی که جمع بین دختر پیامبر و خود عدوالله جایز است، آیا جمع بین دختر پیامبر و دختر عدوالله که به ظاهر اسلام نیز آورده است، جایز نیست؟ چنانچه در همین روایات نیز بخاری ماجرای ازدواج عاص بن ربیع با دختر پیامبر را بیان میکند: «ابوالعاص بن ریبع را به دامادی پذیرفتم چون صادق و راستگو بود،»[3] جالب این است که شوهر زینب، در جنگهای مشرکین علیه مسلمانان حضور فعال داشت و حتی دو بار توسط مسلمانان اسیر شد و تا صلح حدیبیه نیز بر شرک خود باقی بود و اسلام نیاورده بود.
رسول خدا از ناسزا گفتن به ابوجهل منع کرده است: بدون تردید «دشمن خدا» گفتن به پدر کسی که حکم مسلمان بر او جاری میشود، فحش و سب محسوب میشود و خود رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مسلمانان را از چنین عملی منع نموده است، و به همین جهت است که میبینیم هنگامی که عکرمه پسر ابوجهل به سمت مسلمانان میآمد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مسلمانان را از این که به ابوجهل، ناسزا بگویند، منع کرد؛ زیرا که سبب آزار مسلمان میگردد، همان گونه که حاکم نیشابوری دراین باره مینویسد: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به اصحابش فرمود: عکرمه پسر ابوجهل در حالی که مؤمن و مهاجر است، نزد شما خواهد آمد، پدرش را سبّ و لعن نکنید؛ چون سبّ میت، زنده را آزار میدهد، اگر چه به مرده نمیرسد.»[4] در حالی که طبق روایت بخاری، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از دختر ابوجهل با عنوان «بنت عدو الله» یاد کردهاند. آیا امکان دارد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر خلاف فرمان خودش، عمل نموده و خود از جویریه با تعبیر «دختر دشمن خدا» یاد کند و باعث آزار مسلمانی شود؟! اما بهراستی هدف از جعل این افسانه و توهین به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیرالمومنین (علیه السلام) چه بوده است؟ و در پشت پردهی این اکاذیب چه حقایقی را پنهان کردهاند؟ آیا هدف آنان جز این است که شریک جرمی بتراشند تا دیگر کسی بر خلیفه اول ایراد نگیرد که چرا موجبات غضب فاطمه (سلام الله علیها) و به تبع آن غضب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و خداوند متعال را فراهم آورده است، به این توجیهِ ابن تیمیه در ذیل همین حدیث، توجه کنید: «فان کان هذا وعیدا لاحقاً بفاعله لزم آن یلحق هذا الوعید علی بن ابی طالب و ان لم یکن وعیداً بفاعله کان ابوبکر ابعد عن الوعید من علی. [5] این وعده (غضب پیامبر) اگر قرار باشد به فاعل آن لاحق شود علی اولیتر است به آن وعده از ابوبکر زیرا علی نزدیکتر به فاطمه است.»
ولی اگر ابن تیمیه ملعون کمی فکر میکرد میفهمید؛ حتی اگر این افسانه ساخته شده توسط بدخواهان (مثل او) بر فرض محال درست باشد و علی (علیه السلام) از دختر ابوجهل خواستگاری کردهباشد و دختر پیامبر هم ناراحت شدهباشد و پیامبر هم مانع شدهباشد، باز نمیتواند پوششی باشد بر جنایاتی که در حق دخت پیامبر رحمت صورت گرفته است زیرا که فاطمه الزهراء (سلام الله علیها) دختر نبی رحمت، در حالی از این دنیا رفتند که بر ابوبکر غضب کردهبودند نه بر علی(علیه السلام)! همینطور که بخاری میگوید: «فغضبت فاطمة بنت رسول الله (صلی الله علیه و سلم) فهجرت أبابکر فلم تزل مهاجرته حتی توفیت.. [6] پس فاطمه دختر پیامبر بر ابوبکر غضب کرد و روی گرداند از ابابکر و این ادامه داشت تا اینکه فاطمه وفات کرد..» پس درست بیندیشید!
پینوشت:
[1]. البخاری الجعفی، صحیح البخاری، تحقیق: مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة، بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407، 1987، ج 5، ص 2004، ح 4932، کِتَاب النِّکَاحِ، بَاب ذَبِّ الرَّجُلِ عن ابْنَتِهِ فی الْغَیْرَةِ وَالْإِنْصَافِ،.
[2]. البخاری الجعفی، صحیح البخاری، تحقیق: مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة، بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407، 1987، ج 3، ص 1132، ح 2443
[3]. البخاری الجعفی، صحیح البخاری، تحقیق: مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة، بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 ،1987، ج 3، ص 1364 ح 3523، کتاب فضائل الصحابة، ب 16، باب ذِکْرُ أَصْهَارِ النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم مِنْهُمْ أَبُو الْعَاصِ بْنُ الرَّبِیعِ.
[4]. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة: الأولی، 1411 هـ - 1990 م، ج 3، ص 269/ ابن الجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الأمم، ناشر: دار صادر، بیروت، الطبعة: الأولی، 1358 ش، ج 4، ص 155.
[5]. منهاج السنه، ابن تیمیه، ناشر موسسه قرطبه، چاپ اول، 1406 ق، تحقیق: محمد رشاد سالم، ج 4، ص 252
[6]. صحیح البخاری، بخاری، ۱۴۰۱، ۱۹۸۱ م، ناشر: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، إستانبول، ج ۳، ص ۱۱۲۶، ح ۲۹۲۶
دیدگاهها
babak
1393/12/24 - 08:13
لینک ثابت
حدیث جعلی همینه دیگه ظاهرش
افزودن نظر جدید