روایت بخاری، مخالف نص قرآن کریم !

  • 1393/12/15 - 13:18
اهل سنت ناچارند كه يا بپذيرند كه قضيه خواستگارى از دختر ابوجهل از اصل دروغ بوده چون مخالف نص قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و يا بپذيرند كه دختران پيامبر، همسر عثمان، نبوده‌اند و يا بپذيرند كه عثمان عملى حرام انجام داده و در حقيقت عقد دختران پيامبر براى عثمان حرام و ازدواج عثمان با آن‌ها باطل بوده‌است. انتخاب با شما برادران اهل سنت است، کدام حقیقت است؟...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مهم‌ترين منبع براى سنجش درستى یا نادرستى يك حديث، عرضه آن به قرآن كريم است، همان‌گونه كه شيعه و سنى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل نموده‌اند كه فرمود: « آنچه از سخنان من به شما رسيد و موافق قرآن بود از من است، و آنچه مخالف قرآن است، از من نيست».[1] عبد الرحمن سيوطى در الدر المنثور و شوكانى در فتح القدير مى‌نويسند: «أخرج ابن أبي حاتم عن ابن عباس قال: ما خالف القرآن فهو من خطوات الشيطان.[2] ابن عباس گفت: آنچه مخالف قرآن است،‌ از القاء‌هاى شيطان است.»

طبق روایتی جعلی که بخاری در چند مورد، از مسور بن مخرمه نقل کرده است؛ حضرت علی(علیه السلام) از دختر ابوجهل خواستگاری کرده‌است و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) او را از ازدواج مجدد به خاطر دخترش نهی کرده‌است، روایت بخاری اینگونه می‌گوید: «مسور گفت: علی به خواستگارى دختر ابوجهل رفت، فاطمه شنيد، نزد پدر آمد و عرض كرد: «اطرافيانت گمان مى‌كنند براى دخترانت ناراحت و خشمگين نمى‌شوی، علی قصد ازدواج با دختر ابوجهل را دارد». رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «همانا بدانيد، فاطمه پاره تن من است، دوست ندارم چيزى ناراحتش كند، به خدا سوگند! دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا در يكجا جمع نمى‌شوند. پس از اين بود كه علی از خواستگارى دختر ابوجهل منصرف شد.»[3] افزون بر مشكلات جدى که از ناحیه راوی روایت وجود دارد، هنگامى كه اين حديث را براى سنجش ميزان صحت آن به قرآن عرضه مى‌نمابيم، در همان ابتدا به روشني، عدم سازگارى آن را با قرآن،‌ درمى‌يابيم؛ زيرا قرآن با صراحت تمام از حليت و جواز تعدد زوجات و اين كه مردان مى‌توانند با شرائطی، بيش از يك همسر اختيار نمايند، سخن گفته‌است آنجا كه مى‌فرمايد:‌ «فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباع‏ [النساء/3] هر چه از زنان كه دوست داريد، دو دو، سه سه، چهار چهار، به همسری گيريد.» و اين كه مى‌بينيم رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) خود بر اين امر اقدام نموده‌است نيز در حقيقت ترجمان عملى اين حكم خداست؛ در حالى كه مفهوم حديث مسور بن مخرمه اين است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) همسر گزينى و ازدواج مجدد را براى دامادش علی (عليه السلام) حرام اعلام مى‌كند. آيا رسول خدا، مى‌تواند چيزى را كه خداوند حلال كرده‌است، حرام كند؟

ابن حجر عسقلاني، كه متوجه تناقض روايت خواستگارى با آيات قرآن شده‌است، توجيه شگفت‌آور و غريبى كرده‌است: «آن چه براى من ثابت شده، اين است كه بعيد نيست كه اين حكم از ويژگی‌هاى پيامبر باشد كه كسى براى دخترانش هوو نياورد.»![4] آیا آیه یا روایتی در این‌باره وجود دارد که دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله) را از این حکم مستثنی کند؟ آيا ممكن است كه فاطمه زهرا و امير مؤمنان (عليهما السلام) از حكمى كه به آن‌ها اختصاص داشته است، بى‌خبر باشند؟ همان كسانى كه در تمام دوران زندگی، لحظه به لحظه با آن حضرت بوده‌اند و سايه به سايه آن حضرت حركت كرده‌اند! یا اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دختر خود را از حکم آیه قرآن مستثنی ساخته است؟ آیا این حدیث پیش از آنکه طعن به علی (علیه السلام) باشد، توهین به نبی رحمت نیست، همان نبی که قرآن کریم در موردش می‌گوید: «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی.[نجم/4] و پیامبر از روی هوی و هوس سخن نمی‌گوید هرچه می‌گوید جز وحی نیست.»   

در روايت بخارى که در باره خواستگارى اميرمؤمنان (عليه السلام) نقل شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) دليل ناراحتى خود را از خواستگارى اميرمؤمنان(عليه السلام) از دختر ابوجهل، حرمت جمع بين دختر خودش و دختر دشمنان خدا ذكر كرده‌است: «من نمى‌خواهم حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال نمايم؛ ولى سوگند به خدا، دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا هرگز (نزد یک نفر) جمع نمى‌شوند».[2] سازنده اين قصه فراموش كرده‌است كه با ساخت اين افسانه، پيش از تنقيص مقام اميرمؤمنان (علیه السلام)، عثمان بن عفان، خليفه سوم خود را زير سؤال ‌برده‌است؛ زيرا او در زمانى كه با دختران پيامبر (بر فرض پذيرش اين مطلب كه آن‌ها دختران پيامبر بوده‌اند) زندگى مى‌كرده نه يكبار كه چندين بار بين دختران پيامبر و دختران دشمنان خدا جمع كرده‌است. اگر واقعاً جمع بين دختر پيامبر و دختر دشمنان خدا، حرام باشد، چرا عثمان بن عفان چندين بار اين كار حرام را انجام داده‌است؟ آيا اهل سنت به لوازم سخنان خود ملتزم مى‌شوند؟

رملة بنت شيبة، يكى از همسران عثمان است كه در مكه با او ازدواج كرد و از كسانى بود كه همراه عثمان به مدينه مهاجرت كرد. شيبه پدر زن عثمان، از دشمنان پيامبر اسلام است كه در جنگ بدر به هلاكت رسيده است؛ چنانچه ابن حجر در اين باره مى‌نويسد: «رمله، دختر شيبه... پدرش در جنگ بدر كشته شد، در حالى كه كافر بود.»[6] از طرف ديگر رمله، در زمان مهاجرت به مدينه همسر عثمان بوده‌است، همان گونه كه ابن حجر در ادامه مطلب پيشين مى‌نويسد: «ابوعمر متذكر شرح حال او شده و گفته است: او از زنان مهاجرى بود كه با همسرش عثمان بن عفان مهاجرت كرد.»[7] و نيز تا زمان قتل عثمان، همسر او بوده‌است، چنانكه شيبانى در اين باره مى‌نويسد: «و قتل عثمان و عنده رملة بنت شيبة.[9] عثمان به قتل رسيد در حالى كه رمله دختر شيبه همسر او بود.» از سوى ديگر، زمان ازدواج عثمان با رقيه دختر رسول خدا! بی‌درنگ پس از اسلام آوردن عثمان بوده كه در مكه انجام گرفته‌است لذا در زمان مهاجرت به مدينه، رقيه همسر او بوده‌است. چنانكه ابن اثير در اين مورد مى‌نويسد: «زمانى كه عثمان اسلام آورد‌، رسول خدا دخترش رقيه را به همسرى او درآورد، هر دوى آن‌ها به سرزمين حبشه مهاجرت كردند، سپس هنگامى كه از آن‌جا بازگشت، به مدينه مهاجرت كرد.»[9] افزون براين، عثمان با ام‌البنين دختر عيينة و فاطمة دختر وليد بن عبد شمس نيز ازدواج كرده‌است؛ در حالى كه پدر هر دوى آن‌ها نيز در آن زمان از دشمنان خدا بوده‌اند. اگر واقعاً جمع بين دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا، حرام بوده، چرا پيامبر (صلی الله علیه و آله) او را از ارتكاب اين عمل منع ننموده‌است؟

اهل سنت ناچارند كه يا بپذيرند كه قضيه خواستگارى از دختر ابوجهل از اصل دروغ بوده -هر چند بخاری و امثال او نقل کرده‌باشند- چون مخالف نص قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و يا بپذيرند كه دختران پيامبر، همسر عثمان، نبوده‌اند و يا بپذيرند كه عثمان عملى حرام انجام داده و در حقيقت عقد دختران پيامبر براى عثمان حرام و ازدواج عثمان با آن‌ها باطل بوده‌است. انتخاب با شما برادران اهل سنت است، کدام حقیقت است؟

پی‌نوشت:

[1]. أبو يوسف يعقوب بن إبراهيم، الرد على سير الأوزاعي، تحقيق: أبو الوفا الأفغاني، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، ج 1، ص 25 / شافعي، الأم، ناشر: دار المعرفة، بيروت، الطبعة: الثانية، 1393 ه.ق،ج 7، ص 339.
[2]. السيوطي، الدر المنثور، ناشر: دار الفكر، بيروت، 1993م، ج 1، ص 403، ذيل آيه 168 سوره بقره، / الشوكاني، فتح القدير، ناشر: دار الفكر، بيروت،  ج 1، ص 168.
[3]. البخاري الجعفي، صحيح البخاري، تحقيق: مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة، بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 ه.ق، 1987م، ج 3، ص 1364 ح 3523.
[4]. العسقلاني الشافعي، فتح الباري شرح صحيح البخاري، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة، بيروت، ج 9، ص 329.
[5]. البخاري الجعفي، صحيح البخاري، همان.
[6]. ابن حجر العسقلاني، الإصابة في تمييز الصحابة، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل، بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 ه.ق، 1992م، ج 7، ص 654، 11186.
[7]. ابن حجر العسقلاني، الإصابة في تمييز الصحابة، همان.
[8]. الكامل في التاريخ، شيباني، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1415 ه.ق، تحقيق: عبد الله القاضي، ج 3، ص 75.
[9]. الجزري، أسد الغابة في معرفة الصحابة، تحقيق عادل أحمد الرفاعي، ناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 ه.ق، 1996 م، ج 3، ص 607

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.