دیوبندیها وهابی نیستند !
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از گرایشهای مهم فکری که پیروان زیادی دارد، مکتب دیوبند است. خاستگاه این مکتب شبه قاره هند میباشد. گروههای افراطی مثل سپاه صحابه و لشکر جهنگوی در پاکستان، خود را به آن منتسب میکنند. در استان سیستان و بلوچستان و جنوب خراسان بیش از 90 درصد اهل سنت پیرو این مکتب هستند. با اینکه بنیانگذاران این مکتب دیدگاههای معتدلی داشته اند اما درطول تاریخ، بعضی گروههای افراطی خود را به این گرایش فکری منتسب نمودهاند تا جایی که برخی از ناآگاهان آن را به وهابیت تشبیه کردهاند درحالیکه میان آموزههای مکتب دیوبند و وهابیت تفاوتهای بسیاری به چشم میخورد.[1] لذا برای روشن شدن این مطلب باید نسبت به این گرایش فکری آشنایی بیشتری کسب کنیم.
این مکتب محصول سه عامل شریعت، طریقت و سیاست است. به عبارتی دیگر شامل آموزههای کلامی، صوفیانه و افکار سیاسی در واکنش به استیلای فرهنگ انگلستان و هندوئیزم بر جامعه اسلامی است. شریعت، ضلع اول مثلث تشکیل دهنده مکتب دیوبندیه است. در این حوزه باید آن را در دو بخش مورد بررسی قرار دهیم:
از نظر فقهی و از نظر کلامی
دیوبند درمیان مذاهب فقهی، پیرو مذهب حنفی است. ما برای شناخت بهتر مکتب دیوبند باید شناخت کافی نسبت به مذهب حنفی پیدا کنیم. جالب است بدانید ابوحنیفه با حدیثگرایی میانه خوبی نداشت تا جایی که به گفته ابن خلدون ابوحنیفه در میان احادیث تنها به صحت هفده روایت اعتقاد داشت.[2] اما بزرگان این مکتب به سمت و سوی حدیثگرایی افراطی کشیده شدهاند. دو شاخصه مهم ابوحنیفه یعنی پرهیز ازحدیثگرایی و عقلگرایی شدید او باعث میشود که بزرگان و پیروان مذاهب دیگر علیه او مواضع تندی بگیرند تا جایی که اهل حدیث تا سرحد فسق و کفر، ابوحنیفه را مورد نکوهش قرار دادهاند.
از مالک بن انس (متوفای 179 ه.ق) پیشوای فقهای مالکیه نقل شده که گفته است: «ابوحنیفه در دین فریبکاری می کند و هرکس در دین فریبکاری کند دین ندارد.»[3] همچنین عبدالله بن احمد بن حنبل از اوزاعی نقل میکند: «در اسلام هیچ مولودی شرورتر از ابوحنیفه متولد نشده است!» در این میان، دشمنی احمد بن حنبل و گفتههای او در مذمت ابوحنیفه زیاد است و شاید بتوان گفت که گوی سبقت را دراین زمینه از سایرین ربوده است.[4]
البته روند تکفیر ابوحنیفه امام فقهی پیروان مکتب دیوبند از سوی اهل حدیث (سلفیها و وهابیت) تا دوران معاصر هم ادامه دارد به طوری که شیخ محمدغزالی از بزرگترین مشایخ معاصر الازهر شهادت میدهد که معروفترین رهبر سلفیه مصر یعنی حامدالفقی در حضور او و چندین شخص دیگر، ابوحنیفه را کافر خطاب کرده است.[5] این اوصاف میتواند، عامل مهمی برای ذکر این مطلب باشد که مکتب دیوبند را نمیتوان به وهابیت حدیثگرا و عقلستیز تشبیه کرد همانطور که در زمانه کنونی عدهای سعی در اثبات این مطلب دارند. از نظر کلامی مکتب دیوبند، پیرو مکتب کلامی ابوالحسن اشعری و ابومنصور ماتریدی هستند. خلیل احمد سهارانپوری از علمای بزرگ دیوبند میگوید: «در اصول و عقاید پیرو امام ابوالحسن اشعری و امام ابو منصور ماتریدی رضیالله عنهما میباشیم.»[6] یافته های تاریخی نشان میدهد که مکتب اشعری و ماتریدی توانستند اندیشههای افراط گرایانه اهل حدیث و سلفیها را به حد اعتدال برگرداند.[7]
بار دیگر این پرسش را میتوان مطرح نمود که چرا عدهای سعی دارند مکتب دیوبند راکه متأثر از فقه ابوحنیفه و مکاتب اشعری و ماتریدی میباشد و شالوده ساختاری همه آنها عقلگرایی و اعتدال است را به سمت اندیشه های سلفی، چه در حوزه روش و چه در حوزه محتوا بکشانند و چهره خشنی از این مکتب در شبهقاره هند و پاکستان ترسیم نمایند. علل چنین رویکردی را میتوان در سه محور خلاصه کرد:
1. به دلیل فقر فرهنگی و علمی در شبهقاره، همواره مردم این منطقه تحت تأثیر عقاید و آداب و رسوم هندوها و سیکها قرار میگرفتند و علمای دیوبند، برای مقابله با این انحرافات خود گرفتار انحراف دیگری شدهاند.
2. پس از حذف دشمن مشترکی ماننند انگلستان و هندوئیزم و استقلال پاکستان، مکتب دیوبند خود را در رویارویی مستقیم با شیعه یعنی بریلویها و مودویها دید، بنابراین برای مقابله با این جریانات به سمت افراط گرایی و خشونت کشیده شد.
3. عامل بسیار مهم دیگر نقشههای شوم عربستان سعودی در این مناطق است. عربستان سعودی با کمکهای مالی بسیار به گروههای افراطی و تندرو مانند سپاه صحابه، لشکر جهنگوی و از طرفی گسترش شبهات در میان جامعه پاکستان، بذر اختلاف را در میان مسلمانان این منطقه میگستراند و متأسفانه گروههای ارهابی و تندرو نیز آلت دست وهابیان عربستان شدهاند.
شواهد و مستندات بسیاری در دست است که نشان میدهند مکتب دیوبند و علمای آن در بسیاری از عقاید با وهابیون در تضاد هستند که به مواردی از موضعگیری علمای دیوبندی نسبت به آنان اشارهای گذرا میکنیم:
در کتاب المهند علی المفند نوشته عالم برجسته دیوبند، خلیل احمد سهارانپوری در طی سؤالی که از طرف علمای مذاهب اربعه حرمین شریفین از وی شده مبنی براینکه آیا شما وهابی هستید یا سنی؟ ایشان به نیابت از علمای دارالعلوم دیوبند پاسخ میدهد: «ما اهل سنت و جماعت هستیم و در برخی موارد آنگونه که در سؤالات مرسله از جانب شما عقاید وهابیت عنوان شده با آنها مخالف هستیم.»[8]
در جای دیگر همین کتاب، سهارانپوری آنها را به خوارج تشبیه کرده میگوید:« وهابیون بر این عقیدهاند که فقط آنها مسلمانند و کسانی که مخالف عقایدشان باشند، مشرک هستند و با همین تصور کشتن اهل سنت و قتل علمایشان را مباح میشمرند...من به وضاحت میگویم که محمدبن عبدالوهاب و هیچ یک از پیروان و هوادارانش، در هیچ یک از سلاسل علمی یا فقهی و حدیث و تفسیر و تصوف جز مشایخ ما نیستند. اما تکفیر مسلمین، حاشا! تا زمانی که حکم ضروری از ضروریات دین را منکر نشده باشند ما آنها را کافر قرار نمیدهیم و هرگاه انکار امری از ضروریات دین درباره آنها ثابت شد، آنها را تکفیر میکنیم و در این امر هم محتاطانه عمل میکنیم، این روش ما روش مشایخ ما رحمة الله علیهم میباشد.»[9]
حسین احمد مدنی نیز در کتاب الشهابالثاقب در مورد محمد بن عبدالوهاب میگوید: «در مجموع او شخصی ظالم، یاغی خونخوار و فاسق بود.» اوبرای این حرف خود چند دلیل ذکر کرده است:
- محمد بن عبدالوهاب عقیده داشت که مردم تمام دنیا و سایر مسلمانها کافر و مشرکند.
- محمد بن عبداوهاب و طرفداران او عقیده دارند که تمام پیامبران تا هنگامی که زندهاند، ارزش ویژهای دارند و همین که مردند با سایر مسلمانان فرقی ندارند و... [10]
چنانکه مشاهده شد و با بسیاری از مستندات دیگر، بیزاری و برائت علمای دیوبند از وهابیت به صورت رسمی اعلام شده است.
پینوشت:
[1]. سید مهدی علیزاده موسوی ، مکتب دیوبند و جنبش جماعت تبلیغ، قم یاد اندیشه، 1392 ص16
[2]. مقدمه ابن خلدون ، مؤسسه الکتب الثقافیه، بیروت 1408 ،ج2 ص127
[3]. العقیلی، محمدبنجماد، الضعفاءالکبیر، دارالکتبالعلمیه، بیروت،ج4،ص281
[4]. ابناحمدبنحنبل، عبدالله السنة، تحقیق محمدسالم، انتشارات ابنالقیم، دمام، 1406 ش248
[5]. الغزالی، محمد، سرتاخرالعرب وامسلمین، انتشارات النهضه، مصر، بیتا ص 52
[6]. سهارانیوری، خلیلاحمد، النهد علیالمنفد، ترجمه به نام عقاید اهل سنت و جماعت، ترجمه عبدالرحمن سربازی، 137ش، ص76
[7]. سید مهدی علیزاده موسوی ، مکتب دیوبند و جنبش جماعت تبلیغ، قم یاد اندیشه، 1392
[8]. سهارانیوری، خلیلاحمد، النهد علیالمنفد، ترجمه به نام عقاید اهل سنت و جماعت، ترجمه عبدالرحمن سربازی،ص9-10
[9]. سهارانیوری، خلیلاحمد، النهد علیالمنفد، ترجمه به نام عقاید اهل سنت و جماعت، ترجمه عبدالرحمن سربازی، ص100
[10]. مدنی، حسیناحمد، شهابالثاقب علیالمسترقالکاذب پریتینگ پرس، دیوبند، بیتا ص42
افزودن نظر جدید