والش و آیینهای شرقی در قالب تثلیث
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فعالیتهای جنبش تفکر نوین با رویکرد برگرداندن معنویت به عصر جدید، این گمان را ایجاد میکرد که کلیسا رونقی دوباره میگیرد و متون مقدس مسیحی الهامبخش معنویت مردم خواهد بود؛ ولی آنچه اتفاق افتاد مشخص کرد که کلیسا ناکارآمدی خود را در ارائه معنویت نشان داده است؛ بنابراین در جنبشهای نوپدید معنوی، بیشتر از کلیسا آیینهای شرقی مورد توجه قرار گرفت. آیینهای شرقی در موقعیت جغرافیایی خود بیش از آنکه میراثدار دین خویش باشند، توانستند با ورود به غرب، میراثدار خوبی برای مکاتب بشری و معنویتهای سکولار شوند.
با اینحال تفکر نوین برای نهادینهکردن آموزههای خود نیاز به کسب مقبولیت از جانب ادیان، به خصوص مسیحیت دارد؛ بنابراین رهبران این جنبش سعی دارند با رویکردی محافظهکارانه نسبت به ادیان، تفسیری عرفانی از آموزههای ادیان ارائه دهند. تثلیث در مسیحیت و ارائه تصویری متشخص از خدا و قرنهاست مورد ادعای متکلمان مسیحی است. اگرچه آنان نسبت به حفظ این باورها حساسیت ویژهای، ولی با تأثر از تمدن مدرنیته، نسبت به باورها جزماندیشی ندارند؛ بنابراین در طول تاریخ، عرفای مسیحی سعی داشتهاند تفسیرهای عرفانی متعددی از انجیل ارائه دهند. دونالد والش چون خدا را مخلوق تجربه عرفانی شخص میپندارد، با تفسیرهای عرفانی از آموزههای مسیحیت تثلیثی منطبق بر تفکر نوین ارائه میدهد که در آن، جای انسان به عنوان خالق تجربه با خدا، به مخلوق تجربه تغییر میکند: «تو یک وجود سهگانه هستی؛ مرکب از جسم، ذهن و روح؛ تو مظهر تجلی خداوند هستی؛ یعنی خداوند در تو متجلی گشته است. او تجلی سه در یک میباشد که برخی از مذهبشناسان، آن را پدر، پسر و روحالقدس نام نهادهاند». [1]
«هر تجربهای که تو داری خداوند هم داراست». [2]
مقدس است، تثلیثی که خداوند داراست. «خداوند مظهر مخلوق تجربه کننده است. مخلوق، تجسم، مظهر، اجرا کننده همه آگاهیهایی است که خالق در مورد خودش میداند. خداوند در مظهر روحالقدس، وجود است. وجود همان هستی ساده و بدیعی است که یگانه راه شناخت آن از طریق خاطره دانایی و تجربه است». [3] «جسم تو، ذهن تو، و روح تو یکی هستند. همان الوهیت کامل (تقدیس کامل) و جوهر و ذات هر چیزی هستی. اکنون میبینی که خداوند، اول و آخر هر چیزی است. بیدلیل نبود که مسیح در میان عدهای که به این رمز پی بردند، به حقیقت لایتغیری اشاره کرد وقتی گفت: من تجلی پروردگار هستم». [4] اگر روزی فقط بر الوهیت اومانیستی حضرت مسیح تاکید میشد و عارفان مسیحی اغلب در تجارب عرفانی خویش مسیح را مشاهده میکردند؛ ولی در تفسیری جدید از تثلیث، انسان مظهر هر سه تجلی الهی میشود.
بارزترین ویژگی تفکر نوین، در کنار هم قرار دادن علوم تجربی با الهیات دینی است؛ از اینرو کوچکترین مشابهت بین این دو بهانهای است برای آشتیدادن علم و معنویت. والش از الهیات تثلیثی فقط به ویژگی سهگانه بودن آن کفایت میکند و در علوم جدید هرچه تقسیم سهگانه شده باشد، تفسیری بر تثلیث مسیحیت میشود. «تعدادی از روانشناسان از واژههای فراهشیار، هشیار، نیمههشیار استفاده میکنند. برخی از دانشمندان عناوین انرژی، ماده، اثر را به کار میبندند. بعضی از فلاسفه عقیده دارند چیزی حقیقت ندارد مگر آنکه از طریق پندار، گفتار و کردار واقعیت پیدا کند». [5] هرکدام از تثلیثهایی که والش مطرح میکند تباین آشکار با الهیات مسیحی دارد. تثلیث روانشناختی وی که برگرفته از اندیشههای فروید و یونگ میباشد، از بعد ذهن فراتر نمیرود و در تثلیث جسمانی هم او پایبند قلمرو عالم مادی گشته است. وی در تثلیث فلسفی نیز واقعیت هستی را منحصر در ویژگیهای فردی انسان مطرح میکند. [6]
پینوشت:
[1]. گفتوگو با خدا، والش، تهران، انتشارات دایره، 1385 ش، ج 3، ص 134
[2]. همان، ص 173
[3]. همان، ص 70.
[4]. همان، ص 316.
[5]. همان، ص 70.
[6]. نگاهی متفاوت به افکار نیل دونالد والش، رسول حسنزاده، مؤسسه علمی- فرهنگی بهداشت معنوی، قم، ص 75.
افزودن نظر جدید