خاتمه دادن شریعت اسلام به نبوت تشریعی و تبلیغی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیامبران الهی دو دستهاند. دستهای از آنها دارای شریعت مستقل هستند که تعداد آنها از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمیکند که عبارتاند از: حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی (علیهم السلام) و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) که به آنان پیامبران «اولوالعزم و تشریعی» اطلاق میگردد. دسته دیگری از پیامبران که بیشتر آنها را تشکیل میدادند، دارای شریعت مستقل نبوده، بلکه مُبلَّغ شریعت پیشین بودند و غبار تحریف را از شریعت قبل از خود برمیداشتند و مروج آن بودند که به این دسته، از پیامبران «پیامبران تبلیغی» اطلاق میگردد.
اسلام وقتی ختم نبوت را اعلام کرد، نه تنها به نبوت تشریعی، بلکه به نبوت تبلیغی هم خاتمه داد. از این رو توجه به دو نکته ضروری است. نکته اول اینکه فلسفه تجدید نبوت تبلیغی در امّتهای گذشته، به ویژگیهای امتهای آن عصر بر میگردد. پیامبران تبلیغی در عصری بودند که بشر هنوز قادر به تبلیغ شریعت زمان خود نبوده و توان این را نداشت که درباره شریعت خود تجزیه و تحلیل نمایند. عقل و علم بشر آن زمان قادر به چنین عملی نبود. به همین دلیل بود که کتابهای آسمانی انبیای گذشته به مرور زمان از بین میرفت و آثاری از آنها باقی نمیماند و منجر به تحریف میشد. ولی امت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) به درجهای از علم و شناخت رسید که توانست (با رعایت اموری) اصول دینشان را حفظ کرده و در آن تفقه نمایند؛ از این رو، دیگر نیاز به انبیای تبلیغی نداشتند. شهید مطهری (رحمة الله علیه) امتهای انبیاء گذشته را همانند کودک مکتبی مثال میزند که توان نگهداری کتاب خود را ندارد و پس از مدت کوتاهی آن را پاره پاره میکند.[1] بنابراین، با توجه به رشد علمی و عقلی امت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و اله) و تربیت یافتن عالمان دینی، پیامبری تبلیغی هم خاتمه یافته و عالمان دین جانشین پیامبران تبلیغی شدند.
نکته دوم اینکه مرحله اول یعنی بلوغ عقلی امت پیامبر خاتم به تنهایی کارساز نیست بلکه این مسأله به امور زیادی مرتبط است که در رأس آن وجود امامان (علیه السلام) حدود سه قرن از ابتدای قرن اول تا زمان غیبت کبری است در این مدت امامان (علیه السلام) توانستند جمعیت زیادی از دانشمندان دینی را آموزش داده و تربیت نمایند تا جایی که بیش از چهار هزار نفر تنها از محضر علمی امام صادق (علیه السلام) بهره بردند علاوه بر این بیان یک سری قواعد و اصول کلی و اساسی به عنوان راهکار در جهت استنباط احکام شرعی از طرف رسول گرامی اسلام و همچنین قرار دادن عقل به عنوان یکی از منابع احکام در این زمینه بسیار مؤثر بود.[2]
نکته سوم، اکمال شریعت و اتمام نزول معارف و احکام دینی است. آنچه از بررسی آیات قرآن و روایات معصومی(علیهم السلام) به دست میآید این است که اصلیترین علت ختم نبوت تبلیغی، ختم نزول معارف دینی و احکام الهی است؛ زیرا با نزول شریعت کامل اسلام بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) تمام آنچه که بشر در باب معارف دین و احکام فردی و اجتماعی بدان نیاز داشت بر آن حضرت نازل شد و شریعت آن حضرت به کمال رسید؛ اما در شرایع و امتهای پیشین وضع به گونهای دیگر بود؛ یعنی همۀ معارف و احکام موردنیاز، بر انبیای صاحب شریعت نازل نمیشد؛ بلکه برخی معارف و احکام موردنیاز نیز بر انبیای تبلیغی نازل میشد.[3] به همین جهت انبیای تبلیغی برای رساندن آن پیامها مبعوث میشدند. بنابراین انبیای تبلیغی علاوه بر حفظ و تبلیغ شرایع پیشین، شأن دیگری نیز داشتهاند و آن دریافت معارف اعتقادی و احکام شرعی و اخلاقی موردنیاز هر عصری از طریق وحی است تا در مواردیکه بشر نیازی در این زمینهها داشت، آنان از طریق دریافت وحی آن نیاز را برآورده سازند. نیز بیان جزئیات و تفصیل معارف و تفسیر آن در موارد مختلف اعتقادی و اخلاقی و احکام نیز بر عهدۀ انبیای تبلیغی بوده که نیازمند نزول وحی است و انبیا از طریق وحی این امور را دریافت و ابلاغ میکردند. علت اینکه پس از نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) سلسلۀ نبوت تبلیغی پایان یافت این است که همۀ آنچه مربوط به هدایت بشر بود، توسط پیامبر اسلام دریافت شد و به طور بیواسطه یا با واسطۀ ائمه اطهار در اختیار بشر قرار گرفته و قرار خواهد گرفت؛ چنانکه خود رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه واله) میفرماید: «ای مردم به خدا قسم چیزی نبود که شما را به بهشت نزدیک و از آتش دور کند، مگر اینکه شما را بدان امر کردم و چیزی نبود که شما را به جهنم نزدیک و از بهشت دور سازد، مگر اینکه شما را از آن نهی کردم.» بنابراین دیگر نیازی به ارسال انبیای تبلیغی نیست و پس از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) معارف دینی جدیدی نازل نمیشود؛ در حالی که چنین معارفی بر انبیای تبلیغی گذشته نازل میشده است.[4]
پینوشت:
[1]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 3، انتشارات صدرا، ص 175،
[2]. ر.ک: همان، ص 173-177.
[3].جعفر سبحانی، الخاتمیة فی الکتاب و السنة و العقل الصریح، ج۱، ص۴۷-۴۹، (تهران، بیتا).
[4]. فصلنامه معرفت کلامی،سال دوم، شماره ۲ (پیاپی ۶)، تابستان ۱۳۹۰
دیدگاهها
سارا
1393/12/24 - 19:08
لینک ثابت
سلام اومدم بگم شما میدونید
افزودن نظر جدید