محبت به رسول اکرم محبت به خداوند است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ محبت و دوستی در نظام تربیت دینی باید به سمت خداوند متعال باشد و در واقع مهرورزی به خداوند باید به گونهای باشد که تمام عشقها و محبتهای دیگر بر حول محور آن باشد. به بیان دیگر نباید هیچ محبتی در عرض محبت خداوند باشد بلکه همهی محبتها باید در طول محبت به ذات باریتعالی باشد. امام علی (علیه السلام) در این زمینه میفرماید: «لا تبذلن ودّک اذا لم تجد موضعا.[1] مبادا محبت و دوستیات را در غیر محل خود به کار ببری». برای گوش دادن به فرمایش امیر مومنان (علیه السلام) باید ملاک دوستیهایمان، در جهت به دست آوردن رضای الهی باشد. در این راستا پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) در زمره کاملترین مصداقها برای دوست داشتن میباشند. ما در این جا به ذکر مواردی در اهمیت و ضرورت دوست داشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهلبیت (علیهم السلام) اشاره میکنیم. امّا قبل از آن باید موکّداً به این نکته اشاره کنیم که محبت به ایشان در عرض محبت به ذات بایتعالی نبوده و بلکه در طول آن قرار دارد. همچنانکه خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «مرا به خاطر خدا دوست داشته باشید و اهلبیت مرا نیز به جهت اینکه ادامه دهنده راه من هستند، دوست داشته باشید».[2]
1. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) واسطه بین مردم و خداوند است. اوست که حامل پیامهای نجاتبخش و وحی خداوند و سخنان کمال آفرین میباشد که موجبات رسیدن به رشد و تعالی انسانهای دیگر را فراهم میآورد. در واقع محبت مردم نسبت به شخص رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نشانه ایمان فرد به خداوند متعال است. به جهت اینکه راه معرفت پیدا کردن به خداوند از ناحیه پیامبر بوده، بنابراین در مسیر ابراز محبت به خداوند باید رسولانش را نیز دوست بداریم و به بیان دیگر اینکه انسان نمیتواند مدعی مهرورزی کسی شود ولی نسبت به فرستاده او مهری به دل نداشته باشد.
2. خداوند اطاعت از پیامبرش را همردیف اطاعت خودش قرار داده است و در کتاب آسمانی مسلمانان فرمود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ [نساء/59] ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاء امر خود را (نیز) اطاعت کنید.» با توجه به این آیه، خداوند مقام پیامبرش را بسیار بالا دانسته و بر ماست احترامی شایسته و در خور فرستادهی خداوند را از خود بروز دهیم.
3. خداوند خود بر پیامبرش حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) درود و تهنیت فرستاده است. درود و سلام از روی محبت و مهرورزی است. هرگاه انسان از شخص دیگری خرسند باشد، علامت آن را میتوان در اخلاق و رفتار و برخوردهای کلامی او یافت. در مورد کلام و درود خداوند نسبت به بعضی از مقربان درگاهش چندین مسئله قابل استنباط است. اول اینکه آن فرد مورد توجه و عنایت خاص باریتعالی قرار گرفته. دوم اینکه خداوند او را به واسطه لیاقتها و شایستگیها مورد توجه و عنایت خویش قرار داده و این علاقه و مهرورزی از نوع دوستیهای بشری که آمیخته با احساسات و یا گاهی به خاطر وجود مقاصد دیگری نیز صورت میپذیرد به کلی منتفی است چرا که اینگونه موارد در ذات خداوند راه ندارد. بنابراین وقتی خداوند در باره پیامبر ما حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «إِنَّ اللَّـهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا [احزاب/56] خدا و فرشتگانش بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درود میفرستند؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، بر او درود فرستید و به فرمانش گردن نهید». در این جا هم میبینیم که خداوند دوستی و اطاعت از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را یکجا و باهم بیان نموده است.
نکتهای که از این آیه شریفه به ذهن میرسد اینکه چون دوستی و علاقه به پیامبر (صلی الله عیه و آله و سلم) و اطاعت از ایشان هر دو در یک مسیر بوده و به یک مقصد که همان دوستی و اطاعت از خداوند است میانجامد، خداوند این دو مورد را قرین یکدیگر بیان نموده است. و اما نکته دیگر که از این آیه میتوان برداشت کرد اینکه خداوند طبق نص صریح آیه، دستور به اطاعت و فرستادن درود و صلوات نسبت به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را صادر کرده که کمترین چیزی که از آن فهمیده میشود استحباب این عمل است. و در طرف مقابل اینگونه میتوان استنباط کرد که اگر کسی نه تنها درود و صلوات بر ایشان را ترک نماید بلکه نسبت به مقام شامخ ایشان دچار هتک حرمت و بیاحترامی گردد، مسلّما مرتکب معصیت و انجام فعل حرام شده است که باید منتظر عواقب سوء آن باشد.
پینوشتها:
[1]. اصغر ناظم زاده قمی، جلوههای حکمت، نشر الهادی، قم 1373، ص568
[2]. محمدی ریشهری، منتخب میزان الحکمه، مترجم: حمید رضا شیخی، دار الحدیث، قم 1375، ج2، ص236
افزودن نظر جدید