جنبش تفکر نوین در تداوم حرکتهای ضد دینی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تفکر نوین سعی دارد نوعی جهانبینی مادی و طبیعی را به جای جهانبینی الهی در جوامع امروزی الغا کند. در این نوع جهانبینی مهمترین بنیادهای معرفت شناختی کنار گذاشته میشوند و منشأ شناخت منحصر در احساسات بشری خواهد بود. ادیان الهی مبتنی بر عقل و وحی، رسالت هدایت بشر را بر عهده داشتهاند خداوند متعال فرستادگانی از جنس خود مردم همراه با پیامهایی حیاتبخش در تمامی اعصار تاریخ بشریت در تمامی نقاط مختلفی که حیات بشری وجود داشته فرستاده است تا گنجینههای عقلی را شکوفا کنند. [1] دین اسلام نیز به عنوان دین خاتم دعوتی فراگیر از کل آحاد بشری و مکاتب الهی و غیر الهی بر محور توحید داشته است تا با پیروی از پیامبر اسلام به سعادت دنیوی و اخروی برسند: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ [آل عمران/64] بگو: اى اهل كتاب، بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است (انبياء و كتابهاى آسمانى بر آن متّفقند) گرد آييم، و آن اينكه جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نكنيم و برخى از ما برخى ديگر را خدايانى به جاى خدا نگيرد.»
از این رو در دین اسلام باور به نبوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و تصدیق انبیاء گذشته به عنوان اصل اعتقادی، اهمیت بسزایی در نظام اعتقادی اسلام دارد. جنبش تفکر نوین در تداوم حرکتهای ضد دینی مدرنیته، سیاست تکذیب انبیاء الهی را در پیش گرفته است. البته در طول تاریخ بشریت با ظهور ادیان الهی، برخی از روی جهالت و هوای نفس به تکذیب انبیاء الهی پرداختهاند. دینواره تفکر نوین به منظور نهادینه کردن آموزههای خود نیاز به پیامبرانی جدید برای القای تفکرات به ظاهر معنوی اما ملحدانه دارد. دونالد والش در کتاب «ابداع زندگی» باربارا مارکس هابرد را به عنوان یک الگوی معنوی جایگزین الگوهای دینی قدیمی (پیامبران) معرفی میکند: «یک الگو، یک نمونه معاصر، یک نمونه حال حاضر از اینکه چگونه میتوان به شیوهای جدید زندگی کرد. ما آمادهایم در ابداع «بشر نو» الگوهای قدیمی، باورهای قدیمی وجودمان را کنار بگذاریم.»[2]
تکذیب جنبش تفکر نوین حرکتی حساب شده است که در راستای اهداف تشکیل دین واحد جهانی، سیاست انکار وحی را در پیش گرفتهاند. اگر چه این جنبش با رویکرد پلورالیستی، نشستهای بینالادیانی تشکیل میدهد و از وحدت متعالی ادیان سخن میگوید، انکار بنیادیترین مبنای معرفتشناختی ادیان الهی، یعنی وحی، ما را با خطرناکترین جریان عصر حاضر مواجهه میکند. در ادیان الهی محور هدایت و مبنای تشریعی آموزهها بر اساس اصل نبوت است و عنصر محوری نبوت نیز بر اساس دو مؤلفۀ وحی و آورندۀ وحی، یعنی پیامبر میباشد. انسان در سیر تکاملی از نقطه آغازین تا سر منزل مقصود برای رسیدن به سعادتمندی مسیری را طی میکند تا بتواند استعدادهای درونی خود را شکوفا کند. برای طی این راه، خداوند متعال راهنمایانی قرار داده است از همینرو اولین آفریده خداوند پیامبر است، چون در پرتو چنین وجودی حکمت الهی برقرار خواهد بود. مقام نبوت، جایگاهی بس بلند است که مهبط سروش غیبی و مجرای کلام ملکوتی قرار گرفته است. چنین مقام رشک برانگیزی از راه تعلیم و ریاضت به دست نمیآید، بلکه برگزیده الهی است که سرشار از علم لدنی و مصون از خطا و اشتباه است و هر لحظه از تأییدها و کمکهای ربانی بهرهمند میباشد.
پینوشت:
[1]. نهج البلاغه، ترجمه صبحی صالح، نشر: دار الهجره، محل نشر:قم، ص 44.
[2]. ابداع زندگی، باربارا مارکس، نشر میم، تهران، ترجمه فرخ بافنده، 1391ش، ص 253.
[3]. نگاهی متفاوت به افکار نیل دونالد والش، رسول حسن زاده، 1393 ش، مؤسسه علمی – فرهنگی بهداشت معنوی، قم، ص 79.
افزودن نظر جدید