قاتلان ائمه (علیهم السلام) و دغلبازان امّت، موثقان وهابیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در مورد وثاقت راویان مطلب بسیار گفته شده و مواردی بسیاری برای اینکه روایت از شخصی مورد قبول واقع شود بیان شده است. ممکن است در بعضی ملاکها و معیارها برای وثاقت راوی در بین مذاهب مختلف، تفاوتهایی وجود داشته باشد، امّا در این میان مشترکاتی نیز برای وثاقت روات وجود دارد که از حدّاقلهای آن میتوان به ظاهر الصلاح بودن شخص راوی اشاره کرد، به این معنا که میبایست کارنامه وی در طول زندگی، خوب بوده و از لحاظ اخلاقی و رفتاری و... علاوه بر اختصاصاتی که ممکن است در بین مذاهب مختلف وجود داشته باشد، قابل قبول باشد. این مسئله از نظر عقلی نیز منطقی است. به عنوان مثال شخصی که به دروغگویی شهرت دارد، چگونه میتواند مورد وثوق قرار گیرد؟ و آیا عقل سلیم میپسندد که از شخص کذّاب و دروغگو، احکام دینی را اخذ کنیم؟ مسلماً در اینگونه موارد جواب منفی است و افراد جامعه و مخصوصاً اهل علم و درایت برای قبول روایت از راوی به موارد اینچنینی دقّت میکنند.
بارها به این مورد در نظر اهلسنّت، پیرامون وثاقت راوی اشاره شده است که ایشان نیز ملاکهایی برای وثاقت راوی لحاظ میکنند که از جمله آن این است که وی میبایست در کارنامه زندگیش توهین و جسارت به صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نباشد. و چنانچه شخصی مرتکب آن شود وثاقتش از بین رفته و به روایت آن استناد نمیشود.[1] با ذکر این مقدمات به شرح حال افرادی میپردازیم که در زمینه عدم وثاقت راوی، پا را از آنچه تا کنون گفتیم، فراتر گذاشته و به نحوی که برای اثبات آن نیازی به تحقیقات موشکافانه نیست. و به حدّی کردار ناشایستشان بزرگ و فراگیر شده که کمتر کسی را میتوان یافت که از آن جرائم بیخبر باشد. از جمله این افراد، عمر بن سعد، قاتل امام حسین (علیه السلام) است. همان که فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را با فجیعترین شکل ممکن به شهادت رساند و دختران آن حضرت که در واقع دختران رسول خدابودند را به اسارت برد. کیست که نداند عمر بن سعد مرتکب چه جنایاتی شده و چه رفتار غیر انسانی را با فرزند دختر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مرتکب شده است؟ کیست که از به اسارت بردن دختران حسین بن علی (علیه السلام) توسط عمر بن سعد بیاطلاع باشد؟
مزّی و ابن حجر عسقلانی که از بزرگان علم رجال اهلسنّت و مورد قبول وهابیت به شمار میآیند، تصریح میکنند که عمر بن سعد بن ابیوقاص، قاتل امام حسین (علیه السلام) بوده، وی را از تابعین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته و او را صاحب روایات مورد اعتماد و قبول میدانند: «عِجلی گوید: عمر بن سعد از پدرش روایاتی نقل کرده و دیگران نیز از او روایت نقل کردهاند. او تابعی مورد اعتماد است، او همان کسی است که حسین (علیه السلام) را کشته است.»[2] حال چگونه است کسی که قاتل فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و به اسارت برندهی دختران رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است، در زمره راویان صحیح مسلم قرار گرفته و رجالیّون اهلسنّت و مورد قبول وهابیت، روایات چنین شخصی را حجّت میدانند؟
نفر بعدی «عمرو عاص» است. همان کسی که مشاور معروف معاویه بوده و در نیرنگ و دغلبازی سر آمد اعراب زمان خویش بود. وی در جنگ صفین پیشنهاد به نیزه کردن قرآنها را به معاویه داد: «عمرو عاص یکی از زیرکترین و دغلبازترین اشخاص در امور دنیا در مشورت، مکر و حیله بود.»[3] در جنگ صفین نیرنگ سر نیزه کردن قرآنها را به معاویه پیشنهاد کرد: «هنگامی که عمرو عاص وضع را چنین دید به معاویه گفت: بیایید تا قرآنها را بر سر نیزهها کنیم و بگوییم این کتاب خدا میان ما حکم کند.»[4] ولی با این توصیف، وی از راویان معتبرترین کتابهای روایی اهلسنّت و مورد قبول وهابیت است؛ تا آنجا که از وی 40 روایت در متون روایی خود نقل کردهاند که از جمله آن کتابها، دو کتاب بخاری و مسلم است که آن دو را جانشینان قرآن میدانند: «برای عمرو عاص 40 حدیث در کتب روایی اهلسنّت وجود دارد که هریک از بخاری و مسلم بر نقل 3 حدیث از او اتفاق نظر پیدا کردهاند.»[5] و مصیبتبارتر اینکه ارزش و اعتبار چنین شخصی نزد وهابیّت تا به آنجایی میرسد که شایسته خلافت و جانشینی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار میگیرد: «اگر نبود ورود عمرو عاص در برخی امور دنیوی، همانا او برای خلافت، شایستگی داشت.»[6]
در پایان، سخن این است که با وجود چنین افرادی که دستشان به ریختن خون فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آغشته است و آن دیگری که جزء دغلبازان روزگار خود به شمار میرود، به نظر شما یاید اعتبار کُتُبی مانند صحیح مسلم و بخاری به چه اندازه باشد؟
پینوشت:
[1]. ابن حجر العسقلانی الشافعی، تهذیب التهذیب، دار الفکر، بیروت، 1404 ه.ق، الطبعه الاولی ج1، ص447، رقم948
[2]. عبدالرحمن المزی، تهذیب الکمال، موسسه الرساله، بیروت، 1400 ه.ق، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ج21، ص357
[3]. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، دار الجلیل، بیروت، 1412 ه.ق، الطبعه الاولی، ج3، ص1188، رقم1931
[4]. ابن مظفر الشهیر بابن الوردی، تاریخ ابن الوردی، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1417 ه.ق، الطبعه الولی، ج1، ص151
[5]. الذهبی، سیر اعلام النبلاء، موسسه الرساله، بیروت، 1413 ه.ق، الطبعه التاسعه، ج3، ص55
[6]. الذهبی، سیر اعلام النبلاء، موسسه الرساله، بیروت، 1413 ه.ق، الطبعه التاسعه، ج3، ص59
افزودن نظر جدید