چرا شیعیان هنگام برخواستن، یا علی میگویند؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پاسخ به این سؤال نیازمند دانستن مقدمهای است که در اینجا بدان اشاره میکنیم. بنیامیه در طول دوران حکومت خود آنچنان کینه و عداوتی را در رابطه با امیر مومنان علی (علیه السلام) از خود نشان داد تا آنجایی که سبّ و دشنام هر شخصیتی را که میخواستند از نظر مخفی بدارند را هم به بنیامیه منسوب میکردند که در شمول بدگوییهای بنیامیه قرار گرفته و این دشنامها به شخص خاصی متوجه نگردد. به عنوان مثال موضوع سبّ و دشنام معاویه به امیر مومنان علی (علیه السلام) در دستگاه معاویه به قدری زیاد است که تحریف کنندگان تاریخ را بر آن داشت که برای سرپوش گذاردن به بخشی از فضاحت معاویه ، در پارهای موارد از ذکر نام او خودداری کرده و آن دشنام و بدگوییها را به بنیامیه نسبت دهند تا شاید مقداری از فضاحت وی در نظر عموم و گذر تاریخ محو گردد، امّا غافل از اینکه بر همگان واضح است سلسله جنبان این حرکت، شخصی به جز «معاویه» نبوده است.
به هر حال حکومت بنیامیه که دهها سال به نام حاکمان جامعه اسلامی بر گرده مردم سوار بودند، رکن اساسی و پایه زیرین خلافتشان، عداوت و دشمنی با امیرالمومنین علی (علیه السلام) بوده است. بنابراین از اینان نمیتوان انتظار داشت که موضوع غدیر و انتصاب شایسته علی (علیه السلام) از سوی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را پذیرفته و اجازه نقل حدیث غدیر و بیان فضائل ایشان را بدهند. مطالبی که از این به بعد خواهد آمد تنها گوشهای از عداوت و دشمنی این حاکمان ستمگر است که به ناحق بر کرسی امامت و رهبری جامعه اسلامی تکیه زدهاند. حافظ ابن عساکر، ابو نعیم اصفهانی و دیگران روایت کردند: «هرگاه فردی از بنیامیه از جای خویش بر میخواست، علی (علیه السلام) را لعن میکرد.»[1] بنابراین اگر ما میبینیم شیعیان در هنگام برخاستن «یا علی» میگویند، در واقع بازتاب همان اقدامی است که از سوی معاندان و دشمنان علی (علیه السلام) صورت گرفته است.
این روند، یعنی ناسزا گویی به امیر مومنان علی (علیه السلام) تا زمان «عمر بن عبدالعزیز» ادامه داشت، چنانچه تاریخنویسان به این مطلب تصریح کردند که خلفای بنیامیه از سال 41 هجری که حسن بن علی (علیه السلام) از خلافت کناره گیری نمود تا سال 99 هجری، آغاز خلافت عمر بن عبدالعزیز، همگی علی بن ابیطالب (علیه السلام) را مورد سبّ و دشنام قرار میدادند.[2] نمونههای دیگری از این مطلب نیز وجود دارد که برای در جریان قرار گرفتن شما خوانندگان محترم آنها را در ادامه میآوریم. محمد بن سعد در الطبقات الکبری آورده است: «حاکمان بنیامیه تا قبل از زمان عمر بن عبدالعزیز، به علی (علیه السلام) دشنام میدادند، امّا چون وی به حکومت رسید از این کار دست کشیدند.»[3]
ذهبی نیز در توصیف حاکمان بنیامیه آورده است: «غیر از عمر بن عبدالعزیز، همه حاکمان بنیمروان دشمن علی (علیه السلام) بودند. آلوسی که از مفسران نامآور اهلسنّت میباشد در تفسیر آیه «إِنَّ اللَّـهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ ۚ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ.[النحل/90]» مینویسد: «بنیامیه که غضب خداوند بر آنان باد تا زمان عمر بن عبدالعزیز، در پایان خطبههای نماز جمعه به علی (علیه السلام) ناسزا میگفتند.» [4] شهاب الدین احمد بن عبدالوهاب نویری در تاریخ خود آورده است: «در تمام دوران بنیامیه، علی (علیه السلام) بر فراز منبرها مورد سبّ قرار میگرفت، تا زمانی که عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید. نخستین کار وی این بود که ناسزاگویی به آن حضرت را ترک کرد.»[5]
جلال الدین سیوطی نیز در تاریخ الخلفاء آورده است که بنیامیه، به علی بن ابیطالب (علیه السلام) در خطبههای نماز جمعه دشنام میدادند؛ اما هنگامی که عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید، دستور ترک آن را به فرماندارانش صادر کرد».[6] همچنین ابن اثیر در تاریخ خود نوشته است: «بنیامیه به علی (علیه السلام) دشنام میدادند، امّا چون عمر بن عبدالعزیز به حکومت رسید این کار را ترک نمود و به نقاط مختلف بخشنامه کرد که این کار را ترک کنند.»[7] مواردی که در بالا بدان اشاره شد و بسیاری منابع دیگر همه به ناسزاگویی حکومت بنیامیه اذعان نمودند که ما به همین مقدار بسنده میکنیم. اما آنچه از این نقلهای تاریخی نتیجه میگیریم، شناخت هویت حاکمان بنیامیه است که اینچنین بذر عداوت و کینه توزی با امیرالمومنین را در جامعه پاشیدند و اثر آن را تا به امروز شاهد هستیم. ولی خوشبختانه تاریخ همه چیز را برای آیندگان مکشوف ساخته است.
پینوشت:
[1]. ابو نعیم احمد بن عبدالله الاصبهانی، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، دار الکتاب العربی، بیروت، 1405ه.ق، الطبعه الرابعه، ج5، ص322
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، دار الفکر، بیروت، 1995ه.ق، تحقیق: محب الدین ابیسعید، عمر بن غرامه العمری، ج50، ص96
[2]. ابوالفداء اسماعیل بن علی، المختصر فی افعال البشر، دار النشر، ج1، ص139
[3]. ابن منیع البصری الزهری، الطبقات الکبری، دار صادر، بیروت، ج5، ص393
[4]. محمد الالوسی البغدادی، روح المعانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج14، ص220
[5]. النویری، نهایه الارب فی فنون الادب، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1424ه.ق، الطبعه الاولی، تحقیق: مفید قمحیه و جماعه، ج21، ص216
[6]. عبدالرحمن ابن ابیبکر السیوطی، تاریخ الخلفاء، مطبعه السعاده، مصر، 1371ه.ق، الطبعه الاولی، تحقیق: محمد محی الدین عبدالحمید، ج1، ص243
[7]. ابن عبدالکریم الشیبانی، الکامل فی التاریخ، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1415ه.ق، تحقیق: عبدالله القاضی، ج4، ص314
دیدگاهها
حسینی
1393/10/28 - 17:07
لینک ثابت
علی یکی ازاسما خداست درنماز
افزودن نظر جدید