تفاوت وحی با سخن گفتن ملائكه با امام

  • 1393/10/28 - 11:38
یکی از راه‎های کسب معارف الهی برای ائمه (علیهم السلام)، صحبت کردن ملائکه با ایشان است. این امر برای غیر انبیاء در طول تاریخ وجود داشته، اما وهابیت قصد دارد چنین امری را همان وحی معرفی نماید تا شیعه را متهم به اعتقاد به نبوت امامان خویش بنماید. علم امام انواع مختلفی دارد که به طور خلاصه در این حدیث شریف بیان شده است. امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌فرمایند...

پایگاه جامع فرق،‌ ادیان و مذاهب_ یکی از راه‎های کسب معارف الهی برای ائمه (علیهم السلام)، صحبت کردن ملائکه با ایشان است. این امر برای غیر انبیاء در طول تاریخ وجود داشته، اما وهابیت قصد دارد چنین امری را همان وحی معرفی نماید تا شیعه را متهم به اعتقاد به نبوت امامان خویش بنماید.

علم امام انواع مختلفی دارد که به طور خلاصه در این حدیث شریف بیان شده است. امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) می‌فرمایند: «مَبْلَغُ عِلْمِنَا عَلَى ثَلَاثَةِ وُجُوهٍ: مَاضٍ وَ غَابِرٍ وَ حَادِثٍ؛‏ فَأَمَّا الْمَاضِی فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَزْبُورٌ وَ أَمَّا الْحَادِثُ فَقَذْفٌ‏ فِی‏ الْقُلُوبِ‏ وَ نَقْرٌ فِی الْأَسْمَاعِ‏ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا وَ لَا نَبِی بَعْدَ نَبِینَا.[۱] منتهای علم ما به سه صورت است: علم گذشته،‌ علم باقی و علم حادث؛‌ اما علم گذشته آن علمی است که بیان شده است[و معلومش محقق گردیده است] و اما علم باقی، علمی است مکتوب[و نزد ما از قبل موجود است،‌ گرچه معلومش هنوز محقق نگردیده است] و اما علم حادث،‌ آن علمی است که به صورت تابش بر قلب(الهام) و گفتن در گوش می‌باشد که والاترین نوع علم ماست. [ولی با این حال دقت شود که] و پیامبری بعد از پیامبرمان نیست.»

"نقر فی الاسماع" یا گفتن در گوش ظاهراً به معنای سخن گفتن فرشتگان با امام است. اما این به معنای وحی نیست چرا که بنا بر آیات قرآن، ملائکه با کسانی که پیامبر نبوده‌اند نیز، سخن می‎گفته‎اند. مثلا خداوند عزّ درباره حضرت مریم می‌فرماید: «وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ یا مَرْیمُ إِنَّ الله اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِین [آل عمران/42] و (به یاد آورید) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان، برترى داده است.»

حتی بخاری با سند خود از ابوهریره روایت كرده است: «قال النبی (صلى الله علیه وسلم): لقد كان فیمن كان قبلكم من بنی إسرائیل رجال یكلَّمون من غیر أن یكونوا أنبیاء، فإن یكن من أمتی منهم أحد فُعمر، قال ابن عباس رضی الله عنهما: من نبی ولا محدث.[2] رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود: قبل از شما در امت بنی اسرائیل اشخاصی عادی وجود داشتند كه ملائك با آنها سخن می‌گفتند و اگر در میان امت من یك نفر به چنین مقامی نائل گردیده باشد آن شخص عمر بن خطاب می‌باشد(!) ابن عباس گفته است: اعم از آن كه آن شخص پیامبر باشد یا محدَّث.»

مناوی نیز در شرح حدیثی به همین مضمون می‎نویسد: «(قد كان فیما مضى قبلكم من الأمم) فی روایة من بنی إسرائیل (اُناس محدثون) قال القرطبی: الروایة بفتح الدال اسم مفعول جمع محدث بالفتح أی ملهم أو صادق الظن وهو من ألقى فی نفسه شیء على وجه الإلهام والمكاشفة من الملأ الأعلى، أو من یجری الصواب على لسانه بلا قصد، أو تكلّمه الملائكة بلا نبوة، أو من إذا رأى رأیاً أو ظن ظناً أصاب، كأنه حُدِّث به وألقی فی روعه من عالم الملكوت، فیظهر على نحو ما وقع له، وهذه كرامة یكرم الله بها من شاء من صالح عباده، وهذه منزلة جلیلة من منازل الأولیاء [3].در این جمله بخاری، از وجود افرادی خبر داده كه در قوم بنی اسرائیل بوده و ملائكه با آنها سخن می‌گفته‌اند، "محدَّثون" به فتح دال، اسم مفعول، جمع محدَّث یعنی كسی كه به او الهام می‌شده و یا شخصی كه "صادق الظن" [كسی كه ظن و گمان‌های او درست از آب در می‌آید] بوده و او كسی است كه مسائلی به شكل الهام به وی منتقل می‌‌شده، یا از عالم بالا برای او مكاشفاتی صورت می‌گرفته، یا بدون آن كه پیامبر باشد ملائكه با او سخن ‌گفته، یا بدون آن كه خود بخواهد گفتار صحیح بر زبان او جاری ‌شده و یا هر گاه رأی و نظر و یا گمانی برده به هدف اصابت می‌كند، گویی كه فرشته‌ای، او را با خبر ‌ساخته و یا از عالم ملكوت مطالبی به قلب او منعكس شده و به همان شكل روی داده است و این كرامتی است كه خداوند به هر یك از بندگان شایسته خود كه اراده كند عنایت می‌كند؛ مقام و منزلت بالایی كه به اولیاء اختصاص دارد.»

وجود آیات و روایت فراوان به این مضمون،‌ سبب شده است تا آلوسی اعتراف کند که: «والأخبار طافحة برؤیة الصحابة للملك وسماعهم كلامه، وكفى دلیلاً لما نحن فیه قوله سبحانه: إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا الله ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلا تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی كُنتُمْ تُوعَدُونَ [فصلت/30] فإن فیها نزول الملك على غیر الأنبیاء فی الدنیا وتكلیمه إیاه ولم یقل أحد من الناس: إنّ ذلك یستدعی النبوة [4]. روایات فراوانی وارد شده كه برخی از صحابه ملائكه را می‌دیده‌ و سخن آنها را می‌شنیده‌اند و بهترین دلیل برای تایید آن، این آیه شریفه است که «به یقین كسانى كه گفتند پروردگار ما خداوند یگانه است، سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏‌شوند كه نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است». كه در این آیه از نزول ملائكه بر غیر انبیا در دنیا و سخن گفتن با آنان خبر داده و هیچ كس ادعا نكرده كه لازمه این سخن نبوت است.»

بنابراین به تصریح خود علمای اهل سنت،‌ هر سخن ملائکه وحی نمی‌باشد و در طول تاریخ ملائکه با غیر انبیاء نیز صحبت کرده‎اند و این امر بنابر روایات متواتر برای ائمه (علیهم السلام) هم وجود دارد و مستلزم قول به نبوت ایشان هم نیست.

پی‌نوشت:

[۱]. كلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الكافی: ج‏۱ ؛ ص۲۶۴، تهران : دار الكتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ه.ق.
[2]. صحيح البخاري: ج4 ص200 ح3689، دار الفكر.
[3]. المناوي، فيض القدير شرح الجامع الصغير: ج4 ص664، بيروت: دار الكتب العلمية.
[4]. الآلوسي، روح المعاني: ج22 ص40، بيروت: دار إحياء التراث العربي.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.