شیعه به خاطر سبّ و لعن صحابه کافر میباشد!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله بهانههایی که از سوی وهّابیت برای غارت اموال شیعیان، تکفیر و کشتار آنان دستاویز قرار میگیرد موضوع لعن و سبّ صحابه به خصوص ابوبکر و عمر میباشد به عنوان نمونه، «ابن جبرین»، از جمله علمای برجسته وهّابیت در عصر حاضر که در سالهای پایانی عمرش مفتی اعظم عربستان سعودی بود، در یکی از فتاوایش شیعه را به خاطر لعن صحابه کافر میداند: «شیعیان، بدون شک به چهار دلیل کافر هستند: ... چون صحابه در نظر آنها کافر هستند...».[1]
شگفتآورتر این که همانان که چون سخن از یکی از صحابه خصوصا ابوبکر، عمر و عثمان میشود احکامی آنچنان تند صادر میکنند چون نوبت به امام امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السّلام) میرسد نه تنها چنین فتاوایی از آنان نمیبینیم، بلکه بسیاری از کسانی که به آن حضرت دشنام داده و یا با آن حضرت جنگیدهاند را مورد وثوق، احترام و اعتماد میدانند که در ادامه به مواردی از این دست اشاره خواهیم نمود.
ابن تیمیه دشنام به امیرمؤمنان (علیه السّلام) را کم اهمیتتر از دشنام به دیگر خلفا میداند. ابن تیمیه، بزرگ نظریهپرداز وهّابیت که نزد آنها ملقّب به «شیخ الاسلام» میباشد و اهانتهای بیشماری نسبت به شیعیان نیز نموده، در این باره میگوید: «بدون شک سبّ و دشنام هیچ یک از صحابه جایز نیست؛ نه سبّ و دشنام علی، نه عثمان و نه غیر آن دو. گناه کسی که به علی دشنام دهد کمتر از گناه کسی است که به ابوبکر، عمرو عثمان دشنام دهد. اگر کسی برای دشنام به علی توجیه داشته باشد برای دشنام به ابوبکر، عمر و عثمان توجیه ندارد. لشکریان معاویه مورد نکوهش نیستند و اگر برای آنان نکوهشی باشد نکوهش شیعه که به خلفای سهگانه دشنام میدهند، بیش از ناصبی است که تنها به علی دشنام میدهد».[2] همچنین ابن تیمیه میگوید: «کسی که علی را کشت، نماز میخواند، روزه میگرفت، قرآن میخواند و گرچه در این کار گمراه و بدعتگذار بود، امّا کشتن علی (علیه السّلام) را با دوستی و محبت به خدا و رسول انجام داد».[3]
امیرمؤمنان (علیه السّلام) یک صحابی نیست؟
در حالی که میبینیم وهّابیت بدون هرگونه مجوّز شرعی و دلالت قرآنی و روایی، احکامی بسیار تند و سنگین برای هر گونه سبّ و لعن و یا کمتر از آن یعنی گمان بردن به سبّ و لعن نسبت به یکی از صحابه صادر میکند، امّا چون نوبت به امیرمؤمنان (علیه السّلام) میرسد نه تنها از این احکام سنگین خبری نیست، بلکه خلاف این احکام دیده میشود:
- اهانت به صحابه، موجب کفر؛ «ذهبی» که علمای اهلسنت، به او لقب «امام الحدیث» و «امام الجرح و التعدیل» میدهند و مقبول وهّابیت نیز میباشد در کتاب خود چنین آورده است: «کسی که کوچکترین اهانتی به صحابه کند یا آنها را مورد دشنام قرار دهد، از دین و ملّت اسلام خارج شده است».[4]
- اهانت به عثمان یا طلحه، موجب لعن خدا و ملائکه؛ یحیی بن معین که از استوانههای رجالی اهلسنّت و مورد قبول وهّابیت است، میگوید: «کسی که عثمان، طلحه یا یکی از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را فحش و ناسزا دهد، دجّال است و هیچ روایتی را نباید از او نقل کرد و لعنت خداوند، ملائکه و تمام مردم بر او باد».[5]
- اهانت به صحابه موجب قتل؛ ابن حجر عسقلانی از شارحان کتاب صحیح بخاری گوید: «در مورد کسی که به صحابه دشنام دهد اختلاف است... عدهای از علمای فرقه مالکیه فتوا دادهاند چنین کسی باید کشته شود».[6]
- اشکال به صحابه مساوی با کفر و شمشیر؛ سرخسی از فقهای مشهور فرقه حنفیه در کتاب اصول خود میگوید: «هر کس به یکی از صحابه اشکال بگیرد، کافر و اگر توبه نکند از اسلام بیرون رفته و چاره او شمشیر است».[7]
- سخن نیشدار شیعه موجب کفر، کشته شدن و عدم قبول توبه؛ ابن نجیم حنفی گوید: «... رافضی (شیعه) اگر به شیخین (ابوبکر و عمر) دشنام دهد و یا بر آن دو، طعنه (سخن تند و نیشدار) وارد کند، کافر است و باید کشته شود. حال، اگر توبه کرد و دوباره اسلام آورد، آیا توبهاش قبول است یا خیر؟ «صدر شهید»، «ابواللیث سمرقندی» و «ابو نصر دبوسی» گفتهاند توبه و اسلام او قبول نیست و باید کشته شود. نظر ما نیز همین است».[8]
- دشنام به عایشه مساوی با کفر، تکذیب خداوند و کشته شدن؛ ابن حزم اندلسی از علمای بزرگ اهلسنت و رئیس فرقه ظاهریه یکی از قدیمیترین فرقههای فقهی آنان گوید: «مالک بن انس گفته: کسی که به عایشه دشنام دهد، کشته میشود... ابومحمد گفته است: دشنام به عایشه موجب کفر و ارتداد از اسلام گردیده و تکذیب خداوندی است که او را پاکدامن شمرده است...».[9]
- گمان بردن به دشنام صحابه مساوی با سوزاندن؛ از سیوطی نقل شده است: «حتّی اگر کسی گمان برد که صحابه، مستحق دشنام هستند، باید او را سوزاند و حتی بیش از سوزاندن سزای اوست».[10]
- جسارت به ابوبکر موجب کفر، حرمت نماز میّت، نجاست جنازه و...؛ «کسی که به ابوبکر جسارت کند، کافر است و بر جنازه او نماز میّت خوانده نمیشود و گر چه «لا إله إلا الله» بگوید، به جنازهاش دست نزنید، بلکه جنازهاش را با چوب گرفته و در گودالی بیاندازید».[11]
شاید برخی تصور کنند آنچه بیان شد فتاوای شاذ و نادری است که مربوط به قرنها پیش میگردد و در زمان حاضر میان وهّابیت طرفدار ندارد؛ در حالی که همین روزها فتاوایی بسیار تندتر و خشنتر از سوی مفتیان اعظم وهّابی علیه شیعه صادر میگردد که برخی از آنها را میتوان در کتاب «شاخ شیطان» یافت.
لعن و دشنام امیرمؤمنان (علیه السّلام)؟!
میپرسیم بر فرض که امیرمؤمنان (علیه السّلام) افضل نبود آیا خلیفه چهارم شما هم نیست؟ آیا نباید برای او به اندازه یک صحابی هم ارزش قائل شوید و هر حکمی درباره دیگر صحابه میکنید درباره او هم قائل شوید؟ خوانندگان عزیز دقت کنند! همواره یکی از پرسشهای اساسی علمای شیعه از علمای وهّابیت این بوده: چرا احکام تند، خشونتبار و تکفیری همچون کشتن، سوزاندن و مانند آن که درباره کوچکترین اهانت به ابوبکر، عمر، عثمان عایشه، و یا حتّی افرادی همچون طلحه صادر میگردد درباره اهانت کنندگان و لعن کنندگان به امیرمؤمنان (علیه السّلام) صادر نمیگردد؟ چرا کسانی که این گونه از کیان ابوبکر، عمر و عایشه و طلحه دفاع میکنند و بر خلاف نص صریح قرآن کریم و روایات صحیح نبوی، فتوا به تکفیر، تفسیق و قتل میدهند همان احکام را درباره سبّ و دشنام به بزرگترین، باشرافتترین، شجاعترین، داناترین، عادلترین و در یک کلمه، کاملترین مخلوقات جهان، پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صادر نمیکنند؟
به دو نمونه از این تناقضها توجه نمایید:
1. لعن امیرمؤمنان (علیه السّلام) از سوی معاویه
به راستی اگر سبّ و دشنام به یکی از صحابه، احکامی آنچنان سنگین دارد، چرا هنگامی که نوبت به معاویه میرسد نه تنها این احکام درباره او صادر نمیشود، بلکه او را «حضرت»، «خال المؤمنین» و «خلیفة رسول الله» مینامند؟ مسلم در صحیح خود جریان درخواست معاویه از سعد بن ابی وقّاص برای لعن امیرمؤمنان (علیه السّلام) را این چنین روایت کرده: «معاویه بن ابی سفیان، سعد بن ابی وقّاص را امر کرد و به او گفت: چه چیز تو را از سبّ و دشنام به ابوتراب [امیرمؤمنان (علیه السّلام)] باز میدارد...؟».[12]
2. ابن تیمیه و تمجید از ابن ملجم
ابن تیمیه، بزرگ نظریهپرداز وهّابیت که نزد آنان ملقّب به «شیخ الاسلام» است و اهانتهای بیشماری نسبت به شیعیان داشته، هنگامی که سخن از قاتل عثمان به میان میآید چنین میگوید: «تمام کسانی که در قتل عثمان تلاش نمودند، در اجتهاد خود به خطا رفته، ظالم، سرکش و متجاوز به حدود الهی بودهاند...».[13] حال ببینیم همو هنگامی که نوبت به قاتل امیرمؤمنان (علیه السّلام) میرسد چگونه برخورد میکند: «کسی که علی را کشت، نماز میخواند، روزه میگرفت، قرآن میخواند و گرچه در این کار گمراه و بدعتگذار بود، امّا کشتن علی را با دوستی و محبت به خدا و رسول انجام داد».[14] و یا همو در همان کتاب مینویسد: «قاتل علی، یکی از خوارج به نام عبدالرحمن بن ملجم مرادی بود که از عابدترین مردم زمان خویش و آگاه به سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود».[15]
پینوشت:
[1]. اللؤلؤ المکین من فتاوی فضیلة، الشیخ ابن جبرین، ریاض، عربستان، بیتا، ص 39.
[2]. منهاج السنه النبویه، ابن تیمیه، مؤسسه قرطبه، ج 4، ص 46.
[3]. منهاج السنه النبویه، ابن تیمیه، مؤسسه قرطبه، ج 7، ص 153.
[4]. الکبائر، ذهبی، دار الندوة الجدیدة، بیروت، ج 1، ص 237.
[5]. تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، دارالفکر، بیروت، ج 1، ص 447.
[6]. فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، دارالمعرفه، بیروت، ج 7، ص 36.
[7]. اصول السرخسی، سرخسی، دار المعرفه، بیروت، ج 2، ص 134.
[8]. البحر الرائق شرح کنز الدقائق، ابن نجیم حنفی، دارالمعرفه، بیروت، ج 5، ص 136.
[9]. المحلّی، ابن حزم، دار الآفاق الجدیدة، بیروت، ج 11، ص 414.
[10]. إلقام الحجر لمن زکّی سابّ أبی بکر و عمر، تحقیق مرزوق علی ابراهیم، ص 66.
[11]. سیر أعلام النبلاء، مؤسسه الرسالة، بیروت، ج 7، ص 253.
[12]. صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 4، ص 1871.
[13]. منهاج السنه النبویه، ابن تیمیه، مؤسسه قرطبه، ج 6، ص 296.
[14]. منهاج السنه النبویه، ابن تیمیه، مؤسسه قرطبه، ج 7، ص 153.
[15]. منهاج السنة النبویه، ابن تیمیه، مؤسسه قرطبه، ج 5، ص 47.
دیدگاهها
سید
1395/03/09 - 12:58
لینک ثابت
احسنت. خوب عدم نابرابری در
افزودن نظر جدید