نقدی بر عقیدهی جمالپرستی صوفیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ احادیث و اخباری در منابع اسلامی یافت میشود که دال بر تمجید از حسن و زیبایی و یاد از جمال الهی است. برخی از این روایات در منابع معتبر ذکر شده و برخی نیز پایه و اساس صحیحی از لحاظ علم حدیث و علوم مربوط به آن ندارند.
برای مثال احادیثی مانند: «انَّ اللَّهَ جَميلٌ يُحِبُّ الْجَمالَ[1]» و «انَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يُحِبُّ الْجَمالَ وَالتَّجَمُّلَ [2]» و همچنین روایاتی که مخلوقات را تحسین میکنند؛ مانند: «ثلاثه یزیدن فی قوه البصر: النظر الی الخضره، و النظر الی الوجه الحسن، و النظر الی الماء الجاری.[3]» این دسته از روایات اشاره به این مطلب دارند که خالق هستی همه چیز را با ظرافت و زیبایی خاصی آفریده و طبیعت انسان به عنوان اشرف مخلوقات را هم به گونهای قرار داده که این ظرافت و زیبایی خوشآیند او باشد و او را در راه و مسیر تکامل کمک کند. اما این روایات دستاویز برخی افراد صوفی مرام قرار گرفته و آنرا توجیهی برای عقاید فاسد خود میدانند. جمال پرستی و شاهد بازی یکی از انحرافات صوفیانه بوده، با توجیه اینکه عشق مجازی پلی برای رسیدن به عشق حقیقی است و بویی است که از شرابخانهی عشق حقیقی به مشام میرسد که اگر آن بو را نشنوی به آن شرابخانه نرسی و پرتویی از آفتاب است که اگر نیافتی، از آن آفتاب بهره نمیبری.[4] این عقیده در تصوف ریشهای عمیق و کهن دارد و آن را اولین بار به ابوحُلمان دمشقی، که اصالتاً فارسی و ایرانی نژاد بوده نسبت میدهند. وی عقیدهی خود را در دمشق بیان کرد و به همین دلیل به دمشقی شهرت یافت. پیروان او را حُلمانیه مینامیدند و ایشان هر کجا زیبارویی میافتند، بدون در نظر گرفتن زمان و مکان و در انظار عمومی به خاک افتاده و سجده میکردند.
از دیگر صاحبنامان صوفی جمالپرست میتوان به اشخاصی نظیر ذوالنون مصری، ابوالحسین احمد بن محمد نوری[5] و نیز، احمد غزالی، عین القضات همدانی، روزبهان بقلی، اوحد الدین حامد بن ابی الفخر کرمانی و فخرالدین عراقی اشاره داشت. چنانچه احمد غزالی معتقد است؛ عارف کامل، همانطور که دل بر اصل حُسن و تجلی آن در مجالی روحانی میبندد، به تجلی همان حسن در مظاهر حسّی نیز می تواند دلبستگی داشته باشد.[6] این رفتار نادرست باعث شده تا برخی روانکاوان این رفتار را ناشی از والایشِ امیال غریزی و شهوات انسانی بدانند و وجد و سُکر عرفانی را با لذت جنسی و همآغوشی قیاس کنند[7] و برخی هم آن دو را در اصل، برابر میدانند. شاید این تصور به این خاطر به وجود آمده که بسیاری از رسالات عرفای مسیحی مثل یوحنای صلیبی و قدیسه ترز آویلایی، به زبان عشق نوشته شده و سایرین از این گونه رسالات الهامگیری کرده باشند.
برخی در توجیه این رفتار صوفیانه نوشتهاند که به دلیل محرومیت از همنشینی با زنان و لزوم و وجوب پردگی بودن جنس مادینه، گروهی از صوفیان و شاعران، جمال را در جنس مرد و نرینه جست و جو میکردند.[8] سید احمد کسروی در این رابطه مینویسد: «گذشته از آنکه صوفیان زن نمیگرفتند، بیشترشان دچار زشتکاریها میشدهاند. این است بچهبازی یا به قول خودشان شاهد بازی که از زشتترین گناهان است و در خانقاهها رواج داشته و از آن زشتتر اینکه به چنان ناپاکی رَخت پوشانده و آنرا با عشق خدایی به هم بسته گردانیده و جملهی المجاز قنطره الحقیقه[9] را به زبانها انداختهاند.»[10] از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) روایت شده که فرمود: «فتنه جوان زیبای اَمرد، از فتنه دختر باکره بیشتر است»[11] و در جایی دیگر فرمود: «کسی که جوانی را از روی شهوت ببوسد خداوند او را در آتش جهنم، هزار سال معذب میفرماید.»[12] به یقین این عقیدهی زشت و باطل، اباحت محض و شهوتپرستی صرف است که از ناحیهی تصوف و افکار صوفیانه ترویج میشده و وقتی ناگفته پیداست که بزرگان نامدار صوفی مرتکب آن میشدند، وضع مریدان چگونه بوده است.
پینوشت:
[1]. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج83، ص175. امام حسن مجتبی (علیه السلام) میفرمايد: «خداوند با جمال است و زيبايی را دوست دارد و من به خاطر پروردگارم آراسته میشوم.»
[2]. فروع کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج6، ص440. همانا خداوند، زيبايى و آراستگى را مىپسندد.
[3]. عبهر العاشقین، عین القضات همدانی، مقدمه معین، ص 29. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «سه چیز است که نور چشم را میافزاید: نگاه به سبزهزار، نگاه به صورت نیکو و نگاه به آب جاری.»
[4]. مجالس العشاق، منسوب به سلطان حسین بایقرا، ص 106
[5]. عبهر العاشقین، عین القضات همدانی، مقدمه محمد معین، ص 57
[6]. سلطان طریقت، نصرالله پورجوادی، ص63
[7]. مثلا در اینگونه موارد فرد بهجای ابراز علاقه به معشوق و ارضاء تمایل جنسی به تهیه آثار ادبی میپردازد و معشوق خود را بهعنوان قهرمان داستان مورد ستایش قرار میدهد.
[8]. مناقب، اوحد الدین ابی الفخر کرمانی، تصحیح فروزانفر، ص39
[9]. شمس تبریزی
[10]. صوفیگری، احمدکسروی، ص 22- 23
[11]. ایاکم و اولاد الاغنیاء و الملوک المرد فان فتنتهم اشد من فتنه العذاری فی خدورهن (وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، کتاب نکاح، باب ۲۱، ص۲۵۸)
[12]. من قبل غلاماً بشهوه عذبه الله تعالی الف عام فی النار (مستدرک الوسائل، محدث نوری، کتاب نکاح، باب ۱۷، ص۵۷).
افزودن نظر جدید