فرار از جنگ و افتخار بر انجام گناه کبیره
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ علما و مفسرین بزرگ اهلسنت در ذیل آیه 156 از سوره مبارکه آلعمران، به نقل از خود عمر بن خطّاب نقل کردند که در جنگ احد، از ترس، همچون بز کوهی به بالای کوه گریخت: «عمر بن خطّاب در خطبه روز جمعه، سوره آلعمران را تلاوت نمود -او قرائت این سوره را دوست میداشت- هنگامی که او به این آیه رسید گفت: در جنگ احد ما شکست خوردیم. از همین روی من پا به فرار گذاشته و از کوه بالا رفتم؛ گویی که مرا همچون بز کوهی میدیدی».[1]
این مطلب در مهمترین تفاسیر اهلسنت و مورد قبول وهابیت به عنوان تنها افتخار عمر بن خطّاب آمده که وی در صف اول فراریان نبوده است؛ چرا که در این روایت آمده است که دوست وی «عثمان» جزء اولین فراریها بوده و چنان گریخت که بعد از سه روز پیدا شد: «از جمله فراریان جنگ احد، عمر بن خطاب میباشد؛ با این تفاوت که او در صف اوّل فراریان نبود و به جاهای دور دست فرار نکرد، بلکه او بالای کوه ماند تا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیاید. از جمله فراریان، عثمان بود که به همراه دو نفر دیگر از انصار به نامهای سعد و عقبه چنان پا به فرار گذاردند که سر از جاهای دور درآوردند و پس از سه روز باز گشتند...».[2]
حال، عمر بن خطّاب و حامیانش این فرار نکردن به نقاط دور دست و جزء اول فراریان نبودن را جزء مباهات دانسته و بدان افتخار میکنند. گو اینکه آنان که زودتر فرار کردند فقط متّهم بوده و بر دیگران ایرادی نیست و یا اینکه بگوییم حتی میشود به آن افتخار کرد! نکته جالب در نقل این روایت، توجیه خندهدار ابنتیمیه در فرار از جنگ است. وی برای توجیه این کار نادرست ابوبکر و عمر که از میدان جنگ فرار کردند، آورده است: «همانگونه که گاهی شجاعت و دلاوری در میدان نبرد با شمشیر زدن است، گاهی نیز با دعا کردن میباشد؛ چنانکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده: آیا جز با دعا و بخشش و اخلاص در عمل، روزی داده میشوید و پیروز میگردید؟»[3]
وی (ابن تیمیه) در جای دیگر با تحریف معنای «شجاعت» گفته است: «از آنجا که شجاعت مورد نیاز رهبران، شجاعت قلبی میباشد، از این رو بدون شک ابوبکر از عمر شجاعتر و عمر از عثمان و عثمان از علی (!) و طلحه و زبیر شجاعتر بوده و ابوبکر در روز بدر همراه با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خیمه نشسته بود».[4]
اما پر واضح است که فرار از میدان نبرد و صحنه کارزار در هر عرف و منطقی، یک عمل ناپسند به حساب میآید. مضافاً بر اینکه این عمل (فرار از جنگ) از نظر شرع مقدس، از گناهان کبیره به حساب آمده چون شخص فراری در واقع به خداوند و وعدههای او ایمان نداشته و حاضر نیست عیش و نوش چند روزه دنیا را نادیده گرفته و جان خویش را در راه خدا و دینش نثار نماید. حال اگر این فرار مستلزم به خطر افتادن جان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز بشود قطعا حکم شدیدتری خواهد داشت. خداوند سبحان درباره عاقبت فرار از میدان جنگ میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ وَمَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَىٰ فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّـهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ [انفال/15-16] ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که با انبوه کافران در میدان نبرد روبرو شدید، به آنها پشت نکنید (و فرار ننمایید) و هر کس در آن هنگام به آنها پشت کند مگر آنکه هدفش کنارهگیری از میدان برای حمله مجدد و یا به قصد پیوستن به گروهی (از مجاهدان) بوده باشد، (چنین کسی) به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جایگاه او جهنم و چه بد جایگاهی است!»
در کتب روایی اهلسنت و مورد قبول وهابیت نیز روایاتی مبنی بر حرمت فرار از جنگ آمده است که به ذکر یک مورد آن بسنده میکنیم. بخاری و مسلم در کتابشان آوردهاند: «پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از هفت چیز که سبب ورود و جاودانگی در آتش است بپرهیزید: شرک به خداوند؛ سحر و جادو؛ کشتن انسانی که خداوند ریختن خونش را حرام کرده، مگر در صورت جرم موجب قتل؛ خوردن ربا؛ خوردن مال یتیم؛ فرار از جبهه جنگ؛ تهمت به زنان مومن که دامن آنان از آلودگی پاک است».[5]
پینوشت:
[1]. محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری، جامع البیان عن تاویل القرآن (تفسیر الطبری)، دار الفکر، بیروت، 1405ه.ق، ج4، ص144
[2]. فخرالدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، التفسیر الکبیر، دار الکتب العلمیه، بیروت1421ه، الطبعة الاولی، ج9، ص42، ذیل آیه 155 آلعمران
[3]. احمد بن عبد الحلیم بن تیمیه الحرانی، منهاج السنه النبویه، موسسه قرطبه 1406ه، الطبعة الاولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج4، ص482
[4]. احمد بن عبد الحلیم بن تیمیه الحرانی، منهاج السنه النبویه، موسسه قرطبه1406ه، الطبعة الاولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج8، ص79
[5]. مسلم بن الحجاج النیسابوری، صحیح مسلم، کتاب الایمان، باب بیان الکبائر و اکبرها، دار حیاء التراث العربی، بیروت تحقیق: محمد عبدالباقی، ج1، ص92، ح89؛ بخاری، صحیح بخاری، کتاب الوصایا، باب23، باب قول الله، ج6، ص2515، ح6465
افزودن نظر جدید