بدعت صوفیان، وامدار قیاس ابوحنیفه!

  • 1392/05/16 - 13:49
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ صوفیان، فراوان در دین بدعت وارد کردند و هر یک از بزرگان ایشان که نسبت به مقام و موقعیت و شهرت خویش حریص تر بوده، امری ابداعی و جدیدی را در این مسلک و به نام دین بنا نهاده اند. غسل اسلام، یکی از این بدعت هاست.
بدعت صوفیان، وامدار قیاس ابوحنیفه!

دین مبین اسلام آخرین دین و آیینی است که از ناحیه ی پروردگار عالمیان برای بشر آورده شد و مبانی و اصول آن به پیامبر اسلام که تبعاً خاتم نبوت و آخرین ایشان نیز است، وحی گردید. خاتمیت دین اسلام، یعنی پس از آن برای هدایت و تکامل معارف انسان برنامه ای نیست و معارف اسلامی و عمل به آنها، مساوی با رسیدن با کمال و هدف از خلقت است. رسوایی کسانی که پس از اسلام مدعی نبوت گردیدند، در تاریخ ماندگار شد و ایشان جزء کذابین شناخته شده اند.
اما هستند کسانی که می خواهند به نفع خود و بخاطر امیال شخصی و هوای نفس، شهرتی به دست آورند و چون رسوایی مدعیان را دیده اند، از راه های دیگری سعی بر رسیدن به این مطلب دارند. یکی از این راه ها، وارد کردن و جعل کردن احکام و مسائلی است که در دین مبین اسلام نبوده اند و به اصطلاح بدعتی است که توسط این گونه افراد ایجاد می شود. احکام دین باید توسط شارع مقدس تشریع شوند و هر حکم دیگری اگر به این نیت که جزء دین است انجام شود، بدعت نامیده می شود.
ورود بدعت به دین کاری ناشایست و خلاف شرع بوده و توسط بزرگان دین بسیار نهی شده است. رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرمایند: “کل محدثة بدعة و کل بدعة ضلالة و کل ضلالة فی النار”؛[1] ایجاد هر امری که سابقه در دین نداشته بدعت است و هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی در آتش است.
با این همه، صوفیان، فراوان در دین بدعت وارد کردند و هر یک از بزرگان ایشان که نسبت به مقام و موقعیت و شهرت خویش حریص تر بوده، امری ابداعی و جدیدی را در این مسلک و به نام دین بنا نهاده اند. غسل اسلام، یکی از این بدعت هاست.
عالمان و متشرعین می دانند و بی اطلاع ها نیز با مراجعه به کتب روایی یا رساله های عملیه ی مراجع شرع که برگرفته از روایات و دستورات شرع است، متوجه می شوند که غسل های واجب در اسلام هفت غسل است[2] و در بین ایشان غسلی به نام اسلام نیست. همچنین با وجود اینکه غسل های زیادی در اسلام، مستحب هستند ولی باز غسلی به نام اسلام در بین آنها نیامده و از طرف نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله تشریع نشده است.[3]
صوفیه برای توجیه این بدعت، خود را به آتش می زنند تا بگویند که منظور از غسل اسلام این نیست که شخص قبلاً مسلمان نبوده است و باز می گویند که، همان طور که غسل جمعه برای پاکیزگی مسلمانان تشریع شده، انجام غسل اسلام نیز بلامانع است! رضاعلیشاه می گوید: (و این هم بدعت نیست كه بعضی این طور توهّم نموده‏اند؛ زیرا به نام غسل اسلام است نه تسلیم و تسلیم یكی از مراتب اسلام مي‏ باشد، چنانكه در غسل جمعه هم چون منظور توجّه به جمعه مي‏ باشد و در اجتماع هم برای اینكه با مؤمنین كه ملاقات مي ‏كند خود را پاك نماید مانعی ندارد).[4]
وی این غسل ابداعی صوفیه که از قرن هشتم هجری[5] در بین اهالی تصوف ایجاد شده را با غسل جمعه قیاس می کند و آن را بدعت نمی داند. در حالی که قیاس کردن نیز از اعمالی است که توسط ائمه ی اطهار و پیشوایان دین به شدت از آن نهی شده است و این روش از ملاک های تشخیص حکم برای عامّه و اهل سنت است.
ایشان چون کتاب و سنت صحیح نبوی را برای استنباط احکام الهی کافی نمی دانند واز دسترسی به علوم خاندان پاک رسول الله، به سبب گمراه بودنشان بی بهره اند، دست به قیاس زدند و این همان مطلبی است که در اول کلام به آن اشاره شد. قیاس کردن، نشان دهنده ی عدم ایمان واقعی و خود خواهی و طلب شهرت است. امام جعفربن محمد الصادق علیه السلام می فرمایند: ان اصحاب المقاييس طلبوالعلم بالمقاييس فلم تزدهم المقاييس من الحق الا بعدا" و اين دين الله لا يصاب بالمقاييس [6] اهل قياس تلاش مي كنند تا با قياس به علم دست يابند ، ليکن قياس برای آن ها نتيجه ای جز دوری از حق ندارد و دين خدا با قياس به دست نمي آيد.
بزرگان صوفیه به پیروی از ابوحنیفه ها و به جهت حبّ جاه و مقام و ریاست، برای توجیه بدعت ها، دست به قیاس می زنند و اموری را که در دین سابقه ای ندارند، انجام داده و سایر افراد را نیز به آن ترقیب و تشویق کرده و برای ورود به این مسلک منحرف ایشان را مجبور به انجام این بدعت می کنند.

منابع:

[1]. بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۶۳؛ مسند، احمد حنبل، ج ۴، ص ۱۲۶٫
[2]. رساله ی توضیح المسائل 9 مرجع/ صفحه ی 202/ انتشارات پیام عدالت
[3]. همان صفحه 362
[4]. رساله رفع شبهات ص 21
[5]. سید عبداله برزش آبادی پیشوای فرقه ذهبیه اغتشاشیه به هنگامی که می خواهد نزد مرشدش خواجه اسحاق ختلانی برود دستور غسل اسلام به او می دهند. (روضات الجنان و جنات الجنان ج 2 ص 237)
[6]. بحارالانوار ج2 ص 315

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.