احتمالات تفسیری آیات نفی قدرت شنیدن مردگان

  • 1393/10/16 - 08:25
از جمله اشکالات مطرح شده برای ردّ عقیده شیعه به جواز توسل، آیاتی است که ادعا شده، دلالت بر عدم قدرت مردگان بر شنیدن دارند. امّا از آنجایی که روایات متواتر اهل سنّت، دلالت بر شنیدن مردگان و گفتگو با زندگان دارند، علمای بزرگ اهل سنّت نیز، چنین دلالتی را برای این آیات انکار نموده و درصدد بیان تفسیر درست آن برآمده‌اند. برای رفع این تعارض ظاهری، علمای اهل سنّت...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله اشکالات مطرح شده برای ردّ عقیده شیعه به جواز توسل، آیاتی است که ادعا شده، دلالت بر عدم قدرت مردگان بر شنیدن دارند. این آیات عبارت‌اند از: «فَإِنَّکَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَی وَلاَ تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ [روم/۵۲] تو نمی‌توانی مردگان را شنوا سازی و آواز خود را به گوش کرانی که از تو روی می‌گردانند برسانی» و «وَما یَسْتَوِی الْأَحْیَآءُ وَلاَ الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللّه‌َ یُسْمِعُ مَن یَشَآءُ وَما أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَن فِی الْقُبُورِ [فاطر/۲۲] و زندگان و مردگان برابر نیستند. خدا هر که را خواهد می‌شنواند. و تو نمی‌توانی سخن خود را به مردگانی که در گور خفته‌اند برسانی.»

امّا از آنجایی که روایات متواتر اهل سنّت، دلالت بر شنیدن مردگان و گفتگو با زندگان دارند، علمای بزرگ اهل سنّت نیز، چنین دلالتی را برای این آیات انکار نموده و درصدد بیان تفسیر درست آن برآمده‌اند. حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر می‌نویسد: «وأنه لیس فی القرآن ما ینفی السماع الثابت للموتی فی الأحادیث الصحیحة. وإذا علمت به أن القرآن لیس فیه ما ینفی السماع المذکور، علمت أنه ثابت بالنص الصحیح، من غیر معارض.[1] و به تحقیق که در قرآن مطلبی که معارض شنیدن مردگان (که با احادیث صحیح ثابت شده است) وجود ندارد، و چون دانستی که در قرآن آیه ای نیست که با شنیدن مردگان منافات داشته باشد، خواهی دانست که شنیدن مردگان با روایات صحیح بدون معارض، امری قطعی است».

برای رفع این تعارض ظاهری، علمای اهل سنّت، لااقل سه احتمال در تفسیر این آیات داده‌اند، که عبارت‌اند از:

1. مراد عدم قدرت زندگان بر شنوا ساختن مردگان به صورت استقلالی است، و نه با واسطه قدرت خدا؛
همانطور که در آِیه «وَما یَسْتَوِی الْأَحْیَآءُ وَلاَ الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللّه‌َ یُسْمِعُ مَن یَشَآءُ وَما أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَن فِی الْقُبُورِ [فاطر/۲۲] و زندگان و مردگان برابر نیستند. خدا هر که را خواهد می‌شنواند. و تو نمی‌توانی سخن خود را به مردگانی که در گور خفته‌اند برسانی.» بیان شده است، خداوند قدرت دارد هر آنکه را بخواهد، قدرت شنیدن عطا نماید، ولی پیامبر به تنهایی قادر بر این کار نیست. فلذا علامه اهل سنت؛ آلوسی می‌نویسد: «وما أنت بمسمع من فی القبور: ترشیح لتمثیل المصرین علی الکفر بالأموات و أشباع فی إقناطه (علیه الصلاة والسلام) من إیمانهم و الباء مزیدة للتأکید أی وما أنت مسمع و المراد بالسماع هنا ما أرید به فی سابقه ولا یأبی إرادة السماع المعروف ما ورد فی حدیث القلیب لأن المراد نفی الأسماع به طریق العادة وما فی الحدیث من باب «وما رمیت إذ رمیت ولکن الله رمی» وإلی هذا ذهب البعض وقد مر الکلام فی ذلک فلا تغفل. [2] و آیه‌ی: تو نمی‌توانی مردگان را شنوا سازی، تشبیه  اصرار دارندگان بر کفر، به مردگان است، و مبالغه در ناامیدی حضرت از ایمان آوردنشان، و حرف باء (در بمسمع) زائده است برای تأکید، یعنی تو نمی‌توانی مردگان را شنوا سازی. و منظور از اسماع در اینجا آن معنای گذشته است. و آنچه در حدیث چاه بدر آمده است، را نیز می‌توان بر شنیدن معمولی حمل نمود. چون مراد از نفی سماع، نفی عادی و استقلالی آن است و حدیث از باب، تو تیر نیانداختی، بلکه خدا تیر انداخت، می‌باشد، و بعضی نیز قائل به آن شدند. و کلام در این باره گذشت پس غفلت نکن».

2. مردگان می‌شنوند ولی شنیدن سودی به حال مردگان ندارد؛
ابن تیمیه رهبر فکری وهابیت می‌نویسد: «فإن المراد بذلک سمع القبول والامتثال فان الله جعل الکافر کالمیت الذی لا یستجیب لمن دعاه وکالبهائم آلتی تسمع الصوت ولا تَفْقَهُ المعنی فالمیت وان سمع الکلام وفقه المعنی فإنه لا یمکنه إجابة الداعی ولا امتثال ما أُمر به ونُهی عنه فلا ینتفع بالأمر والنهی وکذلک الکافر لا ینتفع بالأمر والنهی وان مع الخطاب وفهم المعنی کما قال تعالی: "و لو علم الله فیهم خیرا لأسمعهم" وأما رؤیة المیت فقد روی فی ذلک آثار عن عائشة وغیرها. [3] پس منظور از نفی شنیدن برای مردگان، شنیدنی است که امتثال به دنبال داشته باشد، خداوند در این آیه کافر را همانند مرده قرار داده است که به کسی که او را می‌خواند نمی‌تواند جواب دهد و همانند چهارپایان که سخن را می‌شنوند ولی معنی آن را نمی‌فهمند، پس مرده اگرچه سخن را می‌شنود و معنی آن را می‌فهمد، ولی نمی‌تواند جواب دهد و امر و نهی را امتثال کند، پس امر و نهی سودی به حال او نمی‌رساند، همان‌گونه که کافر از امر و نهی فایده‌ای نمی‌برد اگرچه سخن را می‌شنوند و معنی آن را می‌فهمند، همان‌طور که خداوند می‌فرماید: "و اگر خدا خیری در آنان می‌یافت سخنش را به آن‌ها می‌رساند". و اما در مورد دیدن مردگان روایاتی از عایشه و دیگران وجود دارد». ابن حجر هم کلام مشابهی دارد[4].

3. بعضی از مردگان نمی‌شنوند و بعضی دیگر می‌شنوند؛
ابن قتیبه از بزرگان اهل سنت می‌نویسد: «وأما قوله تعالی: فَإِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوتی وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِع مَنْ فِی القُبُور فلیس من هذا فی شئ؛ لأنّه أراد به الموتی ههنا الجهّال، وهم أیضاً أهل القبور یرید إنّک لا تقدر علی إفهام من جعله اللّه تعالی جاهلاً ولا تقدر علی إسماع من جعله اللّه تعالی أصمّ عن الهدی. وفی صدر هذه الآیات دلیل علی ما نقول، لأنّه قال وَ مَا یَسْتَوِی الاْعْمَی وَالْبَصِیرُ  یرید بالاعمی: الکافر، وبالبصیر المؤمن. وَلاَ الظُّـلُمَـتُ وَ لاَ النُّورُ یعنی بالظلمات: الکفر، وبالنور: الایمان. وَلاَ الظِّـلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ یعنی بالظلّ: الجنة، وبالحرور: النار. وَمَا یَسْتَوِی الاْحْیَآءُ وَلاَ الاْمْوَاتُ» یعنی بالآحیاء: العقلاء، وبالاموات: الجهلاء. ثمّ قال: «إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَن یَشَآءُ وَمَآ أَنتَ بِمُسْمِع مَّن فِی الْقُبُورِ یعنی: أنّک لا تسمع الجهلاء الذین کأنّهم موتی فی القبور، ومثل هذا کثیر فی القرآن، ولم یرد به الموتی الذین ضربهم مثلاً للجهلاء شهداء بدر، فیحتجّ به هم علینا، أولئک عنده أحیاء کما قال اللّه عزوجل. [5] واما فرمایش خداوند متعال که فرمود: «تو نمی‌توانی مردگان را شنوا سازی و آواز خود را به گوش کرانی که از تو روی می‌گردانند برسانی [روم/۵۲].» و «و تو نمی‌توانی سخن خود را به مردگانی که در گور خفته‌اند برسانی [فاطر/۲۲].»، دلیلی بر مدعای این‌ها نمی‌شود، چون منظور از مردگان در اینجا جاهلان است، و این جاهلان نیز اهل قبور هستند، منظور این است که تو نمی‌توانی کسی که خداوند او را جاهل قرار داده را بفهمانی و صدایت را نمی‌توانی به کسی که خداوند او را کر (نسبت به هدایت) قرار داده است برسانی، و در صدر این آیات دلیلی بر قول ما است، چون خداوند فرمود: «نابینا و بینا برابر نیستند [فاطر/۱۹].» منظور از نابینا، کافر و منظور از بینا، مؤمن است، «و نه تاریکی و روشنی [فاطر/۲۰].» منظور از تاریکی، کفر و منظور از نور، ایمان است، «و نه سایه و حرارت آفتاب [فاطر/۲۱].» منظور از سایه، بهشت و منظور از حرارت آفتاب، جهنم است، "«و زندگان و مردگان برابر نیستند [فاطر/۲۱].» منظور از زندگان، صاحبان خرد و منظور از مردگان، جاهلان است. سپس فرمود: «و زندگان و مردگان برابر نیستند. خدا هر که را خواهد می‌شنواند. و تو نمی‌توانی سخن خود را به مردگانی که در گور خفته‌اند بشنوانی [فاطر/۲۲].» منظور این است که تو نمی‌توانی سخن خود را به جاهلانی که مانند مردگان در قبر هستند برسانی، و مانند این در آیات قرآن بسیار است، و منظور از مردگانی که مثال آورده آن‌ها را برای جاهلان، شهدای بدر نیست تا اینکه به‌وسیله آن بر علیه ما استدلال شود چون شهدا زنده هستند و نزد خدا روزی می‌خورند، همان‌گونه که خداوند فرموده است».

فلذا مشاهده می‌شود که به اقرار علمای اهل سنت و حتی ابن تیمیه، این آیات هیچ دلالتی بر کلام وهابیون که «مردگان مطلقاً نمی‌شنوند» ندارد.

پی‌نوشت:

[1]. حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر، الفواکه العذاب فی الرد علی من لم یحکم السنة والکتاب، ج ۶، ص ۱۳۹، طبق‌ برنامه‌ الجامع‌ الکبیر.
[2]. الآلوسی البغدادی الحنفی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج ۲۲، ص ۱۸۶، دار إحیاء التراث العربي، بيروت.
[3]. ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، کتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، ج ۲۴، ص ۳۶۳ و ۳۶۴، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، مکتبة ابن تیمیة، الطبعة الثانیة.‌
[4]. العسقلانی الشافعی، فتح الباری شرح صحیح‌البخاری، ج ۳، ص ۲۳۴، تحقیق: محب، دارالمعرفة.
[5]. الدینوری، ابن قتیبة، تأویل مختلف الحدیث، ج ۱، ص ۱۵۲، تحقیق: محمدزهری، دارالجیل،‌ ۱۳۹۳ هـ، ۱۹۷۲ م.

تولیدی

دیدگاه‌ها

مقاله شما عالی بود در گروه تلگرام قسمت قسمت مورد بحث قرار گرفت از زحناتشما متشکرم

نظر لطف شماست. موفق باشید. یا حق!

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.