فلسفۀ لعن (لعنت)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ چرا شیعه، دشمنان اسلام و مسلمین و بدخواهانِ پیامبر و اهلبیت را لعن میکند؟ آیا واژۀ لعن و بهطور کلّی تبرّی، موجب خشونتگرایی و دشمنتراشی نیست؟ آیا موجب تفرقه بین مسلمانان و در نتیجه، تسلط کفّار نمیگردد؟ بهتر آن نیست که شیوهای دیگر پیش روی قرار دهیم، به جای گلوله از گُل سخن بگوییم و استراتژی «صلح و سکوت و سلام» را برگزینیم؟ اینها سؤالها و اشکالهایی است که از طرف مخالفین مطرح میشود، و نیز گاهی مشاهده میشود که در بین جوانها نیز این سؤال مطرح است که چرا ما دشمنان گذشتۀ خود را لعن میکنیم و از آنان تبرّی میجوییم؟ در این قسمت به این موضوع مهم میپردازیم.
لعن در لغت
راغب اصفهانی میگوید: «لعن به معنای طرد و دور کردن با غضب است. لعن اگر از جانب خدا باشد در آخرت به معنای عقوبت و در دنیا به معنای انقطاع از قبول رحمت و توفیق است. و اگر از انسان باشد به معنای دعا و نفرین و درخواست بر ضرر غیر است».[1] طریحی میگوید: «لعن به معنای طرد از رحمت است».[2] ابن اثیر میگوید: «اصل لعن به معنای طرد و دور کردن از خداست. و از خلق به معنای سبّ و نفرین است».[3]
لعن در قرآن و روایات
خداوند متعال در قرآن کریم 37 بار «لعن» را با انتساب به خودش و نیز یک بار با انتساب به مردم به کار برده است. و این حدّ به کار بردن این واژه فی حدّ ذاته دلیل بر مشروعیت لعن از حیث اصل اوّلی است. و در قرآن هیچ موردی وجود ندارد که از لعن نهی شده باشد، در حالی که از سبّ نهی شده است؛ آن جا که میفرماید: «وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا [انعام/ 108] و شما مؤمنان به آنان که غیر خدا را میخوانند دشنام مدهید تا مبادا آنان هم از روی دشمنی و جهالت خدا را دشنام دهند». هم چنین با مراجعه به سنت نبوی پی میبریم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تعبیر «لعن» و مشتقات آن را در موارد بسیاری، حتی در خصوص مسلمانان و برخی از صحابه به کار برده است؛ نهیهایی که با غضب شدید همراه بوده است؛ به جهت کارهای زشتی که از آنها صادر شده بود. با مراجعه به موسوعههایی که در مورد احادیث نبوی نوشته شده پی میبریم که بیش از 300 مورد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر دیگران لعن کردهاند.[4] پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «خدا لعنت کند شرابخوار، ساقی، بایع و مشتری آن را و...» و نیز فرمود: «خدا لعنت کند رشوه دهنده و رشوه گیرنده را در قضاوت». نیز فرمود: «خدا لعنت کند ربا و گیرنده و دهنده و نویسنده و شاهد... آن را».[5]
مصادیق لعن در قرآن کریم
با مراجعه به قرآن کریم پی میبریم که خداوند متعال لعن را در مواردی به کار برده است. در مورد ابلیس؛ آن جا که میفرماید: «وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ [ص/ 78] و همانا لعنت من بر توست تا روز جزا». همچنین در مورد عموم کافرین، آن جا که میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا [احزاب/ 64] همانا خداوند لعنت کرده کافران را و برای آنان جهنم را آماده نموده است». در مورد اهل کتاب به طور عموم و یهود به طور خصوص؛ آن جا که میفرماید: «لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی إِسْرائیلَ عَلی لِسانِ داوُودَ وَ عیسَی ابْنِ مَرْیَمَ [مائده/ 78] لعنت شدند کسانی که از بنی اسرائیل کافر شدند، به زبان داود و عیسی بن مریم».
همچنین مواردی که لعنت بر عنوان عامّی وارد شده، که قابل انطباق بر هرکسی است؛ مثلاً «أَلاَ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ [هود/ 18] آگاه باش لعنت خدا بر ظالمان است» و «وَ الْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ [نور/ 7] و بار پنجم قسم یاد کند که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد» و «إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ [احزاب/ 57] و کسانی که خدا و رسولش را اذیت میکنند خداوند آنان را در دنیا و آخرت مشمول لعنت خود قرار داده است». «إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ [نور/ 23] کسانی که به زنان با ایمان و پاکدامن بیخبر از کار بد تهمت بستن محققا در دنیا و آخرت ملعون شدند». «وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً [نساء/ 93] و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد مجازاتش آتش جهنم است که در آن جاوید معذب خواهد بود. خدا بر او خشم و لعنت کند، و عذابی بسیار شدید برایش مهیّا سازد». «وَ عَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ هِيَ حَسْبُهُمْ ۚ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ [توبه/ 68] خدا مرد و زن از منافقان و کافران را وعدۀ آتش دوزخ و خلود در آن داد، همان دوزخ برای کیفر آنان کافی است، و خدا آنان را لعن کرده و برای آنان عذاب ابدی است». «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ (22) أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ [محمد/ 22-23] شما منافقان اگر از فرمان خدا و طاعت روی برگردانید یا در زمین فساد و قطع رحم کنید باز هم امید دارید؟ اینان همین منافقان اند که خدا آنان را لعن کرده و گوش و چشمشان را کور گردانید».
تصریح قرآن و سنت به لعن برخی از صحابه
قبلا اشاره شد که قرآن کریم لعن را در مواردی به کار برده است که قسمت چهارم از آن مورد نظر ماست، که با اطلاق لعن بر مورد عام شامل برخی از صحابه نیز شده است، و حتی در برخی از موارد شخص صحابی لعن شده است؛ از جمله این آیۀ شریفه است: «وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتی أَرَیْناکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیاناً کَبیراً [اسراء/ 60] ای رسول ما به یاد آور وقتی را که به تو گفتیم خدا البته به همۀ افعال و افکار مردم محیط است و ما رؤیائی که به تو ارائه دادیم جز برای آزمایش و امتحان مردم نبود، و درختی که به لعن در قرآن یاد شده و ما به ذکر این آیات عظیم آنان را میترسانیم و لکن بر آنان جز طغیان و کفر و انکار شدید چیزی نیفزاید». مفسران در ذیل این آیه میگویند که مراد از شجرۀ ملعونه در قرآن، شجره و اصل و نسب حکم بن ابی العاص است و مقصود از خواب و رؤیا، رؤیایی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خواب دیدند که فرزندان مروان بن حکم یکی پس از دیگری بر منبرش مینشینند.[6] هم چنین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در موارد زیادی برخی از صحابه را لعن کرده که از مشهورترین آنها حکم بن ابی العاص، و هر کس در صلب او است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «وای بر امّت من از آنچه در صلب اوست».[7] نصر بن مزاحم منقری به سند خود از براء بن عازب نقل میکند که روزی ابوسفیان با فرزندش بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شد، حضرت فرمود: «بار خدایا! لعنت فرست بر تابع و متبوع». یعنی بر معاویه و ابوسفیان.[8]
پینوشت:
[1]. مفردات، راغب اصفهانی، دارالقلم، بیروت، ص 471.
[2]. مجمع البحرین، طریحی، جامع الفقه اهلبیت (ع)، مرتضوی، تهران، ج 6، ص 309.
[3]. النهایة، ابن اثیر، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، ج 4، ص 330.
[4]. مسند، احمد، دارالفکر، بیروت، ج 2، ص 387.
[5]. الجامع الصغیر، جلال الدین سیوطی، دار الفکر، بیروت، ج 2، ص 406.
[6]. تفسیر، فخر رازی محمد بن عمر، اساطیر، تهران، ج 20، ص 237.
[7]. مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیه، بیروت، ج 4، ص 481.
[8]. وقعة صفین، نصر بن بن مزاحم، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، قم، ص 217.
افزودن نظر جدید