رابطه حسنین (علیهم السلام) با ابوبکر و عمر

  • 1393/10/28 - 10:02
آن‌چه در این مقاله به آن اشاره می‌شود، روابط بین امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) در زمان طفولیت با ابوبکر و عمر است. در کتب تاریخی اهل سنت به شواهدی بر می‌خوریم که این دو امام (علیهم السلام) در همان دوران کودکی هم میانه خوبی با عمر و ابوبکر نداشتند. عده‌ای از سیاستمداران تکفیری به اتفاق هم‌کیشان خود و برای سر پوش گذاشتن...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عده‌ای از سیاستمداران تکفیری به اتفاق هم‌کیشان خود و برای سر پوش گذاشتن به جنایت‌ها و هتک‌حرمت‌هایی که از جانب خلفا بر اهل‌بیت عصمت و طهارت واقع گردید، سعی نمودند با بیان سخنان و بعضی رفتارهایی که بین ایشان و اهل‌بیت (علیهم السلام) واقع شد، روابط میان آن‌ها را عادی نشان داده و باور شیعیان در مورد پایمال شدن حق اهل بیت را بی‌مورد نشان دهند. هتک حرمت‌هایی که از جانب عده‌ای از نزدیکان، نسبت به شخص نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان رسالت به ویژه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و همسر با وفایش امیر مؤمنان علی (علیه السلام) واقع گردیده بر همگان روشن است و در جای خود به اثبات رسیده است، به گونه‌ای که بسیاری از علمای اهل‌سنت نیز به صراحت، حوادث مربوط به آن را در کتب خود یادآور شده‌اند. و طالبان حقیقت می‌توانند با اندک تفحّصی به این مهم نائل بیایند.

اما آن‌چه در این مقاله به آن اشاره می‌شود، روابط بین امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) در زمان طفولیت، با ابوبکر و عمر است. در کتب تاریخی اهل سنت به شواهدی بر می‌خوریم که این دو امام (علیهم السلام) در همان دوران کودکی هم میانه خوبی با ابوبکر و عمر نداشتند و با همان زبان کودکانه خود بر بعضی اعمال و رفتار آنان لب به اعتراض می‌گشودند و انزجار خود را از آنان به گونه‌ای مطرح می‌کردند. نمونه زیر را بسیاری از متون روایی و تاریخی اهل‌سنّت و مورد قبول وهابیت با سند صحیح روایت کرده‌اند: «حسین بن علی (علیه السلام) برایم روایت نمود، در حالی که عمر بن خطاب بالای منبر مشغول خطبه بود وارد مسجد شده و چون عمر را بالای منبر مشاهده کرد از منبر بالا رفت و به او فرمود: «از منبر پدرم فرود آی و به منبر پدر خودت برو!» عمر با شنیدن این این سخن از منبر پایین آمد، امام حسین (علیه السلام) را گرفت، سنگ‌ریزه‌هایی را که در دست داشت را گرفت و گفت: «پدر من منبری ندارد!» سپس پرسید: «این سخنان را چه کسی به تو آموخته؟» حضرت فرمود: «به خدا سوگند کسی به من نیاموخته است...»[1]

شمس الدین ذهبی و ابن حجر عسقلانی از بزرگترین علمای رجالی اهل سنت، سند این روایت را «صحیح» دانسته‌اند. ابن عساکر نیز همین جریان را در باره امام حسن (علیه السلام) در مواجهه با ابوبکر روایت نموده است. در ادامه روایتی که در چند سطر بالا بیان کردیم، مطلبی از زبان عمر بن خطاب آمده که نشان از اعترافی شگفت‌انگیز از زبان وی دارد: «... عمر به امام حسین (علیه السلام) عرض کرد: «آن‌چه بالای سر ما وجود دارد (و ما نیز زیر سایه عزّتش هستیم) نخست از آن خداست، سپس به برکت وجود شما خاندان رسول خداست».[2]

با توجه به این سخن، در نظر بگیرید که اگر این کلام (نخست خدا، سپس شما اهل بیت) از زبان یکی از شیعیان و یا در کتاب یکی از علمای شیعه می‌آمد، تکفیری‌ها چه سوژه‌‌هایی درست می‌کردند و شیعیان را به غلو، شرک و خروج از دین متهم می‌کردند و در ادامه نیز حکم به قتل آنان را صادر می‌نمودند. کوتاه سخن این‌که تمام اعتقادات شیعه را می‌توان از منابع دست اول اهل‌سنّت و مورد قبول وهابیت اثبات نمود؛ لکن ایشان به واسطه نا آگاهی و یا تعصب و لجاجت از پذیرش حق سر باز می‌زنند و رو به انکار می‌آورند. البته ذکر این نکته ضروری است که شیعه در اثبات عقاید خود متمسک به کلام نورانی اهل‌بیت (علیهم السلام) می‌باشد و بنا نیست در اثبات عقاید خود به منابع ایشان رجوع نماید چرا که کلام نورانی ائمه (علیهم السلام) برای شیعیان حجّت شرعی است.

درود و رحمت خداوند بر روح پر فتوح علامه امینی (رحمة الله علیه) که همواره می‌فرمودند: «کتب اهل سنّت برای اثبات عقاید شیعه کافی است.»

پی‌نوشت‌ها:

[1]. محم بن جریر الطبری، تاریخ الطبری، دارالکتب العلمیه، بیروت، ج 2، ص 353
[2]. ابوالحسن احمد بن عبدالله بن صالح العجلی الکوفی، معرفه الثقات، مکتبه الدار - السعودیه 1405ه، طبعه اولی، تحقیق: عبدالعلیم بستوی، ج 1، ص 301، ح 310
[3]. ابوبکر احود بن علی الخطیب البغدادی، تاریخ بغداد، دار الکتب العلمیه - بیروت، ج 1، ص 141، ح 3     

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.