شفاعت از دیدگاه شیعه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اعتقادات عموم مسلمانان و معتقدان به ادیان، مسئله شفاعت است. یعنی روز قیامت اولیای الهی، در حقّ گروهی از گنهکاران شفاعت کرده و آنان را از عذاب جهنّم نجات میدهند. و یا بنابر تفسیر برخی از شفاعت، اولیای الهی با شفاعتشان از شخصی سبب ترفیع درجۀ او میشوند. لیکن در اندازه و ویژگیهای آن اختلاف است؛ یهود برای اولیای خود بدون هیچ قید و شرطی حق شفاعت قایل است که قرآن به طور آشکار آن را باطل میداند. در میان مسلمانان، وهابیان معتقدند که تنها میتوان از خدا طلب شفاعت کرد و اگر کسی از خود شافعان شفاعت طلب کند مشرک است، ولی عموم مسلمانان قائل اند این حقّی را که خداوند برای شافعان قرار داده، میتوان از آنان طلب نمود، ولی با اعتقاد به این که اصل این حقّ از آن خداست و اولیا بدون اذن او شفاعت نمیکنند. در این مقاله به این موضوع میپردازیم.
اجماع امّت
علمای اسلام بر مشروعیّت شفاعت و این که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یکی از شفیعان روز قیامت است اجماع کردهاند، اگر چه در برخی از فروع شفاعت اختلاف نمودهاند. شیخ طوسی میگوید: «شفاعت نزد ما امامیه از آن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بسیاری از اصحابش، تمام امامان معصوم و بسیاری از مؤمنان صالح است». شیخ مفید میفرماید: «امامیه اتفاق نظر دارند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز قیامت برای جماعتی از مرتکبان گناهان کبیره از امت خود، شفاعت میکند. و نیز امیرالمؤمنین و امامان دیگر (علیهم السّلام) برای صاحبان گناهان کبیره از شیعیان، شفاعت میکنند. و خداوند بسیاری از خطاکاران را با شفاعت آنان از دوزخ نجات میدهد».[2]
ابن تیمیه حرّانی میگوید: «پیامبر در روز قیامت سه نوع شفاعت دارد... نوع سوّم دربارۀ کسانی است که مستحقّ آتش جهنماند».[3] محمد بن عبدالوهاب میگوید: «شفاعت برای پیامبر و سائر انبیا و ملائکه و اولیا و کودکان، از جمله اموری است که مطابق روایات وارده، ثابت است...».[4]
شفاعت در قرآن کریم
1. آیاتی که شفاعت را نفی میکنند: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظّالِمُونَ [بقره/ 254] ای اهل ایمان از آنچه روزی شما کردیم، انفاق کنید پیش از آن که روزی بیاید که نه خرید و فروشی هست و نه دوستی و شفاعتی به کار آید و کافران در آن روز در مییابند که به خود ستم کردند». ولی آیات دیگر به وجود شفاعت به اذن خداوند متعال صراحت دارد. پس آیۀ فوق شفاعت بدون اذن را نفی میکند.
2. ابطال عقیدۀ یهود در شفاعت: «یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْكُمْ و َأَنِّی فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ * وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ» [بقره / 47 ـ 48] ای بنی اسرائیل یاد کنید نعمتهایی را که به شما عطا کردم و شما را بر عالمیان برتری دادم. و دوری کنید از روزی که در آن، کسی به جای دیگری مجازات نشود و هیچ شفاعت از کسی پذیرفته نشود و عوض قبول نکنند و یاری نشوند». قرآن اعتقاد به یک نوع شفاعت باطل را که در یهود بوده، ردّ میکند، شفاعتی که هیچگونه شرطی در شفیع یا کسی که شفاعت شده قرار نمیدهد و هیچ نوع ارتباطی با اذن خداوند ندارد.
3. نفی شفاعت از کافران: «وَ کُنّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ حَتّی أَتانَا الْیَقِینُ فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشّافِعِینَ [مدثر/ 46-48] و روز جزا را تکذیب میکردیم تا آنکه با مرگ یقین به قیامت پیدا کردیم پس در آن روز شفاعت شفیعان سودی به آنان نرساند».
4. نفی صلاحیت شفاعت از بتها: «وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَ لَا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَوَاتِ وَ لَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ [یونس/ 18] این مردم نادان به جای خدا چیزهایی را میپرستند که به آن هیچ سود و زیانی نمیرساند و میگویند که این بتها شفیع ما نزد خدا هستند، به اینان بگو شما به بهانۀ شفاعت بتها میخواهید به خدا چیزی که در همۀ آسمانها و زمین علم به آن ندارد، یاد دهید؟! خدا از آنچه شریک او قرار میدهید برتر و منزّه است».
5. اختصاص شفاعت به خداوند: «قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ [زمر/ 44] بگو ای پیامبر شفاعت تنها از آن خداست که مالک زمین و آسمانهاست و پس از مرگ، بازگشت همۀ شما به سوی اوست».
6. شفاعت مشروط برای غیر خدا: «مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ [یونس / 3] هیچ شفیعی جز به اجازۀ او نخواهد بود». «وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ... [سبأ / 23] و نفع نمیدهد شفاعت نزد خدا مگر برای کسی که خداوند برای او اذن دهد». مقتضای جمع بین آیات این است که طبق عقیدۀ توحید افعالی و این که مؤثری بالأصاله در عالم به جز خدا نیست، و هر تأثیری به اذن و ارادۀ اوست، برخی از آیات شفاعت را منحصراً برای خدا قرار داده است، ولی منافات ندارد که این حقّ اختصاصی خود را به کسی بدهد، تا با اجازۀ او، اعمال کند. همانگونه که به پیامبری و اولیای خود چنین اجازهای داده است.
ضرورت شفاعت
با چند عامل میتوان شفاعت را از جملۀ ضروریات جامعۀ بشری به حساب آورد:
- ابتلای مردم به گناه: برخی میگویند که تنها نجات دهندۀ انسان در روز قیامت، عمل صالح است، همانگونه که در قرآن آمده است: «وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى [کهف/ 88] و امّا کسی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده برای او پاداش نیکی است». هر چند رسیدن به جزا و سعادت وابستگی زیادی بر عمل دارد، ولی از آیات دیگر آشکارا استفاده میشود که عمل به تنهایی باعث نجات بشر نخواهد بود، مگر این که با رحمت گستردۀ الهی ضمیمه گردد.
- گسترۀ رحمت الهی: «رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً... [غافر / 7] پروردگارا رحمت و علمت را بر هر چیزی گسترس دادی». «فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ [انعام/ 147] پس اگر ای پیامبر تو را تکذیب کنند، بگو خدای شما دارای رحمت بیمنتها است». میدانیم که شفاعت از مصادیق رحمت الهی است.
- نجات، اصل اوّلی در انسان: تجربه و برهان عقلی نشان میدهد که اصل اوّلی در انسان، سلامت از هر گونه عذاب دنیوی و اخروی است و لذا توقف در برزخ، و نیز مراحل مختلف در روز قیامت و ورود در جهنّم در مدّتی محدود همه برای آن است که انسان پاک شده و به جوهر اصلی خود بازگردد، و شفاعت نیز در همین راستاست.
منابع:
[1]. التبیان، طوسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 1، ص 213-214.
[2]. اوائل المقالات، مفید، کنگره شیخ مفید، قم، ص 15.
[3]. مجموعة الرسائل الکبری، ابن تیمیه، دارالفکر، بیروت، ج 1، ص 403.
[4]. الهدیة النسیة، محمد بن عبد الوهاب، ص 42.
افزودن نظر جدید