کارشناس وهابی: مرجع تقلید را قبول نداریم+ پاسخ
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عبدالفتاح خدمتی یکی از کارشناسان شبکه وهابیت در پاسخ به بینندههای که درباره احکام مرجع تقلید پرسیده بود، گفت: «در فقه ما چیزی به عنوان مرجع تقلید وجود ندارد، و حتی امامان چهار گانه ما -امام ابوحنیفه، امام مالک، امام احمد بن حنبل و امام ادریس شافعی- هم استدلال به قرآن و حدیث صحیح میکنند و حرف این ها همگی بر اساس قرآن و روایات میباشد». در نقد این قول نکاتی را ذکر میکنیم.
نکته اول؛ تمام مردم که نمی توانند به قرآن و روایات رجوع کنند و حکم شرعی را از آن استنباط کنند، فهم آیات و روایات احتیاج به آگاهی به قواعد عربی، شان نزول، رجال و درایه شناسی و... دارد، که آگاهی از این موارد فقط از متخصصین در این موضوع بر میآید، و لذا در رساله مراجع نوشته شده است: «شخص در فروع دين يعنى احكام و دستورات عملى، اگر مجتهد باشد به عقيده خود عمل مىكند و اگر مجتهد نباشد بايد از مجتهدى تقليد كند، همانگونه كه مردم در تمام امورى كه تخصّص و اطّلاع ندارند، به اهل اطّلاع مراجعه مىكنند و از آنها پيروى مىنمايند. و نيز مىتواند عمل به احتياط كند، يعنى در اعمال خود طورى رفتار نمايد كه يقين كند تكليف خود را انجام داده است؛ مثلًا اگر بعضى از مجتهدین كارى را حرام و بعضى مباح مىدانند آن را ترك كند؛ و يا اگر بعضى، آن را مستحب و بعضى واجب مىدانند آن را حتماً به جا آورد؛ ولى چون عمل به احتياط مشكل است و احتياج به اطّلاعات نسبتاً وسيعى از مسائل فقهى دارد، راه براى توده مردم غالباً همان مراجعه به مجتهدين و تقليد از آنهاست.[1]
نکته دوم؛ مراجعه به فقيه و اسلام شناس، جهت آگاهى به احكام الهى و اطمينان نسبت به درستى اعمال، ريشه در تاريخ صدر اسلام و عصر ائمه (علیهم السلام) دارد و طبق نظر برخى از بزرگان، دو آيه در اين زمينه نازل شده است آنجا كه خداوند متعال مىفرمايد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ [انبیاء/ 7] اگر نمىدانيد از آگاهان بپرسيد». هر چند «اهل ذكر» در روايات به امامان (علیهم السلام) -كه مصداق بارز و كامل آيه هستند تفسير شده است، ولى شأن نزول و مورد، كليت آيه را تخصيص نمیزند و محدود به آنان نمىسازد و شامل هر اهل خبری مىگردد و فقیهان نيز از جمله آنها هستند. در آیه ديگر مىفرمايد: «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّهً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِى الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ [توبه/ 122] شايسته نيست مؤمنان همگى (به سوى ميدان جهاد) كوچ كنند چرا از هر گروهى، طايفهاى از آنان كوچ نمىكنند (و طايفهاى بمانند) تا در دين (و معارف و احكام اسلام) آگاهى پيدا كنند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود آنها، را انذار نمايند تا (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى كنند».
ترديدى نيست كه «تفقّه» در اين آيه، مفهومى گسترده دارد و شامل معارف و احكام اسلام -اعم از اصول و فروع دين مىشود. از سوى ديگر مردم به پذيرش سخنان اين گروه -كه در حوزه دين تربيت و پرورش يافتهاند دعوت شدهاند و اين همان رجوع به فقيه و اهل خبره است.
نکته سوم؛ رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) برخى از صحابه را براى تبليغ و تعليم احكام دين، به سرزمينهاى اطراف مىفرستاد. مصعب بن عمير و معاذ بن جبل از نمونههاى بارز آنان به شمار مىآيند. امام باقر (علیه السلام) به ابان بن تغلب مىفرمايد: «اِجْلِس فى مسجد المَدينه و اَفتِ النَّاسَ فَاِنّى اُحِبُّ اَنْ اَرى فى شيعَتى مِثْلَكْ [2] در مسجد مدينه بنشين و به مردم فتوا بده زيرا دوست دارم در ميان شيعيانم كسانى همچون تو باشند». اين امر به همين شكل در عصر امامان (علیهم السلام) بعد نيز تا زمان غيبت صغراى حضرت مهدى (عج) ادامه يافت.
نکته چهارم؛ تصور نشود که علمای شیعه بر خلاف آیات و روایات فتوا میدهند، علمای شیعه احکام دین را بر اساس قرآن و روایات صحیح بیان میکنند و اگر اختلافی در احکام دیده میشود به معنای اختلاف در حکم خدا در آن مسئله نیست؛ زیرا همه فقها معتقدند که حکم واقعی هر مسئلهای یک چیز بیش تر نیست. آنها تنها استنباط و فهم خود را از حکم واقعی بیان میکند. هیچ کس مدعی نیست که تنها فهم او حکم واقعی الهی است تا اختلاف در حکم خدا پدید آید. علت اختلاف، روشن نبودن حکم واقعی مسئله است که هر فقیهی مطابق فهم خود حکم مسئله را بیان میکند. و البته نمونههای اختلاف در احکام بین امامان چهار گانه اهل سنت هم وجود دارد.
نکته پنجم: وهابیون تقلید را انکار میکنند و از طرف دیگر به قیاس روی میآورند،قیاسی که طبق آیات قرآن،عقل و روایات مردود است.[3]
نتیجه: تقلید امری است که عقل، قرآن و روایات آن را تایید میکند.
منابع:
[1]. رساله توضیح المسائل آیه المکارم مساله اول
[2]. محدث نورى، مستدرك الوسائل، مؤسسه آل البيت عليهم السلام قم، 1408 هجرى قمرى، ج 17 ص 315
[3]. آیا قیاس فقهی اهل سنت امری مقبول است؟
افزودن نظر جدید