توجیه صوفیه در سرپیچی شیطان از امر خدا
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ متون اسلامی آکنده از پندهایی است که نشان میدهد پیروی از شیطان عاقبت خیری ندارد و پیری کنندگان از او گمراه خواهند شد و راه شیطان غیر از راهی است که خداوند برای هدایت انسان مشخص کرده است.
خداوند درباره شیطان در قرآن میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فِی الأَرْضِ حَلاَلًا طَیِّبًا وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ [بقره/ 168] ای مردم از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید، چه اینکه او دشمن آشکار شما است.» و در آیه بعد چنین میفرمایدفرماید «إِنَّمَا یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَأَن تَقُولُواْ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ [بقره/ 169] او شما را فقط به بدیها و انحرافات فرمان میدهد (و نیز دستور میدهد) آنچه را که نمیدانید به خدا نسبت دهید.»
و نیز امام علی (علیه السلام) در مورد پیروی از شیطان میفرمایند: «اتَّخَذُوا الشَّیْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاکاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاکاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِی صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِی حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْیُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَکِبَ به هم الزَّلَلَ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِکَهُ الشَّیْطَانُ فِی سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَی لِسَانِهِ [1] منحرفان شیطان را معیار کار خود گرفتند و شیطان نیز آنها را دام خود قرارداد و در دلهای آنها تخم گذارد و جوجههای خود را در دامشان پرورش داد. با چشمهای آنان مینگریست و با زبانهای آنها سخن میگفت. پس با یاری آنها بر مرکب گمراهی سوار شد و کردارهای زشت را در نظرشان زیبا جلوه داد؛ مانند رفتار کسی که نشان میداد در حکومت شیطان شریک است و با زبان شیطان سخن باطل میگوید.»
بااینحال فرقههای گمراه که از راه هدایت دور افتادهاند برخلاف صریح آیات قرآن و احادیث اهل بیت (علیهم السلام) عمل کرده و تبعیت از شیطان را به نحوی توجیه میکنند تا بتوانند بهواسطه آن، کارهای بعدی خود را که تبعیت از نفس و شیطان هست را توجیه کنند. از این گروههای منحرف صوفیه است که تبعیت از شیطان را به طرق مختلف توجیه میکند.
صوفیان شیطان را محب صادقی میدیدند که تنها محبوب خود را تقدیس میکرد، به همین دلیل از سجده کردن پیش آدم سرسختانه سرباز زد. این مطلبی است که مولانا خود در ابیاتی از مثنوی[2] برای ما توضیح میدهد و به شیطان مجال میدهد تا حقانیت خود را ثابت کند. حلاج در "طس الازل و الالتباس"(کتابی که حلاج در زندان نوشت)[3] در وجود فرعون و ابلیس معلم خود را میدید و آنان را به صراحت شهسواران میدان عشق الهی میخواند. احمد غزالی تأکید میکند که هر کس توحید حقیقی را از شیطان نیاموزد ملحد است.[4] به نظر عینالقضات، این موجود مفلوک ملعون درواقع عاشق شیفتهای بود که به خاطر محبوبش در خریدن خذلان و سرزنش برای خود درنگ نکرد.[5] با توجه به نظرات جانبدارانه بزرگان و مؤثرین تصوف از شیطان و توجیه کار شیطان که در قرآن تعبیر به کفر شده است، جای بحثی در انحراف صوفیه در حق جلوه دادن سرباز زدن شیطان از امر الهی و سجده نکردن بر انسان، باقی نمیماند.
منابع:
[1]. نهج البلاغه، خطبه هفتم
[2]. مثنوی معنوی، دفتر دوم، 2642، 2643،
ترک سجده از حسد گیرم که بود آن حسد از عشق خیزد نه از جحود
هر حسد از دوستی خیـزد یقـین که شود با دوست غیری همنـشین
[3]. مجموعه آثار حلاج (طواسین، کتاب روایت، تفسیر قرآن، کتاب کلمات، تجریات عرفانی و اشعار) ج 2، حلاج حسین بن منصور، شارح میرآخوری قاسم، شفیعی، تهران، ١٣٨۶، ص 24
[4]. ابن جوزی، المنظم فی تاریخ الملوک و الامم، حیدرآباد، 1359، ج 9، ص 261
[5]. عین القضات، تمهیدات، ص 342
افزودن نظر جدید